دکه مطبوعات - ۲۵ خرداد ۹۶
National Review
خلق طبقات ضعیف
مجله نشنال ریویو این هفته به سراغ آموزش و پرورش رفته است. کیفیت آموزش برای مردم بسیار اهمیت دارد. اینکه کودکان چه میآموزند و چگونه میآموزند میتواند دو فاکتور اساسی برای دلنگرانی اولیا باشد. این مجله مینویسد: بزرگترین آرزوی کارن کلییه این است که برای روبی دختر ۸ ساله خود یک زندگی خوب بسازد. بر اساس خط مشیها و اصول کارن او به دنبال ساختن یک زندگی متفاوت است. پدر و مادر روبی عاشق او هستند، در عین حال که کارن و همسرش مت به دنبال عدالت اجتماعی هم هستند.
National Review
خلق طبقات ضعیف
مجله نشنال ریویو این هفته به سراغ آموزش و پرورش رفته است. کیفیت آموزش برای مردم بسیار اهمیت دارد. اینکه کودکان چه میآموزند و چگونه میآموزند میتواند دو فاکتور اساسی برای دلنگرانی اولیا باشد. این مجله مینویسد: بزرگترین آرزوی کارن کلییه این است که برای روبی دختر ۸ ساله خود یک زندگی خوب بسازد. بر اساس خط مشیها و اصول کارن او به دنبال ساختن یک زندگی متفاوت است. پدر و مادر روبی عاشق او هستند، در عین حال که کارن و همسرش مت به دنبال عدالت اجتماعی هم هستند. این بخشی از رمان تازه لوسیندا رزنفیلد است که در آن به تنشهای موجود بین ایدهآلهای سیاسی و واقعیت امور جاری میپردازد. موقعیتی پیچیده که در آن کارن تلاش میکند تا پی ببرد چگونه و کجا روبی آموزش ببیند. این داستان اما رنگی از زندگی آمریکاییها است. مدارس آمریکا به ویژه در نیویورک گران هستند.
اگر قرار باشد یک پدر و مادر آمریکایی یک خانه دو خوابه در نیویورک داشته باشند نیاز به یک میلیون دلار دارند برای همین کوچ آنها به محلههای فقیر مثل محلههای سیاهپوستان طبیعی است. همین امر در درازمدت دموگرافی جمعیتی را تغییر خواهد داد. زیرا در دراز مدت احتمالا در مناطق بالا فرزندانی پیدا خواهند شد که بهترین آموزشها را در بهترین مدارس نیویورک دیدهاند و در مقابل افرادی در مناطق نامرغوب تربیت خواهند شد که از کمترین کیفیت آموزشی برخوردار بودهاند. در این شرایط باید گفت نیویورک با یک سیستم آموزشی گران در حال خلق طبقات جدید است. کسانی که فاقد درآمد کافی برای زندگی در نیویورک هستند محکوم به ورود به طبقه پایین هستند. این در شرایطی است که بسیاری از والدین مشتاق این هستند که فرزندان خود را به یک سیستم آموزشی که مورد وثوق است بسپارند. والدین نیویورکی بسیار از آینده فرزندان خود نگران هستند زیرا میدانند در آیندهای نه چندان دور با یک دسته از طبقات ضعیف جدید دیدار خواهند داشت.
The New Yorker
عصر جدید ترامپ
عصر جدید چارلی چاپلین را یادتان است؛ چارلی چاپلینی که در بین پیچ و مهرههای صنعت و عصر جدید گیر افتاده است. اینبار مجله نیویورکر با الهام از آن فیلم بینظیر، ترامپی را نشان داده است که قصد دارد تا پیچ و مهرههای سیاست آمریکا را تعمیر کند، اما کراوات او در بین این چرخها گیر کرده و احتمالا وی در این چرخها له خواهد شد. در این راستا این مجله در بخش «صحبتهایی در شهر» به سراغ داستان کومی، رئیس سابق افبیآی رفته است. این مجله مینویسد: پنجشنبه گذشته اعضای جمهوریخواه سنا در کمیته اطلاعات چندان به دفاع از رئیسجمهوری آمریکا نپرداختند و در مقابل از عملکرد کومی در برابر ترامپ ستایش کردند. آنها از خدماتی که کومی در این سالها ارائه داده بود تشکر کردند و در جنگ بین کومی و ترامپ جانب رئیس سابق افبیآی را گرفتند.
کومی در این جلسه اعلام کرد که وی به شدت از اینکه ترامپ دروغ بگوید نگران بوده و برای همین در جلساتی که با وی تنها بوده از آن جلسات نتبرداری میکرده است. البته اعضای سنا از اینکه ترامپ از مسائل ارتباط بین نهاد سر در نمیآورده تعجبی نداشتند. آنها بیشتر از کومی تعجب کردهاند که نخواسته این مسائل را به گوش شورای کاخ سفید برساند. ترامپ چندین بار از کومی خواسته بود که به وی وفادار باشد اما با توجه به مستقل بودن افبیآی چنین درخواستی غیرمعمول است. مارکو روبیو از فلوریدا در اینباره به کومی گفت چرا از شورای کاخ سفید نخواسته است تا به وی نکات لازم را گوشزد کند. روبیو به کومی گفت که باید به شورای کاخ سفید میگفته است که رئیسجمهوری نمیتواند چنین درخواستها از وی یا جف سشنز یا کسان دیگری داشته باشد. با وجود این سنا قصد دارد تا پرونده اخراج کومی و احتمال دخالت روسیه در انتخابات آمریکا را تا آخر پیش ببرد. برخی میگویند شاید جنگ کومی با ترامپ یک کشته داشته باشد.
Time
هتل باتلاقی
چرا هتل ترامپ در واشنگتن به باتلاقی جدید در پایتخت تبدیل شده است؟ برای رسیدن به پاسخ این پرسش باید به سراغ گزارش آلکس آلتمن در تایم رفت. آلتمن مینویسد: هتل ترامپ در واشنگتن یکی از گرانترین هتلهای دنیا شده است. با وجود این رفت و آمد در آن زیاد است. مردمی که به آنجا میآیند هدفی بیشتر از آن چیزی که در ظاهر نشان داده میشود دارند. شما مردمی را در این هتل میبینید که از سراسر دنیا به آن سفر کردهاند. توریستهایی که روی مبلهای بنفش لابی لم دادهاند و در حال بررسی کردن گوشیهای هوشمند خود هستند. جنس افرادی که در این هتل حضور پیدا میکنند بسیار متفاوت است. شما میتوانید در این هتل تاجران بینالمللی، نفرات اجرایی جمهوریخواهان، خیرین پولدار، دیپلماتهای پولدار، دستیاران سابق ترامپ در کمپین انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۱۶ و مدیران شرکتهای مختلف را ببینید.
رئیسجمهوری که در زمان انتخابات فساد موجود را به باتلاق تشبیه کرد و گفت که نخستین وظیفه او تخلیه این باتلاق است، حالا خود دست به ایجاد یک باتلاق جدید در شهر زده است. در حالی که در قانون اساسی آمریکا به صراحت اشاره شده که نباید رانت سیاسی موجب درآمدهای نامشروع شود، اما ریاستجمهوری ترامپ کاملا به سود او تمام شده است. در حال حاضر ترامپ جونیور مدیریت این هتل را بر عهده دارد و این هتل به پاتوق دوستان و مدیران نزدیک به ترامپ تبدیل شده است. رئیس سابق کمپین دونالد ترامپ میگوید: البته که آنجا پاتوق ماست. همه در آنجا پاتوق میکنند. حضور در لابی هتل ترامپ به معنی آشنایی با مردمی تازه است. به نظر میرسد این هتل تبدیل به یک رانت مالی برای ترامپ و اطرافیان ترامپ شده است؛ مولتی میلیاردرهایی که هر روز برای شکار جدید به لابی هتل ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا سر میزنند. در اینجا اما بحث تضاد منافع بسیار جدی است و میتواند برای ترامپ یک دردسر تازه بیافریند.
The Economist
ترور و اینترنت
اینترنت خوب است یا بد؟ چگونه اینترنت میتواند در خدمت اهداف تروریستها قرار بگیرد. تروریستها چگونه از اینترنت برای ایجاد رعب و وحشت استفاده میکنند؟ این هفته اکونومیست در سر مقاله خود به این پرسشها پاسخ داده است. در این هفته اکونومیست نوشته است که تروریستها و افراطیها از اینترنت به نحو احسن در جهت اهداف خود استفاده میکنند. آنها توانستهاند از طریق اینترنت گروههای وفادار به خود را سازماندهی کنند، همین امر موجب شده است تا غولهای اینترنتی در اروپا و ایالات متحده تحت فشار قرار بگیرند. زیرا این باور وجود دارد که این شرکتها خواسته یا ناخواسته با خدمات اینترنتی خود به تروریستها یاری میرسانند. همزمان غولهای دیگر در زمینه فناوری مانند گوگل و فیسبوک متهم هستند که به خشونت آنلاین و روابط تروریستها با یکدیگر کمک شایانی میکنند. نیروهای اطلاعاتی در کشورهای غربی میگویند که تروریستها از طریق این شرکتها توانستهاند مخفیانه با همدیگر ارتباط داشته باشند.
این شرکتها همچنین متهم هستند اجازه میدهند اخبار جعلی منتشر شود و به نوعی محلی برای زورگیران آنلاین شده است. همچنین آنها در گذشته به قانون کپیرایت بیتوجه بودند و در مورد پورنوگرافی کودکان سختگیری نشان نمیدادند. از اینرو سیاستمداران مصرانه میخواهند که این غولهای اینترنتی تعهد بیشتری نشان دهند و به همین منظور تهدید به تحدید این شرکتها کردهاند. در مقابل این شرکتها میگویند که این میزان از موفقیت موجب شده است تا سیاستمداران در مقابل آنها قرار بگیرند، زیرا درخواست آنها برای حل کردن موضوعات پیچیدهای مانند نفرتپراکنی در کوتاه مدت سخت است. با وجود این عقیده بر این است که دوران بیقانونی اینترنت باید به سر برسد. در این راستا از شرکتهای اینترنتی خواسته شده است تا غولهای فناوری از مسوولیت میزبانی پیامهای افراطی و ویدئوهای نفرتانگیز شانه خالی نکنند. غولهای فناوری باید در کنار موفقیتی که به دست میآورند هزینه بپردازند و این (محدودیتها) بخشی از آن هزینهای است که باید پرداخته شود.
The Week
زمانی برای شکست می
دو روز پس از انتخابات عمومی در بریتانیا، مجله ویک به تحلیل آن میپردازد. انتخابات بریتانیا در کنار حمله تروریستی به تهران، مهمترین اخبار هفته گذشته به حساب میآیند. این مجله درباره انتخابات بریتانیا مینویسد: انتخابات پارلمانی در بریتانیا آنگونه که ترزا می میخواست پیش نرفت. این مجله اینگونه ادامه میدهد: در روزی که ترزا می درخواست انتخابات زودهنگام کرد، او با دلایل قابل قبولی پیروزی بزرگ خود را پیشبینی کرده بود. او برای خود یک پیروزی آسان متصور بود که با آن میتوانست دست بالا را در گفتوگوهای برگزیت داشته باشد. اما تیر ترزا می در این ماجرا به خطا میرود. او ممکن بود با ریسکی که کرده بود به پایان خط برسد، هر چند که تاسیس دولت ائتلافی نیز او را همچنان برلبه پرتگاه نگه میدارد.
محبوبیت او تا روز انتخابات به شدت افت کرد. در نظرسنجیها مشخص شد ۳۸ درصد مردم به او نظر مساعدی ندارند و تنها ۲۱ درصد خالصانه برنامه وی را قبول داشتند. او درباره موضوع تامین اجتماعی و مراقبتهای بهداشتی نتوانست دل مردم را به دست آورد و در مناظره تلویزیونی در این مبحث در برابر کوربین شکست خورد. او در این مناظره بسیار شکننده ظاهر شد و نتوانست از برنامه خود به خوبی دفاع کند. برای همین برخی از توریها به دلیل اینکه وی نتوانسته است در مناظرات منعطف ظاهر شود به وی لقب «میِ ربات» دادهاند. جیمز فورسیت یکی از کارشناسان میگوید: بزرگترین خطای می این بود که نتوانست یک پیشنهاد واقعی به رایدهندگان بدهد تا آنها به همین پیشنهاد دل خوش کنند. توریها در این دوره از انتخابات نتوانستند در باغ سبز به مردم نشان دهند. در این زمینه عدم ارائه یک پیشنهاد قانعکننده در زمینه انرژی میتواند بهعنوان یک ضعف عمده برای ترزا می قلمداد شود. از سوی دیگر هر چقدر ترزا می در کمپین تبلیغاتی ضعیف ظاهر شد، کوربین توانست در عرض ۶ هفته یک کمپین آبرومندانه سر و سامان دهد.
Bloomberg Businessweek
رویای خام ترامپ
مجله بلومبرگ بیزینسویک در این شماره یکی از مهمترین شعارهای ترامپ را در دوران کمپین انتخاباتیاش زیر سوال برده است: کارخانهها. ترامپ در دوران انتخاباتی خود به یک اصل بسیار وفادار بود و آن نیز بازگرداندن شرکتها و کارخانههای آمریکایی به خاک این کشور بوده است. این مجله مینویسد: لحظاتی پس از اینکه دونالد ترامپ پیروز انتخابات ماه نوامبر سال گذشته شد، تیم کوک معاون اجرایی شرکت اپل گوشهای خود را تیز کرد تا ببیند ترامپ درباره برنامه اقتصادی مورد علاقه خود یعنی کارخانهها چه میگوید. او در سخنرانی خود اعلام کرد که شرکتهای بزرگ را به خاک آمریکا بازخواهد گرداند. تیم کوک نقل میکند که ترامپ در این زمینه به او گفته است: یکی از بزرگترین آرزوهای من این است که زمین کارخانه اپل در داخل خاک آمریکا باشد. بازگشت کارخانهها به خاک آمریکا مهمترین چشمانداز اقتصادی ترامپ به حساب میآید.
ترامپ بر این باور است که با بازگشت کارخانهها به خاک آمریکا میتواند مشاغل بیشتری در آمریکا ایجاد کند. اما آیا چنین رویایی قابل تحقق است؟ این مجله مینویسد رویای ترامپ نشدنی است و رویای آمریکایی را محقق نخواهد کرد. آنگونه که سیاستمداران در این زمینه سر و صدا کردهاند بازگشت شرکتهای آمریکایی آنگونه که باید به اقتصاد این کشور کمک نمیکند. این بازگشت حتی ممکن است که به طبقه متوسط ضربه بزند. بالا رفتن قیمت محصولات تولید داخل آمریکا تنها یکی از تبعات خسارتبار این عمل نسبت به طبقه متوسط و ضعیفتر است. ترامپ برای بازگرداندن این شرکتها به آمریکا تنها روی یک نکته تکیه کرده و از باقی آنها صرفنظر کرده است. او فقط در اصول اقتصادی خود به ایجاد شغل فکر میکند و به تبعات بازگشت برخی از شرکتهای بزرگ آمریکایی به خاک آمریکا توجهی ندارد. اقتصاد تولید محور آنگونه که زمانی برای آمریکا مهم بود در حال حاضر از اهمیت برخوردار نیست.
ارسال نظر