افرادی که دچار اختلال شخصیتی خودشیفته هستند تصور می‌کنند که دنیا حول محور آنان می‌چرخد، آنها مرکز جهان هستی هستند و همه باید در مقابل آنها سجده و آنها را تحسین کنند. این اختلال شامل رفتارهای خودبزرگ بینانه، عدم همدلی و درک دیگران، نیاز به تحسین دائمی و آشکار در روابط و کار، منفعت جویی از دیگران، خود محور بودن، خود رای بودن، از خود راضی بودن، گستاخی و قدرت طلبی است. تصور شخصیت‌های خود شیفته درباره خود این است که آنها مستحق رفتاری خاص و تحسین آمیز از جانب دیگران هستند زیرا آنها با دیگران تفاوت دارند و از دیگران برتر هستند. اختلالات شخصیتی‌ای که با اختلال شخصیتی خودشیفته در ارتباط است شامل موارد زیر است: شخصیت ضد اجتماعی،شخصیت مرزی ،شخصیت نمایشی،تفاوت خودشیفتگی با اختلال شخصیت خودشیفته چیست؟
خودشیفتگی اول فاز عشق است. ابتدا انسان به آب نگاه می‌کند و تصویر خود را در آن می‌بیند و فکر می‌کند شخص دیگری آنجا هست و عاشق او می‌شود؛ یا اینکه، ابتدا انسان به دنیا می‌آید و بنا بر خودشیفتگی درونی خود همه، حتی مادر، را به خاطر نیاز خود می‌خواهد. خودشیفتگی درون همه انسان‌ها وجود دارد اما زمانی که میزان آن شدت یابد به اختلال تبدیل می‌شود که هم به خود فرد و هم به دیگران آسیب‌های جدی‌ای وارد می‌کند.

آیا افراد خودشیفته عزت نفس بالایی دارند؟
خیر! ابتدا تصور بر این بود که افراد خودشیفته عزت نفس بالایی دارند اما با گذشت زمان و تحقیقات بیشتر این نتیجه حاصل شد که خودشیفتگی هیچ ربطی با عزت نفس بالا ندارد. عزت نفس بر پایه فضیلت‌های رفتاری و رشد شخصیتی تقویت می‌گردد درحالی‌که اختلال خودشیفتگی بر پایه توهم، کمبودها، نیازها، ناامنی‌های درونی، ترس‌ها و شکست‌ها شکل می‌گیرد. افرادی که عزت نفس بالایی دارند غالبا افرادی متواضع هستند درحالی که افراد خودشیفته خود را برتر و بالاتر از دیگران می‌بینند. افراد خودشیفته دچار حسادت و رقابت ستیزه جویانه هستند درحالی‌که افراد با عزت نفس بالا روحیه همکاری و نوع دوستی دارند. افراد خودشیفته برتری طلب هستند اما افراد با عزت نفس بالا به برابری معتقد هستند و خود را بالاتر یا پایین‌تر از دیگران نمی‌بینند. افراد خودشیفته در مقابل انتقاد پرخاشگری می‌کنند و افراد با عزت نفس بالا از انتقادها برای رشد خود استفاده می‌کنند. افراد خودشیفته تصور می‌کنند که برای بالا رفتن باید دیگران را تحقیر کرده و زیر پای خود له کنند اما افراد با عزت نفس بالا دیگران را قطعات منحصربه‌فرد و ارزشمند جهان هستی و قابل احترام می‌دانند. افراد با عزت نفس بالا می‌گویند: «من عالی هستم»، افراد خودشیفته می‌گویند: «من برتر و متفاوت از دیگران هستم.»

فرهنگ سازی
۱- هیچ‌کسی حق ندارد هنگام انتقاد، شخصیت دیگران را مورد تحقیر و حمله قرار دهد. انتقاد از کارها و رفتارها قابل پذیرش است اما ترور شخصیتی افراد انتقاد محسوب نمی‌شود، بلکه بی‌حرمتی و توهین شخصیتی است.

نقش والدین خودشیفته در خودشیفتگی فرزند
غالبا، پدر و مادرهایی که به فرزندان خود عشق و توجه کافی را نمی‌دهند، فرزندان خود را نادیده می‌گیرند، آنها را تحت فشار می‌گذارند تا کسی بشوند که نیستند، عشق ناسالم به فرزند خود می‌دهند، حق به جانبی مفرط و سوء استفاده از دیگران را به فرزند خود آموزش می‌دهند، فرزندانی خودشیفته تربیت می‌کنند. همچنین، پدر یا مادر خودشیفته فرزندی خودشیفته نیز تربیت می‌کند و تاثیر والدین خودشیفته بر فرزند فاجعه‌بار است.

نقش جامعه در پرورش افراد خودشیفته
جامعه نقش بسزایی در تربیت افراد خودشیفته بازی می‌کند. همچنین، عزت نفس نقش حیاتی در فرهنگ سازی یک کشور دارد زیرا ویژگی‌های عزت نفس بالا استانداردهایی برای یک جامعه سالم فراهم می‌کند. این استانداردها مشخص می‌کنند که افراد چه احساس و انتظاراتی نسبت به خود داشته باشند. مسلما اگر این استانداردها ناسالم باشند احساس و انتظارات افراد از خود نیز ناسالم و بیمارگونه خواهد بود. اگر استانداردهای یک جامعه رقابت جویانه، ستیزه جویانه و تجمل گرایانه باشد مسلما شخصیت افراد آن نیز بر اساس این استانداردها رشد می‌یابد. در مقابل، اگر استانداردهای یک جامعه بر پایه برابری، همدلی، همیاری، پذیرش خود، پذیرش دیگران، احترام به دیگران و حرمت نفس بنا شده باشد، شخصیت افراد جامعه نیز بر پایه این استانداردها رشد می‌کند. پس نتیجه می‌گیریم که یکی از راه‌های حل مساله خودشیفتگی در جامعه تغییر استانداردهای آن جامعه است. با بالا رفتن سطح کیفی استانداردهای یک جامعه گویی زنجیر خودشیفتگی در آن پاره شده و افراد از فشار این بیماری رها می‌شوند.

رعایت قوانین
نقض قوانین، هنر نیست، زرنگی نیست، بلکه نشانه اختلال خودشیفتگی است. افرادی که قوانین را نقض می‌کنند تصورشان بر این است که آن قانون برای دیگران وضع شده و آنها معاف از رعایت قوانین هستند. چرا چنین تصوری دارند؟ زیرا اختلال خودشیفتگی دارند و خود را برتر و جدا از دیگران می‌بینند (تفکر ارباب و رعیتی، تفکر برده‌داری، تفکر دیکتاتوری و...)