در شماره ۳۹ ضمیمه آخر هفته پروندهای در خصوص مفهوم ترانههای موسوم به دیسلاو منتشر شد. فاضل نظری در یاداشتی کوتاه نسبت به این پرونده واکنش نشان دادهاست:
نگاهی به ترانههایی که ترانه نیستند
فاضل نظری موسیقیهای سخیف، ترانههایی که آدمها را دعوت به ستیز و مجادله میکنند، ماجراهایی که تمامی ندارند. دعوا، نفرین، تهدید. . . همه اینها آن چیزی است که از آن به موسیقی «دیس لاو» تعبیر میشود. موسیقی خشنی که متاسفانه جوانان را هم به دلیل بیان عجیبش به سمت خود میکشاند. گرچه موضوعات بدیعی بعد از انقلاب اسلامی وارد عرصه ترانه و ترانهسرایی شد، اما قالب شیوه و نحوه بیان و ساخت ترانهها در چند سال اخیر نسبت به گذشته دارای کیفیت پایینی است. متأسفانه ترانهسرایی در روزگار حاضر برای خیلیها که در این امور فعالیت میکنند به شغل تبدیل شده و آسیبی هم که میبیند از این بابت است.
فاضل نظری موسیقیهای سخیف، ترانههایی که آدمها را دعوت به ستیز و مجادله میکنند، ماجراهایی که تمامی ندارند. دعوا، نفرین، تهدید... همه اینها آن چیزی است که از آن به موسیقی «دیس لاو» تعبیر میشود. موسیقی خشنی که متاسفانه جوانان را هم به دلیل بیان عجیبش به سمت خود میکشاند. گرچه موضوعات بدیعی بعد از انقلاب اسلامی وارد عرصه ترانه و ترانهسرایی شد، اما قالب شیوه و نحوه بیان و ساخت ترانهها در چند سال اخیر نسبت به گذشته دارای کیفیت پایینی است. متأسفانه ترانهسرایی در روزگار حاضر برای خیلیها که در این امور فعالیت میکنند به شغل تبدیل شده و آسیبی هم که میبیند از این بابت است. بعد از انقلاب کپیبرداری از ترانههایی که قبل از انقلاب در ایران سروده شده، بسیار دیده میشود و این موضوع نشانه خوبی برای حوزه موسیقی نیست؛ چراکه خلاقیت اهل فن این حوزه را مسدود میکند. دیرگاهی نیست واژه کلاسیک در فرهنگ موسیقی ایرانی جا باز کرده و تثبیت شده است. تقریبا بیشتر موسیقیدانان دستگاهی آن را برای اطلاق به موسیقی مورد علاقه خود، مناسب تشخیص دادهاند. برخی نیز چون محمدرضا لطفی ترجیح میدهند، به جای کلاسیک از عنوان رسمی استفاده کنند.
در هر حال فرقی نمیکند کدام واژه را برگزینیم، زیرا مفهوم واحدی مدنظر میباشد و آن نوعی از موسیقی ایرانی است که میتواند همچون زبان فارسی معیار، مبنای کار قرار گیرد و براساس آن دیگر گونههای موسیقی ایرانی، جایگاهی برای خود داشته باشند. موسیقی پاپ امروز نیاز به افکارسنجی عمومی جامعه، پاسخ به خلأهای انسان در زندگی مدرن و حضور پررنگ در خاطرات مردم دارد. اگر به درستی به این نکته توجه کنیم خواهیم دید که دائم در هجوم موسیقیهایی هستیم که توسط افراد نابالغ (در هنر و علم موسیقی) تولید میشوند و حس زندگی در آن جاری نیست و گاهی هم بر ضدزندگی است.... موسیقی قسمت مهمی از زندگی بیشتر جوانان کشورمان را به خود اختصاص داده است. میزان ساعاتی که نوجوانان برای گوش کردن به موسیقی صرف میکنند تقریبا بیش از ساعاتی است که برای مدرسه صرف شده است. محققی به نام آرنت اهمیت موسیقی برای افراد را اینگونه توصیف میکند: موسیقی برای آنان صرفا یک ترجیح نیست، بلکه کار دومی است که نگاه آنان را به جهان، عادتهای جاریشان، خلقوخو، دوستیها، تصورات آنان از کیستیشان و آنچه قابل پذیرش است و در نهایت امیدهای آنان را برای آنچه که ممکن است از آن
بشوند شکل میدهد. موسیقی میتواند تنشها را کاهش دهد، نسبت به مشکلات راه گریز یا بیتوجهی فراهم کند، موجب تقلیل احساس تنهایی آدم شود، وقتی کار دیگری برای انجام دادن وجود ندارد زمان را پر کند، زندگی را از یکنواختی و کرختی در بیاورد، انجام کارهای روزمره و پست را آسانتر کند، سکوت کشنده را قابل تحمل کند، برای بحث با دیگران موضوع به ما بدهد، باعث شود که مهمانیهایمان زندهتر باشد، لغات جدیدی به ما یاد دهد، دیدگاههای سیاسی و اجتماعی ما را شکل دهد و البته استفادههای بسیار دیگری برای شنوندگانش داشته باشد. موسیقی میتواند به عنوان شکلی از «التیام معنوی» ایفای نقش کند. تحقیقات نشان میدهد که جوانان اغلب از موسیقی به عنوان شکلی از تجربه فرهنگی مشترک برای بیان ارزشهای زیباییشناسانه، اجتماعی و سیاسی استفاده میکنند.
ارسال نظر