نقش تقابلی عربستان در روابط ایران و اعراب

کامران کرمی

پژوهشگر حوزه خلیج فارس

روابط ایران و اعراب در طول ۱۴ قرن اخیر همواره روابطی مبتنی بر تنش و سوءتفاهم تاریخی بوده است. اگرچه عواملی چون دین اسلام، ژئوپلیتیک مشترک، نفت و ساختارهای قومی قبیله‌ای باعث نزدیکی و برخی مشابهات شده است، اما ذهنیت تاریخی عرب-عجم و شیعه - سنی همواره موجب فعال شدن تنش‌ها در دو بستر ژئوپلیتیک و ایدئولوژیک شده است و خطوط گسل و واگرایی را در دو کرانه فعال کرده است. امروزه و در نظام منطقه‌ای خاورمیانه نیز این وضعیت تاریخی خود را به اشکال مختلف باز تولید کرده و دوگانه‌های عربی-عجمی و شیعی -سنی خود را در شکل رقابت‌های منطقه‌ای بر سر نفوذ نشان داده است. در این میان عربستان سعودی به‌عنوان پرچم دار نظام عربی بیش از سایر بازیگران دیگر عربی، ایران را رقیب منطقه‌ای خود می‌داند و عملا در طول هفت دهه اخیر رهبری این رقابت و دوگانه‌سازی را به عهده داشته است.

این موضوع در یک دهه اخیر و بخصوص بعد از تحولات بهار عربی در سال ۲۰۱۱ که با بحران سوریه رنگ تقابل به خود گرفت بیش از پیش تشدید شده است. در این میان ظهور برخی موضوعات در روابط دوجانبه ایران و عربستان سعودی هم باعث شد تا بیش از هر زمان دیگری شاهد تنش در روابط تهران- ریاض باشیم و سعودی‌ها در یک ذهنیت جدید که متاثر از شرایط داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی است به سمت اجماع‌سازی و اقناع سازی دیگر بازیگران عربی برای کاهش یا قطع روابط با تهران حرکت کرده است. در این نوشتار روابط ایران و عربستان سعودی و چشم انداز پیش رو مورد تبیین و تحلیل قرار گرفته است.


بهانه‌ای عنوان حمله به سفارت

پس از حمله برخی عناصر به سفارت عربستان در تهران و کنسولگری این کشور در مشهد، عادل الجبیر وزیر خارجه سعودی در تصمیمی متاثر از فضای به‌وجود آمده، قطع روابط دیپلماتیک با ایران را اعلام کرد. در هماهنگی با این تصمیم بحرین، سودان، سومالی، جیبوتی و کومور روابط خود با تهران را قطع و امارات متحده عربی نیز روابط خود را به سطح کاردار تنزل داد. برخی دیگر از دولت‌های عربی چون کویت نیز سفیر خود را برای پاره‌ای از مشورت‌ها فراخواند.

در چهار سال اخیر یعنی بعد از خیزش‌های اعتراضی جهان عرب در سال 2011 و بخصوص در یک سال اخیر و از زمان روی کارآمدن ملک سلمان و تیم سیاسی-امنیتی جدید او، حجم تنش‌های ایران و عربستان به میزانی افزایش پیدا کرده که در چهار دهه اخیر بی‌سابقه بوده است. تحولات اعتراضی بحرین، بحران سوریه، حمله عربستان به یمن، توافق هسته‌ای ایران و 1+5، کاهش قیمت نفت، تعرض به دو نوجوان ایرانی در فرودگاه جده، مرگ نزدیک به 500 حاجی ایرانی در مراسم حج تمتع، اعدام شیخ باقر النمر و حمله به مراکز دیپلماتیک عربستان در ایران از جمله این موضوعات بود که به فعال‌تر شدن گسل‌ها میان تهران و ریاض دامن زده است.

اگرچه حمله به سفارت عربستان در تهران و کنسولگری در مشهد، اقدامی احساسی بود و بلافاصله با واکنش تند رئیس‌جمهوری و دیگر مقامات ارشد نظام همراه شد، اما در تحلیل و تبیین حوادث قبل از این رخداد باید گفت که عربستانی‌ها از مدت‌ها قبل به دنبال طراحی سناریویی بودند که بتوانند ایران را مقصر سردی روابط دوجانبه جلوه دهند و این‌طور وانمود کنند که ایران در امور داخلی دولت‌های عربی مداخله می‌کند. در واقع مرور رفتار سیاست خارجی عربستان پس از تحولات بهار عربی در سال ٢٠١١ تاکنون نشان می‌دهد که عملا عربستان هرگونه کانال‌ گفت‌وگو با ایران را سد کرده و علاوه بر آن به کارشکنی‌های روشن در توافق هسته‌ای پرداخته است. همزمان، با حمایت‌های مالی و معنوی از جبهه تروریست‌ها در سوریه بر شراره‌های بحران نیز دمیده است.

در واقع حمله به سفارت این بهانه را به دست سعودی‌ها داد تا بلافاصله از موضع انفعال به‌خاطر اعدام شیخ‌نمر به موضع فعالانه و طلبکارانه تغییر جهت دهند. مرور این حوادث نشان می‌دهد که سعودی‌ها به نوعی این سناریو را از مدت‌ها قبل طراحی کرده بودند. به‌خصوص که می‌دانستند اعدام روحانی شیعه که از مدت‌ها قبل مقامات ایران درخصوص آن هشدار داده بودند، می‌تواند منجر به این واکنش‌ها و اعتراضات شود.


نقش عوامل سه گانه

در واقع باید گفت که در این تصمیم عربستان سه سطح از متغیرها نقش دارد: داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی. در سطح داخلی روی کارآمدن ملک سلمان و تیم سیاسی امنیتی او که متعلق به جناح بازها در عربستان هستند، نقش مهمی در ذهنیت مقامات سعودی در تصمیم‌سازی و رفتار با ایران و محیط پیرامونی‌شان دارد. حداقل در مورد شخص وزیر خارجه باید گفت که او از زمانی که موضوع ترورش به‌عنوان سفیر عربستان در آمریکا کلید خورد، تاکنون بر مدار همان ذهنیت به ایران و رفتار سیاست خارجی تهران در منطقه نگاه می‌کند.

در سطح منطقه‌ای حجم بحران‌های به‌وجود آمده که منجر به خلق هزینه برای عربستان بدون در برداشتن نتیجه ملموسی شده است، بیشترین نقش را در تهاجمی‌ شدن سیاست خارجی عربستان داشته و سعودی‌ها مدام در فرافکنی، ایران را عامل بی‌ثباتی در منطقه قلمداد می‌کردند. ناکارآمدی سیاست اتخاذی در سوریه، یمن و عراق نمونه‌هایی از معادلات منطقه‌ای است که در آن سعودی‌ها نه تنها دست برتر را پیدا نکرده اند، بلکه روند این قضایا به سمت برتری رقبا و خلق هزینه‌های میلیارد دلاری بوده است.

در سطح سوم یعنی سطح بین‌المللی نیز شکاف در رابطه با آمریکا و تغییر نگاه آمریکایی‌ها و عدم تمایل به درگیر شدن در بحران‌های خاورمیانه، سعودی‌ها را به این نتیجه رساند که باید بدون همراهی با آمریکا، گلیم خود را از آب گل آلود خاورمیانه بیرون بکشند. به‌خصوص که توافق هسته‌ای و اراده آمریکایی‌ها برای رسیدن به معامله هسته‌ای با ایران نیز عربستانی‌ها را بیشتر به این سمت هدایت کرده است. شاید مقاله بندر بن سلطان رئیس سابق استخبارات عربستان سعودی گویای این معادله در حال شکل‌گیری باشد. بندر در فاکس نیوز نوشت: «دوستان آمریکا باید بیشتر از دشمنانش از او بترسند». این اظهارات اگرچه متعلق به شخص بن سلطان است، اما نمایانگر و نمایه‌ای از ذهنیت کارگزاران آل سعود از روند معادله در حال شکل‌گیری است که نمی‌تواند به سان قبل، به سعودی‌ها اطمینان بخشی لازم را بدهد.


چشم‌انداز پیش رو

بنظر می‌رسد که قطع روابط عربستان با ایران حاوی پیام‌های مهمی در روابط دوجانبه و بخصوص در سطح منطقه‌ای یعنی در روابط با اعراب است. به دلیل گستره بازی تهران و ریاض در خاورمیانه، میزان همگرایی و واگرایی این دو پایتخت تاثیرات جدی بر حل یا تشدید بحران‌ها در سطح منطقه خواهد گذاشت. در مقطع کنونی و با یارگیری‌های سیاسی که عربستان در شورای همکاری خلیج فارس، اتحادیه عرب و سازمان همکاری اسلامی انجام داد، بعید بنظر می‌رسد که در کوتاه مدت بتوان برای برقراری تماس‌ها امیدوار بود.

در پایان باید گفت که اگرچه عربستان به دلیل ضعف‌های امروزین جهان عرب که به شدت ضعیف، چند پاره و گسسته شده است، می‌تواند با قدرت مالی خود، به یارگیری‌های سیاسی اقدام کند و رفتار تهاجمی بیشتری از خود نشان دهد، اما حجم بحران‌هایی که امروز این کشور در گستره خاورمیانه با آن درگیر است، موضوعی نیست که بتواند به برتری عربستان در این روند بینجامد. به‌خصوص که خلق هزینه‌های میلیارد دلاری در زمانی که این کشور باکسری شدید بودجه دست به گریبان است و داعش و فعالیت‌های تروریستی هم به نوعی متوجه خودش شده‌اند، موضوع را در نهایت برای تصمیم‌گیرندگان این کشور سخت‌تر خواهد کرد. از طرفی هم نباید این نکته را از نظر دور داشت که گسترش روابط ایران با اتحادیه اروپا خود موازنه‌ای در این کارشکنی عربستانی‌ها ایجاد خواهد کرد، به‌خصوص که به نظر نمی‌رسد خود آمریکایی‌ها نیز به دلیل توافق هسته‌ای تمایلی برای همراهی با عربستان در دمیدن در این بحران و تصاعد آن داشته باشند.

از اینرو در کوتاه مدت اگرچه برخی دولت‌های میانجی و واسط همچون پاکستان، عراق و آلمان به دنبال میانجیگری در روابط دو کشور بودند و این تمایل را نشان داده‌اند، اما بعید بنظر می‌رسد که تا پیدا شدن دورنمای روشن تری از بحران سوریه بتوان برای برقراری تماس‌های اولیه میان ایران و عربستان خوشبین بود. در واقع بحران سوریه و نظم برآمده از آن تکلیف بحران روابط ایران و عربستان را روشن خواهدکرد.