گفتوگوی «دنیای اقتصاد» با یک پژوهشگر ادبیات و موسیقی؛
تنها قهرمانان، موسیقی میدانند
دنیای اقتصاد، ضحی زردکانلو- غرض غایی فردوسی احیای فرهنگ، نحوه گفتار، پوشش، زندگی، آیین مراسم گذشتگان و نیاکان بوده و آنچه او عرضه کرده موزهای است از گذشته ایرانی که در آن زمان درحال فراموشی بوده است. این بخشی از صحبتهای نیما تجبر، مدرس دانشگاه، دکترای ادبیات و مولف کتابهای «ز آواز ابریشم و بانگ نای»، «نظریه طنز» و «واژه نامه عزلیات حافظ» در گفتوگو با «دنیای اقتصاد» است. تجبر میگوید کتاب «واژهنامه غزلیات حافظ» متعلق به مرحوم حسین خدیوجم بوده که نسخه چاپی آن را به مرحوم مهدی اخوانثالث داده بوده و به طریقی این کتاب در اختیار او قرار گرفت، درنتیجه سال ۹۳ انتشارات زوار آن را به چاپ رسانید.
دنیای اقتصاد، ضحی زردکانلو- غرض غایی فردوسی احیای فرهنگ، نحوه گفتار، پوشش، زندگی، آیین مراسم گذشتگان و نیاکان بوده و آنچه او عرضه کرده موزهای است از گذشته ایرانی که در آن زمان درحال فراموشی بوده است. این بخشی از صحبتهای نیما تجبر، مدرس دانشگاه، دکترای ادبیات و مولف کتابهای «ز آواز ابریشم و بانگ نای»، «نظریه طنز» و «واژه نامه عزلیات حافظ» در گفتوگو با «دنیای اقتصاد» است. تجبر میگوید کتاب «واژهنامه غزلیات حافظ» متعلق به مرحوم حسین خدیوجم بوده که نسخه چاپی آن را به مرحوم مهدی اخوانثالث داده بوده و به طریقی این کتاب در اختیار او قرار گرفت، درنتیجه سال ۹۳ انتشارات زوار آن را به چاپ رسانید. اما میتوان مهمترین کتاب این پژوهشگر ادبیات را «ز آواز ابریشم و بانگ نای» دانست که پژوهشی جامع و علمی در مورد ریشهیابی موسیقی در شاهنامه است. بیستوپنجم اردیبهشت روز بزرگداشت شاعر نامی خراسان بزرگ، حکیم ابوالقاسم فردوسی است. برهمین اساس برآن شدیم تا به شاهنامه از منظری دیگر بنگریم و این بار پای صحبت کسی بنشینیم که سالها در حوزه موسیقی در شاهنامه تحقیق کرده است. با خواندن این گفتوگو با جایگاه موسیقی در شاهنامه آشنا خواهید شد.
جایگاه موسیقی در شاهنامه را چطور ارزیابی میکنید؟ و درمجموع با استناد به چه مواردی میتوان گفت موسیقی در شاهنامه جایگاه ویژهای داشته است؟
مجموعههای مختلفی جهان شاهنامه را ساخته است، خود شاهنامه را میتوان بهعنوان یک ساختار کلان درنظرگرفت که این ساختار کلان صاحب خردهساختارهایی است که میتواند بهعنوان مثال کیهانشناسی شاهنامه، ساختار پوشش و لباسهای رزم و بزم در شاهنامه باشد، اما یکی از این خردهساختارهای موثر، موسیقی شاهنامه است، همانطورکه میدانید بخش قابلتوجهی از شاهنامه رزمنامه است، در این جنگها موسیقی نقش مهمی دارد، چون ساز هم میتواند موجب تهییج سربازان و هم موجب رعب و هراس سپاهیان دشمن باشد، حتی در بخش اطلاعرسانی هم از ساز استفاده میشود، شبیخونها در شاهنامه با یک ساز مشخص انجام میشود، بنابراین موسیقی در رزم اهمیت بسیاری دارد. در بزم نیز در جایگاه خودش از اهمیت ویژهای برخوردار است. پس موسیقی هم در بزم و هم در رزمهای شاهنامه اهمیت ویژهای دارد، من ۵۲ هزار بیت شاهنامه را بررسی کردم که در ۸۵۸ بیت آن به موسیقی و ساز اشاره شده است، سازهایی که چه در بزم و چه در رزم مورد استفاده است.
آیا در شاهنامه به اینکه قهرمانان با موسیقی آشنایی داشتهاند، اشارهای شده است؟
بله، در شاهنامه رستم به مثابه یک انسان کامل است که تجلیبخش آرمانها، آرزوها و آمال قوم ایرانی است، لذا از یک انسان کامل انتظار میرود که هم در رزم سرآمد باشد و هم در بزم. در نتیجه نکته جالب اینجاست که بزرگترین قهرمان و برجستهترین شخصیت شاهنامه در خوان چهارم تنبوری را مشاهده میکند. رستم این تنبور را مینوازد و آواز میخواند. اما غیر از رستم نیز خوانهای هفتگانه اسفندیار، تقلیدی از هفتخوان رستم است. بنابراین اسفندیار هم دست به ساز میبرد، اما سایر شخصیتهای شاهنامه هیچگاه به ساز دست نمیبرند، حتی بهرام گور که شیفته موسیقی و ساز چنگ است، هیچگاه در شاهنامه به نوازنده بودنش اشارهای نشده است. انگار نوازندگی خاص مرتبه والای شاهنامه است و فقط قهرمانان این توانایی را دارند که ساز بزنند.
باتوجه به شاهنامه در کدام دوره تاریخی، موسیقی ایرانی شکوفایی بیشتری داشته است؟ و شاهنامه روایتگر کدام دوره تاریخی است؟
یکی از سوالات من قبل از شروع تحقیقم درباره موسیقی در شاهنامه این بود که اصولا فردوسی روایتگر موسیقی کدام دوره تاریخی است؟ آیا مثل بیهقی که گزارش زمان خودش را میدهد، فردوسی هم روایتگر موسیقی قرن ۴ و ۵ است یا خیر؟ نتیجهگیری من این بود که فردوسی روایتگر موسیقی روزگار ساسانیان است، یعنی او با درایت تمام موسیقی روزگار ساسانیان را که ۴۰۰ سال قبل از خودش زندگی میکردند ، در شاهنامه به تصویر کشیده است. مجموعه سازی که در شاهنامه میبینید مجموعه سازی است که در روزگار ساسانی استفاده میشده است.
باتوجه به اینکه فردوسی شاهنامه را پس از حمله اعراب به ایران سرود، آیا میتوان گفت در دوران ساسانیان موسیقی ایرانی شکوفایی بیشتری داشته است؟
ما غیر از دورههای تاریخی مشخص هیچگاه محدودیت موسیقی نداشتیم و همواره موسیقی بین مردم و پادشاهان رواج داشته است. نگاه امروزی ما به موسیقی نگاهی تفننی است اما نگاه گذشتگان به موسیقی بهویژه در شاهنامه نگاهی از سر ضرورت و نیاز بوده، به این معنی که اگر بزمی برگزار میشود اگر موسیقی نباشد انگار که بزم هم نیست، موسیقی یکی از عناصر سازنده زندگی بوده است. موسیقی در شاهنامه یک ضرورت است و اگر نباشد هیچ رزمی هم اتفاق نمیافتد. هیچ رزم و هیچ بزمی در شاهنامه نداریم که موسیقی در آن نباشد. انسان شاهنامه آیینمند است و نپرداختن به اجزای آیین که موسیقی نیز بخش مهمی از آن است، به نوعی خارج شدن از موازین اخلاقی و عرفی محسوب میشود.
فردوسی چقدر به موسیقی ایرانی توجه داشته و فکر میکنید در این توجه به موسیقی همچون توجه به زبان تعمدی در کار بوده؟
آن زمان امکان شنیدن انواع موسیقی غیرایرانی وجود نداشته است، سوالی که مطرح میشود این است که آیا موسیقی که در رزم سربازان تورانی و یا در بزم آنان نواخته میشود با موسیقی ایرانی متفاوت است؟ جالب این است که در شاهنامه هردوی این موسیقیها مشابه هم هستند. شاید علتش این است که انواع موسیقی غیرایرانی در دسترس آنان نبوده، به همین علت ساختار موسیقی در شاهنامه جغرافیا ندارد. بازهم به سبب اینکه موسیقی در زمان فردوسی جزء محدودیتها نبوده، باید بگویم حفظ زبان فارسی اولویت اول و همیشگی فردوسی بوده و او هیچ ضرورتی برای اصرار و ابرام مبنی بر اینکه حس کند موسیقی ساسانی در معرض نابودی است و باید حفظ شود بهکار نبرده است. آنچه که فردوسی ارائه میکند یک موسیقی موزهای است، حتی در زمان خودش دیگر آن موسیقی اجرا نمیشده. اما نکته جالب درباب موسیقی شاهنامه این است که موسیقی در شاهنامه پایه علمی و موسیقایی دارد. هستند شاعرانی در زبان فارسی که شناخت کافی نسبت به موسیقی نداشتند یا از سازها و ابزارآلات موسیقی بهصورت شاعرانه استفاده کردند، ولی فردوسی از موسیقی در شاهنامه عالمانه استفاده کرده است. این موضوع نشان میدهد که فردوسی میدانسته که در یک ارکستر الزاما باید ساز کوبهای، ساز زهی، ساز بادی و ... باشد و چینش این سازها در کنار هم در شاهنامه کاملا عالمانه است نه شاعرانه.
آیا علاوه بر موسیقی به هنرهای دیگری مثل نقاشی، رقص و ... هم در شاهنامه اشاره شده است؟
به رقص بزمی یا پایکوبی به معنی فارسی آن، اشاره عام شده است اما اینکه کیفیت کامل پایکوبی چگونه بوده ما بیاطلاعیم، ما سابقه تاریخی تابلوکشی هم نداریم اما به نقش و نگار و معماری عمارات اشاره شده است. درواقع شاید چیزی که بیشتر به چشم میآید توصیفات بسیار رنگآمیزی شده فردوسی است، رنگ در شاهنامه اهمیت ویژهای دارد، از مراسم استقبال گرفته تا رنگ یال اسبها و لباسها. پیوند موسیقی و رنگ در شاهنامه هم موضوع قابلبحثی است، مثلا وقتی سازهای خاصی نواخته میشوند، فردوسی از توصیف رنگهای مشخصی استفاده میکند که حاکی از آن است که او رنگشناسی هم میدانسته، برای همین میتوانیم نتیجه بگیریم که وقتی میگویند حکیم فردوسی، احتمالا نه از سر تعارف یا یک لقب عام است بلکه او درواقع حکیم بوده است. پیش از من دکتر حبیبالله آیتاللهی، استاد برجسته نقاشی و رنگشناس دراینباره تحقیق کرده و در کتابش به اینکه فردوسی عالمانه و آگاهانه از رنگها استفاده کرده، اشاره کرده است.
در پایان اگر حرفی از قلم مانده است، بفرمایید.
درباره تحقیق موسیقایی شاهنامه باید بگویم که این تحقیق براساس اسلوموزیکولوژی و کاملا علمی است. تاحد ممکن نیز سعی کردم خرده تاثیری که این سازها در شاهنامه داشتند را نشان دهم، بههمین واسطه برخی کارهای پراکنده و یا غیرعلمی که پیش از من درباره شاهنامه شده بود، کاملا رد شده است. من چون اهل موسیقی هستم با ردیف آشنایی کامل دارم و ساز میزنم، از زاویه علمی به ماجرا نگاه کردم. من اگر هنرجوی موسیقی چندین ساله نبودم در برخی جهات کارم دچار نقص میشد. یک استاد موسیقی هم میتواند با خیال راحت از کتاب من استفاده کند. بهعنوان حرف آخر نیز میخواهم از همه خوانندگان این گفتوگو تقاضا کنم که پیش از هرچیز، خود شاهنامه را بخوانند، هیچ کتابی نمیتواند جایگزین خواندن متن اصلی شاهنامه باشد.
ارسال نظر