آنسوی سکه شانس!
مهرنوش قائم مقام
بازارهای اصفهان از رمق افتاده اند. تورم و رکود، نفس بازار فرش و طلا و ساختمان اصفهان را گرفته و همزمان هجوم بیکاران و جوانان جویای کار رقابت سخت را سختتر کرده و کارخانههایی که تا پیش از این در صنعتیترین استان کشور بازارهای جدید صادراتی را کاوش میکردند؛ اکنون کارگران را دسته دسته اخراج میکنند و رویای صادرات را از سر بیرون بردهاند.
شاخصهای اقتصادی کشور، کمابیش همین وضعیت را گواهی میدهند و ظاهرا همه جا در بر همین پاشنه میچرخد، اما اصفهان شهره به "تراز ملی" بودنش اگر با خمیازههای این خواب زمستانی، شب رکود را به بامداد رونق نرساند؛ بنیانهای توسعه را هم از دست خواهد داد و ناگزیر از آنست که سوال سخت "چه باید کرد" را - برخاسته از سیاستهای چپ مارکسیستی- این بار در دل اقتصاد لیبرال و نهادگرا پاسخ دهد.
مهرنوش قائم مقام
بازارهای اصفهان از رمق افتاده اند. تورم و رکود، نفس بازار فرش و طلا و ساختمان اصفهان را گرفته و همزمان هجوم بیکاران و جوانان جویای کار رقابت سخت را سختتر کرده و کارخانههایی که تا پیش از این در صنعتیترین استان کشور بازارهای جدید صادراتی را کاوش میکردند؛ اکنون کارگران را دسته دسته اخراج میکنند و رویای صادرات را از سر بیرون بردهاند.
شاخصهای اقتصادی کشور، کمابیش همین وضعیت را گواهی میدهند و ظاهرا همه جا در بر همین پاشنه میچرخد، اما اصفهان شهره به "تراز ملی" بودنش اگر با خمیازههای این خواب زمستانی، شب رکود را به بامداد رونق نرساند؛ بنیانهای توسعه را هم از دست خواهد داد و ناگزیر از آنست که سوال سخت "چه باید کرد" را - برخاسته از سیاستهای چپ مارکسیستی- این بار در دل اقتصاد لیبرال و نهادگرا پاسخ دهد. غافل از آنکه در هزارتوی همین بازار رقابتی اصفهان؛ فرهنگی تاریخی جاخوش کرده که از مدتها قبل، رکود آن از زبان اساتید و مشاوران اقتصادی و فرهنگی بیان شده بود و حتی اگر بحران جهانی یا مشکلات ملی و بین المللی دامنگیر کشور نمیشد، باز اصفهان را شانسی برای توسعه پایدار نبود: فرهنگ مدیریتی در اصفهان آنچنان"خودبسنده و فردگرا" است که با والا خواندن خود در این بازار پرتلاطم، ستونهای رونق و ثروت را در زاینده رود خشک نشانده و بینیاز از درک روندها و تحولات پرشتاب ملی و منطقه ای، به ویترین سنتی و خاک گرفته خود اکتفاکرده و از درون حجره های سنتی خود، عامدانه و عالمانه بیرون نیامده؛ و عجیب نیست اگر اصفهان که روزگاری مهد تحولات و مدرسه مدیریتی کشور لقب داشت؛ جامه فاخر "بهترین و بالاترین" را از تن برآورد و همچون کارگری تازه کار، بر سر میدان "رقابت خلاقانه و دگرگونی کشنده" به انتظار مشتریانی بنشیند که پولی در جیب ندارند و آهی در بساط! اصفهان در بدهنگامه تاریخ، چشم خود را بر همه سرمایههای اجتماعی و حتی مالی و انسانی خویش بست و بدین بهانه که نمیخواهد فقط موزه صفویه باقی بماند، مار زهرآلود مترو را در شاهرگ توریستی و سرمایه نمادین خود همچون چهارباغ و سی و سه پل رهاکرد و ابایی از تخریب آنها نداشت و اکنون که به تیر غیب دگرگونی بنیانهای اقتصادی گرفتار شده؛ همه سازمانهای عمومی و دولتی اش شعار توسعه گردشگری را در یک ارکستر ناکوک همسرایی میکنند اما سرتاپای جهانگردان خسیس ژاپنی و تایوانی، یا توریست های مقتصد آلمانی و اتریشی را هم که براندازکند، کمتر امیدی به رونق دکان ها و حجرههای قیصریه خواهد بست!
به دلایل بسیار، وقتی تحلیل فرصتهای جدید و ارزیابی تحولات نوین اقتصاد و سیاست، جای خود را به کسب وکار موروثی با تفکر سنتی مدیریت بدهد؛ شک نکنیم که تجربیات تلخ جهانی و منطقه ای دامنگیر بازاری همچون بازار اصفهان هم خواهد شد که در آن اطلاعات علمی قیمتی ندارد، خبرهای عامیانه شفاهی بر تحلیلهای عالمانه مکتوب برتری دارد؛ تعمیر دوچرخه های "سه مار" بر انتقال فناوریهای هایتک ترجیح داده میشود و مدیر خود را بینیاز و شاید مقدم بر هر مشاور میداند؛ به بهانه تولید، صنایع تکمیلی و تبدیلی به تمسخر گرفته میشود و مشاوره، امری تزیینی و فانتزی و "بیخود" تلقی میگردد. جالب که در میان این همه دشواری طاقت فرسا برای اصفهانی تولیدکننده که انبارها را از اجناس بی مشتری انباشته و حسرت خوران بر خط های تولید نیمه فعال و تعطیل مینگرد؛ هنوز فرهنگ مشاوره و رجوع به تجربیات موفق شرکت های مشاور ذی صلاح، جایی باز نکرده تا اصفهان برای صادرات محصولات خود- ناامید از راه اندازی کارگوترمینال و بندرخشک- دست به دامن شرکت های واسطه ای تهران و کلانشهرهای مجاور مرزهای آبی و خاکی شود و سر در برابر مشهد و تبریز و خوزستان، یا فارس و بوشهر خم کند و برای ورود به بازارهای چین و آسیای میانه در کلاس آموزش اتاق بازرگانی اصفهان هم ننشیند؛ بلکه خود را درمعیت سرحجره دار تیمچه های قیصریه، با یک بلیت نیم بها از یک آژانس آشنای مسافرتی! به چین و ترکیه، ارمنستان و آذربایجان برساند؛ بازار آنجا را به چشم خود ببیند و ببیند که رقبای تهرانی و مشهدی و بازرگانان تبریزی و شیرازی آنجا هم دکان پر رونق و شرکای تجاری خارجی یافته و گوشه ای دنج برای خود برپا کرده اند!
عقب افتادن از رخدادهایی که از سال۲۰۰۱ در گوشه و کنار جهان آغاز شد و سونامی آن در شرق دور و خاورمیانه، سواحل امن تجارت غول های جهانی و ببرهای آسیایی را در هم کوفت؛ همین که نسیم ملایمی بر ساختارهای ضعیف استان و بر صنعت و تجارت و بورس و ساختمان آن وزاند؛ دست تغابن اصفهان را بر زانوی حسرتش کوبید که به صدایش اینک میتوان مرهمی - و نه نسخهای- برای آن سوال لعنتی تصورکرد: یک راه چاره در خروج از حجرههای نمور و ترویج رواداری فرهنگی و نشستن در مقابل مشاورانی است که نبض بازار را هر لحظه میگیرند و مداخلهگرانه بازارسازی میکنند و به هر لحظه تراکنشهای میلیارددلاری را در کانالهای پول و سرمایه ردیابی میکنند. جای خالی این شرکتهای مشاوره- اعم از داخلی و خارجی- به عنوان هشدار دهنده تحولات و زنگ خطر برای بازسازی و نوسازی بنیانهای اقتصادی است. یادمان نرود حامیان اصلی ترامپ در انتخابات غافلگیرکننده آمریکا، مشاوران او بودند یا رشد شرکتهای فناوری و نفتی در سال های دور و نزدیک به مدد خلاقیت مشاوران مدیران عامل رقم خورد؛ حواسمان باشدکه مدیران غول های تجارت جهانی همچون شاگرد در برابر مشاوران مجرب و گروه های مشاور اقتصادی مینشینند تا جهانی که پس از مرگ روشنگری، پایان عصر روشنفکری را اعلام کرده؛ اکنون مشاوران و تحلیلگران ارشد را به جای روشنفکران روانه کلاسهای جهانی تجارت بینالملل کند. در پرتو همین تکنیک برنده- برنده و با مشاورههای توسعه طلبانه و بیرحمانه آنان در سایه بازاریابی جاه طلبانه سیاسی و فرهنگی و اقتصادی برای تولید محصولات منطبق با شرایط بومی و فرهنگی بود که بیابانهای مصر و شمال آفریقا از فروش "کوکا و پپسی" تر شد؛ شلوار "جین و لی" به پای انقلابیون آمریکای جنوبی و معترضان رادیکال خاورمیانه نشست؛ "مک دونالد" در هر دهکده ای از دهکده جهانی شعبه گشود و برندهای اروپایی و امریکای در رقابت با همتایان خود از چین بزرگ؛ جبهه تازه ای در اروپای شرقی و کومونیستهای به اغما رفته بازکردند، و این تازه اول راه رقابت پیچیده آنها است.
مشاوران اکنون جایگاهی به مراتب بالا یافته اند که اول کارشان تولید وگسیل انواع سرمایه ها به بازارهای نوظهوری همچون ایران و شاید اصفهان است. آنها با ترکیب بندی چندگانه و صورت بندی مرکب از سیاست ها و توانایی ها قادرند زیرساختها را تقویتکنند، فرهنگ اقتصادی را ارتقا دهند، مدیران جدیدی تربیت کنند و در به روی فرصتهای تازه بگشایند تا نوسازی و توسعه بتواند خانه کند. هرچند پیش از آنکه صلاحیت مشاوران و نحوه گزینش آنها ملاک اصلی باشد -که هست- باید فرهنگ خودمداری و خودبسندگی را از اصفهان نیازمند مشاوره برانیم؛ میکروفن ها، تک گوییها و سخنرانیهای یک جانبه را فراموش کنیم و گفت وگو را پیشه سازیم. در حافظه اصفهان ثبت است روزگاری که دکتر ذاکر اصفهانی نزدیک به ۴۰ مشاور را - بدون ارزیابی کارکرد آنها در پایان دوران استانداری خود- حکم زد و دکتر زرگرپور نیز با حدود ۲۰ مشاور اگرچه از حجم آنها کاست؛ اما باز مشخص نشد که فرآیند و کارکردهای آنها برای پیشبرد توسعه و نوسازی اصفهان چه بوده و کدام گفتمانها و پروژه ها از فیلتر حکمت و معرفت آنها گذشته و خامی این فرهنگ سیاسی و اجتماعی و اقتصادی اصفهان را به پختگی کارآمدی و اثربخشی رسانده است. حکایت مشاوران در دیگر بخش های خصوصی و دولتی هم از این وضعیت کمتر انحرافی خواهدداشت و انگار نقش و جایگاه مشاور اقتصادی در اصفهان همان پالان کهنه رعیت است که جز به سرمای سخت زمستان، بالاپوش خان نخواهدبود و حتی اگر تاس اصفهان دوباره بخواهد در این آشفته بازار اقتصاد، خوش بنشیند؛ آنسوی سکه شانسی است که جز اقبال به مشاور نیست!
ارسال نظر