رقابت شاسیبلندهای فولسایز کادیلاک و لینکلن
نبرد آسمانخراشهای چرخدار
دنیای اقتصاد: جیپ چروکی، تویوتا لندکروز و هامر اچ۲؛ سه خودرویی که هنوز هم بعد از سالها بهعنوان بزرگترین شاسیبلندهای دنیا شناخته میشوند. آفرودهای دوستداشتنی با آن قد و قواره عظیمالجثهشان مانند رشتهکوههای پهناور در خیابان حرکت میکنند. اما واقعیت چیز دیگری است. وقتی حرف از اس. یو. ویهای غولآسا به میان میآید، جایی برای عرض اندام چروکیها و لندکروزها و حتی آن هامرهای پرمدعا نیست. داریم درباره بزرگترین شاسیبلندهای دنیا صحبت میکنیم. خودروهایی شبیه به کامیون. کادیلاک و لینکلن با «اسکلید» و «نویگیتور» خود سبک جدیدی در دنیای اس.
دنیای اقتصاد: جیپ چروکی، تویوتا لندکروز و هامر اچ2؛ سه خودرویی که هنوز هم بعد از سالها بهعنوان بزرگترین شاسیبلندهای دنیا شناخته میشوند. آفرودهای دوستداشتنی با آن قد و قواره عظیمالجثهشان مانند رشتهکوههای پهناور در خیابان حرکت میکنند. اما واقعیت چیز دیگری است. وقتی حرف از اس.یو.ویهای غولآسا به میان میآید، جایی برای عرض اندام چروکیها و لندکروزها و حتی آن هامرهای پرمدعا نیست. داریم درباره بزرگترین شاسیبلندهای دنیا صحبت میکنیم. خودروهایی شبیه به کامیون. کادیلاک و لینکلن با «اسکلید» و «نویگیتور» خود سبک جدیدی در دنیای اس.یو.ویها پدید آوردهاند. پدیدهای که البته کسی نه توان حضور در زمین بازیشان را دارد و نه جرات آن را. شاید روزی روزگاری هامر بتواند خودش را از نظر ابعاد به این دو برساند ولی برتری این آمریکاییها چیزی ورای پیکر درشتشان است؛ این خودروها درست مانند بنتلی و رولزرویس واقعا یک محصول لوکس به حساب میآیند. آفرودهای تجملی. پدیدههای بینظیری که درست مانند یک کاخ رویایی، عظیم و پرهیبت شدهاند. اسکلید و نویگیتور شاید رقیب دندانگیری در مقابل خود مشاهده نکنند، ولی خودشان برای
یکدیگر بهمنظور رقابتی تمام عیار کفایت میکنند. آنچه قرار است امروز رودرروی هم صفآرایی کنند بهترینهای فورد (مالک برند لینکلن) و جنرالموتورز (مالک برند کادیلاک) هستند. شاسیبلندهای فولسایز از این نظر اهمیت دارند که به غیر از لوکس بودن و راحتی باید قابلیت آفرود زیادی هم داشته باشند. به همین دلیل تولید آنها برای شرکتهای خودروساز هم دشوار است و هم یک توانمندی به حساب میآید.
![](https://static1.donya-e-eqtesad.com/thumbnail/MmE1MGI1NDlk/QHn8O9nsSzT8qCU7RegsN6Pbb5v74eEtbKeSOh05RaYt1vVDJ-cLM0t7TZyzEhnm/file.jpg)
سفینه از ما بهتران
اواسط دهه ۹۰، شرکت فورد شاسیبلندی را راهی بازار کرد که به طرزی ناگهانی و معجزهآسا توانست در بازار شلوغ شاسیبلندهای آمریکایی اقبالی چشمگیر را تجربه کند. این خودرو «اکسپدیشن» نام داشت. محصولی بلندبالا با قابلیتهای فنی قابلقبول، چهرهای منطقی و آپشنهایی که روی کمتر اس.یو.وی ارزانقیمتی دیده میشود. اما رمز موفقیت اکسپدیشن چیز دیگری بود. فورد پلتفرم و زیرساخت او را از روی پیکاپ رویایی «اف۱۵۰» الهام گرفته بود. خودرویی که هنوز هم رکورد پرفروشترین وانتبار آمریکای شمالی را در اختیار خود دارد. اکسپدیشن هرآنچه مشتری روز طلب میکرد را برایش میآورد. اما با نزدیک شدن به قرن ۲۱ کمکم اشتهای خریداران تغییر کرد و مذاقشان به سمت نمونههای لوکستر و تجملیتر کشیده شد. چیزی که این خودرو دقیقا فاقد آن بود. از یک سو در صورت لوکس شدن اکسپدیشن قیمتش بالا میرفت و دیگر توان رقابتیاش را از دست میداد و از سوی دیگر فورد نمیتوانست این پروژه را نیمهکاره رها کند. بنا بر این در اقدامی هوشمندانه ساختاری به کلی جدید را روی کار آورد. همانطور که لکسوس زیرمجموعه لوکسساز تویوتا و آکورد زیرمجموعه لوکسساز هوندا به حساب میآیند، لینکلن نیز زیرمجموعه خاصی از فورد بود که محصولات شیک و منحصر به فردی البته برای خواص میساخت. فورد پروژه جدید را کاملا در اختیار لینکلن قرار داد. پروژهای که ایده اولیه آن شاسیبلندی فولسایز با قابلیتهای پررنگ تجملگرایانه بود. نام این خودرو «نویگیتور» انتخاب شد. محصولی که زیرساخت آن اکسپدیشن توانمند و رونمای آن لینکلن اشرافزاده بود.
سال ۹۹ که نسل اولش آمد، همانچیزی که فورد و لینکلن پیشبینی میکردند، رخ داد؛ موفقیت و یکهتازی. در حقیقت نویگیتور اولین شاسیبلند لوکس دنیا نبود. ولی یکی از اولین اس.یو.ویهای فولسایز محسوب میشد. شرکت قصد داشت نسل اول را تنها ۲ سال ادامه دهد تا شباهت شدید او با اکسپدیشن برایش دردسرساز نشود. ولی آنقدر استقبال از این خودروی نهچندان ارزان زیاد بود که نسل اول تا پایان سال ۲۰۰۲ ادامه پیدا کرد. دومین فرزند خانواده نویگیتورها ۲۰۰۳ آمد و اینبار قشر ثروتمندان را هدف قرار داد. حالا آنقدر در لوکسگراییاش اغراق شده بود که دیگر لینکلن نمیتوانست تولید انبوهش را برنامهریزی کند. سرانجام نسل سوم با تجربه خوبی که از دو نمونه قبلی به دست آورده بود، سال ۲۰۰۷ آمد. تجربه نشان داده که لینکلن علاقه خاصی به مدرن کردن چهره خودروهایش ندارد. همان سبکی که با کانتیننتالهای دهه ۷۰ استارت زده بود را میشود روی همین خودرو هم دید. خودروی جدید با بهرهگیری از ریزهکاریهای گرافیکی نسخه تازهوارد MKZ اکنون کمی هم باب میل اروپاییها از آب درآمده بود. جالب آنجاست که سرانجام فورد و لینکلن در سال ۲۰۱۳ زیر بار فشارها تسلیم شدند و دست آخر یک فیسلیفت جذاب روی نویگیتور اجرا کردند. در ۲۰۱۵ وقتی سر و صدای شاسیبلندهای لوکس از اروپا بیشتر بلند شد و مرسدسبنز کلاس GL به فروشی وصفناپذیر دست پیدا کرد، برای اولینبار در تاریخ لینکلن، در کمتر از ۲ سال روی یک خودرو تغییر چهره اجرا شد. آنچه امروز میبینیم، بازماندههای تغییراتی است که در همان سال ۲۰۱۵ اجرا شده است.
امپایر استیت روی چهار چرخ
تاریخ نشان داده محصولاتی که جنرالموتورز بهعنوان غول خودروسازی آمریکا میساخته، اغلب باعث بروز حسادت در دیگر شرکتها و تولید محصولات رقیب برایش بوده است. اما سال ۹۹ در اتفاقی نادر، جیام در اوج حسادت با فورد رقیب که زیرمجموعهاش لینکلن خودروی موفقی به اسم نویگیتور را آورده بود، دست به طراحی اِسکلید زد. محصولی که شاید اگر اساسا لینکلنی نبود، او نیز وجود خارجی نمیداشت. ایده ساخت درست همانچیزی بود که در سر مدیران شرکت رقیب میگذشت؛ یعنی یک شاسیبلند فولسایز با خواص لوکس. با این تفاوت که کادیلاک به لطف بازار بزرگتری که جنرالموتورز برایش فراهم کرده بود، فرصت بیشتری برای مطرحشدن داشت. به نظر نمیرسید که اسکلید تنها برای تاثیرگذاری در بازار نویگیتور تولید شده باشد چراکه جنرالموتورز برای این فرزند خود یک خط تولید مستقل در آرلینگتون تاسیس کرد. با این حال نسل اولش شدیدا تحتتاثیر رقیب بود. گویی اسکلید همان نویگیتور است که فقط لوگوی سازندهاش تفاوت دارد. طراحیاش برگرفته از زبان گرافیکی اواخر دهه ۹۰ بود. یعنی سازهای کشیده با زوایای نرم و چراغهایی ساده. این خودرو همان ابتدا با پیشرانههای حجیم و سنگینی راهی بازار شد. البته کادیلاک غیر از این هم راهی نداشت. وزن خودرو آنقدر بالا بود که نمونههای شش سیلندر Vشکل اصلا برایش پاسخگو نبودند. سال ۲۰۰۲ وقتی کادیلاک از شور و هیجان رقابت با فورد دور شد، نسل دوم اسکلید را تولید کرد.
خودرویی که دیگر کاراکتر خودش را پیدا کرده بود. همان شخصیتی که با شاسی مستطیلی و چراغهای مکعبی مفهوم میگرفتند. حالا مکزیک و روسیه نیز به خط تولید آمریکایی این خودرو اضافه شدند. به دستور جنرالموتورز علاوه بر انبوه آپشنهای موجود، تجهیزات خاص سفری نیز به لیست اضافه شد. مانند رادیوی ماهوارهای و موقعیتیاب جهانی. با نصب صندلیهای چرم دستدوز و تریم فایبرگلاس، قیمت اسکلید بهشدت بالا رفت ولی جالب آنکه تاثیری بر فروشش نگذاشت. نسل سوم این خودرو تبدیل شد به یک خودروی خاص با مقاصد خاص. سال ۲۰۰۷ کمتر هنرپیشه، خواننده، ورزشکار و هنرمندی پیدا میشد که در گاراژ خانهاش یکی اسکلید نداشته باشد. این خودرو خیلی زود تبدیل به نماد طبقه نوظهور ثروتمندان جوان آمریکایی شد. به موازات عرضه نسل سوم، شرکتهای تیونینگ و آپشن نیز دست به کار شدند و این خودروی لوکس را سفارشی و فوق ویژه کردند. تا ابتدای سال ۲۰۱۵ و حضور نسل چهارم این خودرو، تصور دنیا از کادیلاک اسکلید شاسیبلند غولآسا، پرهیبت، زیبا، پرآپشن و قدرتمندی بود که به قدر معقول نیز تجملگرایی را لحاظ کرده بود. در آن سال کادیلاک تمام ویژگیهای این خودرو بهخصوص جلوه لوکسمآبانهاش رشد کرد. نسخه جدید این خودرو با چهرهای مدرن و فضایی چیزی شبیه به تانکها از آب درآمده است. البته تانکی که بشود با آن به مهمانی هم رفت. اسکلیدهای جدید با الهام از طراحیهای نوین کادیلاک، نمایی جوانگرا و اساطیری پیدا کرده است. بعد از حدود ۲۰ سالی که این خودرو تولید شده است، شرکتهای مختلفی قصد دستکاری سنگین اسکلید را داشتند ولی تنها شانس با هِنسی یار بوده که نمونهای به معنی واقعی اسپرت و جنگاور را بسازد. خودرویی که از همان قلب ۲/ ۶ لیتری استاندارد میتواند ۵۵۷ اسببخار نیرو بیرون بکشد.
پنجه در پنجه هم
تا اینجای کار هرچه گفتیم، درباره توانمندیهای حاشیهای این دو خودرو بوده است. تردید نکنید این غولهای تنومند در زمینه فنی نیز حرفهایی برای گفتن دارند. یک روی بازی رقابت اسکلید و نویگیتور است ولی واقعیت آنکه اصل ماجرای این جدال، دعوای فورد و کادیلاک است. اسکلید امروز با قلب معروف ۲/ ۶ لیتری هشت سیلندر Vشکلش پای به میدان گذاشته است. قوای محرکهای که ۴۲۰ اسببخار نیرو را در ۵۶۰۰ دور در دقیقه و ۶۲۳ نیوتنمتر گشتاور را در ۴۱۰۰ دور در دقیقه تولید میکند. این در حالی است که نویگیتور دارای پیشرانه سبک ۶/ ۳ لیتری شش سیلندر Vشکل است. به لطف حضور ۲ توربوشارژ بوده که قدرتش ۳۸۰ اسببخار در ۵۲۵۰ دور در دقیقه و گشتاورش ۶۲۴ نیوتنمتر در ۲۷۵۰ دور در دقیقه شده است. آنچه اسکلید به میدان فرستاده اعجوبهای است با طول، عرضه و ارتفاع ۱/ ۵، ۲ و ۸/ ۱ متری فاصله محوری ۳ متری را برای خود برگزیده است. در آنسو، نویگیتور با طول، عرض و ارتفاع ۲/ ۵، ۲ و ۹/ ۱ متریاش نشان میدهد که حتی یک سر و گردن هم از رقیبش بزرگتر است. عجیب آنجاست که حجم فضای داخلی برای سرنشینان اسکلید ۶/ ۴ و برای سرنشینان نویگیتور ۵/ ۴ مترمکعب است. هر دو خودرو حدود ۲۰ سانتیمتر از سطح زمین فاصله دارند؛ این یعنی درست مانند یک تراک باید دستگیره خاصی برای سوار شدن به داخل کابین بگیرید. هر دو خودرو تقریبا با یک دور فرمان حدود ۸/ ۱۱ متر شعاع برمیدارد. اسکلید و نویگیتور هر دو نیروی پیشرانهاشان را توسط جعبهدندهای ۶ سرعته اتوماتیک بهصورت ۴WD (چهار چرخ متحرک) دائم به دو دیفرانسیل پرقدرت انتقال میدهند.
طبیعی است که سازههای بزرگ آهنی نباید خیلی کموزن باشند، همینطور هم هست. فرزند فربه کادیکلاک وزنی معادل ۶/ ۲ تن پیدا کرده است. در حالیکه رقیب در بهترین حالت وزنش به زیر ۷/ ۲ تن نمیرسد. به طرزی جالب ابعاد رینگ و لاستیک این خودروها یکی شده است؛ یعنی ۵۵/ ۲۷۵ میلیمتری ۲۰ اینچی. البته که هیچگاه کسی تصور شتابگیری و پرسرعت راندن با این آمریکاییها را در سر نمیپروراند ولی با این حال این خودروها چندان هم از شتابگیری نمیهراسند. شتاب صفر تا صد اسکلید ۵/ ۶ ثانیه و نویگیتور ۹/ ۶ ثانیه است. لینکلن با اینکه هم سنگینتر است و هم پیشرانهای ضعیفتر دارد، ولی آنقدرها هم عقب نمانده است. شتاب صفر تا ۱۶۰ اسکلید ۱۶ ثانیه و نویگیتور ۱۸ ثانیه ثبت شده است. اسکلید صفر تا ۲۰۰ را طی ۲۹ ثانیه میپیماید و نویگیتور طی ۳۵ ثانیه. به وضوح معلوم است که وزن بالا و پیشرانه کمحجمتر کار دست لینکلن داده است. در قسمت سرعت نهایی غول آهنی کادیلاک به مرز ۲۴۰ کیلومتر در ساعت میرسد و آسمانخراش لینکلن به مرز ۲۳۰ کیلومتر در ساعت. پیمایش یکچهارم مایل با اسکلید ۷/ ۱۴ ثانیه و با سرعت ۱۵۳ کیلومتر در ساعت صورت میپذیرد و همین شتاب برای نویگیتور طی ۱۵ ثانیه و با سرعت ۱۴۸ کیلومتر در ساعت. باید منصف باشید. این شاسیبلندهای فولسایز حتی اگر بهترین جعبهدندهها را هم داشته باشند باز هم نمیتوانند شتاب و سرعتی بهتر از این داشته باشند. این شاسیبلندها هرکدام با یک باک ۹۰ لیتری میتوانند با یکبار سوختگیری چیزی حدود ۶۰۰ کیلومتر پیمایش داشته باشند.
آزمون پیست
حالا زمان آن رسیده است تا این دو خودرو را با همه لوکس بودنشان به چالشی رو در رو دعوت کنیم. نخستین آزمون فرمانپذیری است. یک راننده حرفهای هر دو خودرو را میراند و نتیجه را گزارش میکند. به عقیده او در یک مسیر هموار مانند پیست یا جاده، کادیلاک اسکلید عملکرد بهتری ارائه میکند. پایداری هر دو خودرو خوب است اما حس پایداری که کادیلاک اسکلید به راننده منتقل میکند بیشتر است. دلیل فنی این گفته راننده را میتوان در حسگرهای پایدارکننده خودروها جستوجو کرد. جایی که کادیلاک دارای حسگرهایی است که زودتر از لینکلن به تغییرات خودرو در پیچها واکنش نشان میدهند. هر چند این سرعت در حد چند هزارم ثانیه باشد. آزمون بعدی تست شیب است. هر دو ماشین ادعا میکنند که در کنار داشتن ویژگیهای لوکس، دارای قابلیت آفرود بالایی هم هستند. حالا باید این را ثابت کنند. یک شیب ۳۵ درجه خاکی محل این آزمون است. هر دو خودرو از پس این شیب بر میآیند اما این کار برای کادیلاک به مراتب راحتتر انجام میشود و گیربکس با دنده معکوس کمتری این کار را انجام میدهد. در مقابل این آرگونومی بهتر طراحی داخلی اسکلید است که از راننده امتیاز بیشتری میگیرد. نتیجه اینکه کادیلاک اسکلید یک آفرود لوکس بهتر، نسبت به لینکلن نویگیتور است.
![](https://static2.donya-e-eqtesad.com/thumbnail/M2NkOGM2MGUw/QHn8O9nsSzT8qCU7RegsN6Pbb5v74eEtbKeSOh05Rab-bKksyQv_p0t7TZyzEhnm/file.jpg)
![](https://static1.donya-e-eqtesad.com/thumbnail/MmE1MGI1NDlk/QHn8O9nsSzT8qCU7RegsN6Pbb5v74eEtbKeSOh05RaYt1vVDJ-cLM0t7TZyzEhnm/file.jpg)
سفینه از ما بهتران
اواسط دهه ۹۰، شرکت فورد شاسیبلندی را راهی بازار کرد که به طرزی ناگهانی و معجزهآسا توانست در بازار شلوغ شاسیبلندهای آمریکایی اقبالی چشمگیر را تجربه کند. این خودرو «اکسپدیشن» نام داشت. محصولی بلندبالا با قابلیتهای فنی قابلقبول، چهرهای منطقی و آپشنهایی که روی کمتر اس.یو.وی ارزانقیمتی دیده میشود. اما رمز موفقیت اکسپدیشن چیز دیگری بود. فورد پلتفرم و زیرساخت او را از روی پیکاپ رویایی «اف۱۵۰» الهام گرفته بود. خودرویی که هنوز هم رکورد پرفروشترین وانتبار آمریکای شمالی را در اختیار خود دارد. اکسپدیشن هرآنچه مشتری روز طلب میکرد را برایش میآورد. اما با نزدیک شدن به قرن ۲۱ کمکم اشتهای خریداران تغییر کرد و مذاقشان به سمت نمونههای لوکستر و تجملیتر کشیده شد. چیزی که این خودرو دقیقا فاقد آن بود. از یک سو در صورت لوکس شدن اکسپدیشن قیمتش بالا میرفت و دیگر توان رقابتیاش را از دست میداد و از سوی دیگر فورد نمیتوانست این پروژه را نیمهکاره رها کند. بنا بر این در اقدامی هوشمندانه ساختاری به کلی جدید را روی کار آورد. همانطور که لکسوس زیرمجموعه لوکسساز تویوتا و آکورد زیرمجموعه لوکسساز هوندا به حساب میآیند، لینکلن نیز زیرمجموعه خاصی از فورد بود که محصولات شیک و منحصر به فردی البته برای خواص میساخت. فورد پروژه جدید را کاملا در اختیار لینکلن قرار داد. پروژهای که ایده اولیه آن شاسیبلندی فولسایز با قابلیتهای پررنگ تجملگرایانه بود. نام این خودرو «نویگیتور» انتخاب شد. محصولی که زیرساخت آن اکسپدیشن توانمند و رونمای آن لینکلن اشرافزاده بود.
سال ۹۹ که نسل اولش آمد، همانچیزی که فورد و لینکلن پیشبینی میکردند، رخ داد؛ موفقیت و یکهتازی. در حقیقت نویگیتور اولین شاسیبلند لوکس دنیا نبود. ولی یکی از اولین اس.یو.ویهای فولسایز محسوب میشد. شرکت قصد داشت نسل اول را تنها ۲ سال ادامه دهد تا شباهت شدید او با اکسپدیشن برایش دردسرساز نشود. ولی آنقدر استقبال از این خودروی نهچندان ارزان زیاد بود که نسل اول تا پایان سال ۲۰۰۲ ادامه پیدا کرد. دومین فرزند خانواده نویگیتورها ۲۰۰۳ آمد و اینبار قشر ثروتمندان را هدف قرار داد. حالا آنقدر در لوکسگراییاش اغراق شده بود که دیگر لینکلن نمیتوانست تولید انبوهش را برنامهریزی کند. سرانجام نسل سوم با تجربه خوبی که از دو نمونه قبلی به دست آورده بود، سال ۲۰۰۷ آمد. تجربه نشان داده که لینکلن علاقه خاصی به مدرن کردن چهره خودروهایش ندارد. همان سبکی که با کانتیننتالهای دهه ۷۰ استارت زده بود را میشود روی همین خودرو هم دید. خودروی جدید با بهرهگیری از ریزهکاریهای گرافیکی نسخه تازهوارد MKZ اکنون کمی هم باب میل اروپاییها از آب درآمده بود. جالب آنجاست که سرانجام فورد و لینکلن در سال ۲۰۱۳ زیر بار فشارها تسلیم شدند و دست آخر یک فیسلیفت جذاب روی نویگیتور اجرا کردند. در ۲۰۱۵ وقتی سر و صدای شاسیبلندهای لوکس از اروپا بیشتر بلند شد و مرسدسبنز کلاس GL به فروشی وصفناپذیر دست پیدا کرد، برای اولینبار در تاریخ لینکلن، در کمتر از ۲ سال روی یک خودرو تغییر چهره اجرا شد. آنچه امروز میبینیم، بازماندههای تغییراتی است که در همان سال ۲۰۱۵ اجرا شده است.
امپایر استیت روی چهار چرخ
تاریخ نشان داده محصولاتی که جنرالموتورز بهعنوان غول خودروسازی آمریکا میساخته، اغلب باعث بروز حسادت در دیگر شرکتها و تولید محصولات رقیب برایش بوده است. اما سال ۹۹ در اتفاقی نادر، جیام در اوج حسادت با فورد رقیب که زیرمجموعهاش لینکلن خودروی موفقی به اسم نویگیتور را آورده بود، دست به طراحی اِسکلید زد. محصولی که شاید اگر اساسا لینکلنی نبود، او نیز وجود خارجی نمیداشت. ایده ساخت درست همانچیزی بود که در سر مدیران شرکت رقیب میگذشت؛ یعنی یک شاسیبلند فولسایز با خواص لوکس. با این تفاوت که کادیلاک به لطف بازار بزرگتری که جنرالموتورز برایش فراهم کرده بود، فرصت بیشتری برای مطرحشدن داشت. به نظر نمیرسید که اسکلید تنها برای تاثیرگذاری در بازار نویگیتور تولید شده باشد چراکه جنرالموتورز برای این فرزند خود یک خط تولید مستقل در آرلینگتون تاسیس کرد. با این حال نسل اولش شدیدا تحتتاثیر رقیب بود. گویی اسکلید همان نویگیتور است که فقط لوگوی سازندهاش تفاوت دارد. طراحیاش برگرفته از زبان گرافیکی اواخر دهه ۹۰ بود. یعنی سازهای کشیده با زوایای نرم و چراغهایی ساده. این خودرو همان ابتدا با پیشرانههای حجیم و سنگینی راهی بازار شد. البته کادیلاک غیر از این هم راهی نداشت. وزن خودرو آنقدر بالا بود که نمونههای شش سیلندر Vشکل اصلا برایش پاسخگو نبودند. سال ۲۰۰۲ وقتی کادیلاک از شور و هیجان رقابت با فورد دور شد، نسل دوم اسکلید را تولید کرد.
خودرویی که دیگر کاراکتر خودش را پیدا کرده بود. همان شخصیتی که با شاسی مستطیلی و چراغهای مکعبی مفهوم میگرفتند. حالا مکزیک و روسیه نیز به خط تولید آمریکایی این خودرو اضافه شدند. به دستور جنرالموتورز علاوه بر انبوه آپشنهای موجود، تجهیزات خاص سفری نیز به لیست اضافه شد. مانند رادیوی ماهوارهای و موقعیتیاب جهانی. با نصب صندلیهای چرم دستدوز و تریم فایبرگلاس، قیمت اسکلید بهشدت بالا رفت ولی جالب آنکه تاثیری بر فروشش نگذاشت. نسل سوم این خودرو تبدیل شد به یک خودروی خاص با مقاصد خاص. سال ۲۰۰۷ کمتر هنرپیشه، خواننده، ورزشکار و هنرمندی پیدا میشد که در گاراژ خانهاش یکی اسکلید نداشته باشد. این خودرو خیلی زود تبدیل به نماد طبقه نوظهور ثروتمندان جوان آمریکایی شد. به موازات عرضه نسل سوم، شرکتهای تیونینگ و آپشن نیز دست به کار شدند و این خودروی لوکس را سفارشی و فوق ویژه کردند. تا ابتدای سال ۲۰۱۵ و حضور نسل چهارم این خودرو، تصور دنیا از کادیلاک اسکلید شاسیبلند غولآسا، پرهیبت، زیبا، پرآپشن و قدرتمندی بود که به قدر معقول نیز تجملگرایی را لحاظ کرده بود. در آن سال کادیلاک تمام ویژگیهای این خودرو بهخصوص جلوه لوکسمآبانهاش رشد کرد. نسخه جدید این خودرو با چهرهای مدرن و فضایی چیزی شبیه به تانکها از آب درآمده است. البته تانکی که بشود با آن به مهمانی هم رفت. اسکلیدهای جدید با الهام از طراحیهای نوین کادیلاک، نمایی جوانگرا و اساطیری پیدا کرده است. بعد از حدود ۲۰ سالی که این خودرو تولید شده است، شرکتهای مختلفی قصد دستکاری سنگین اسکلید را داشتند ولی تنها شانس با هِنسی یار بوده که نمونهای به معنی واقعی اسپرت و جنگاور را بسازد. خودرویی که از همان قلب ۲/ ۶ لیتری استاندارد میتواند ۵۵۷ اسببخار نیرو بیرون بکشد.
پنجه در پنجه هم
تا اینجای کار هرچه گفتیم، درباره توانمندیهای حاشیهای این دو خودرو بوده است. تردید نکنید این غولهای تنومند در زمینه فنی نیز حرفهایی برای گفتن دارند. یک روی بازی رقابت اسکلید و نویگیتور است ولی واقعیت آنکه اصل ماجرای این جدال، دعوای فورد و کادیلاک است. اسکلید امروز با قلب معروف ۲/ ۶ لیتری هشت سیلندر Vشکلش پای به میدان گذاشته است. قوای محرکهای که ۴۲۰ اسببخار نیرو را در ۵۶۰۰ دور در دقیقه و ۶۲۳ نیوتنمتر گشتاور را در ۴۱۰۰ دور در دقیقه تولید میکند. این در حالی است که نویگیتور دارای پیشرانه سبک ۶/ ۳ لیتری شش سیلندر Vشکل است. به لطف حضور ۲ توربوشارژ بوده که قدرتش ۳۸۰ اسببخار در ۵۲۵۰ دور در دقیقه و گشتاورش ۶۲۴ نیوتنمتر در ۲۷۵۰ دور در دقیقه شده است. آنچه اسکلید به میدان فرستاده اعجوبهای است با طول، عرضه و ارتفاع ۱/ ۵، ۲ و ۸/ ۱ متری فاصله محوری ۳ متری را برای خود برگزیده است. در آنسو، نویگیتور با طول، عرض و ارتفاع ۲/ ۵، ۲ و ۹/ ۱ متریاش نشان میدهد که حتی یک سر و گردن هم از رقیبش بزرگتر است. عجیب آنجاست که حجم فضای داخلی برای سرنشینان اسکلید ۶/ ۴ و برای سرنشینان نویگیتور ۵/ ۴ مترمکعب است. هر دو خودرو حدود ۲۰ سانتیمتر از سطح زمین فاصله دارند؛ این یعنی درست مانند یک تراک باید دستگیره خاصی برای سوار شدن به داخل کابین بگیرید. هر دو خودرو تقریبا با یک دور فرمان حدود ۸/ ۱۱ متر شعاع برمیدارد. اسکلید و نویگیتور هر دو نیروی پیشرانهاشان را توسط جعبهدندهای ۶ سرعته اتوماتیک بهصورت ۴WD (چهار چرخ متحرک) دائم به دو دیفرانسیل پرقدرت انتقال میدهند.
طبیعی است که سازههای بزرگ آهنی نباید خیلی کموزن باشند، همینطور هم هست. فرزند فربه کادیکلاک وزنی معادل ۶/ ۲ تن پیدا کرده است. در حالیکه رقیب در بهترین حالت وزنش به زیر ۷/ ۲ تن نمیرسد. به طرزی جالب ابعاد رینگ و لاستیک این خودروها یکی شده است؛ یعنی ۵۵/ ۲۷۵ میلیمتری ۲۰ اینچی. البته که هیچگاه کسی تصور شتابگیری و پرسرعت راندن با این آمریکاییها را در سر نمیپروراند ولی با این حال این خودروها چندان هم از شتابگیری نمیهراسند. شتاب صفر تا صد اسکلید ۵/ ۶ ثانیه و نویگیتور ۹/ ۶ ثانیه است. لینکلن با اینکه هم سنگینتر است و هم پیشرانهای ضعیفتر دارد، ولی آنقدرها هم عقب نمانده است. شتاب صفر تا ۱۶۰ اسکلید ۱۶ ثانیه و نویگیتور ۱۸ ثانیه ثبت شده است. اسکلید صفر تا ۲۰۰ را طی ۲۹ ثانیه میپیماید و نویگیتور طی ۳۵ ثانیه. به وضوح معلوم است که وزن بالا و پیشرانه کمحجمتر کار دست لینکلن داده است. در قسمت سرعت نهایی غول آهنی کادیلاک به مرز ۲۴۰ کیلومتر در ساعت میرسد و آسمانخراش لینکلن به مرز ۲۳۰ کیلومتر در ساعت. پیمایش یکچهارم مایل با اسکلید ۷/ ۱۴ ثانیه و با سرعت ۱۵۳ کیلومتر در ساعت صورت میپذیرد و همین شتاب برای نویگیتور طی ۱۵ ثانیه و با سرعت ۱۴۸ کیلومتر در ساعت. باید منصف باشید. این شاسیبلندهای فولسایز حتی اگر بهترین جعبهدندهها را هم داشته باشند باز هم نمیتوانند شتاب و سرعتی بهتر از این داشته باشند. این شاسیبلندها هرکدام با یک باک ۹۰ لیتری میتوانند با یکبار سوختگیری چیزی حدود ۶۰۰ کیلومتر پیمایش داشته باشند.
آزمون پیست
حالا زمان آن رسیده است تا این دو خودرو را با همه لوکس بودنشان به چالشی رو در رو دعوت کنیم. نخستین آزمون فرمانپذیری است. یک راننده حرفهای هر دو خودرو را میراند و نتیجه را گزارش میکند. به عقیده او در یک مسیر هموار مانند پیست یا جاده، کادیلاک اسکلید عملکرد بهتری ارائه میکند. پایداری هر دو خودرو خوب است اما حس پایداری که کادیلاک اسکلید به راننده منتقل میکند بیشتر است. دلیل فنی این گفته راننده را میتوان در حسگرهای پایدارکننده خودروها جستوجو کرد. جایی که کادیلاک دارای حسگرهایی است که زودتر از لینکلن به تغییرات خودرو در پیچها واکنش نشان میدهند. هر چند این سرعت در حد چند هزارم ثانیه باشد. آزمون بعدی تست شیب است. هر دو ماشین ادعا میکنند که در کنار داشتن ویژگیهای لوکس، دارای قابلیت آفرود بالایی هم هستند. حالا باید این را ثابت کنند. یک شیب ۳۵ درجه خاکی محل این آزمون است. هر دو خودرو از پس این شیب بر میآیند اما این کار برای کادیلاک به مراتب راحتتر انجام میشود و گیربکس با دنده معکوس کمتری این کار را انجام میدهد. در مقابل این آرگونومی بهتر طراحی داخلی اسکلید است که از راننده امتیاز بیشتری میگیرد. نتیجه اینکه کادیلاک اسکلید یک آفرود لوکس بهتر، نسبت به لینکلن نویگیتور است.
![](https://static2.donya-e-eqtesad.com/thumbnail/M2NkOGM2MGUw/QHn8O9nsSzT8qCU7RegsN6Pbb5v74eEtbKeSOh05Rab-bKksyQv_p0t7TZyzEhnm/file.jpg)
ارسال نظر