علیاصغر خطیبزاده، خالق ماسک۳ بینی از مصائب عروسکگردانی میگوید:
جای خالی «مبارک»
حمید رجبی کسی به درستی نمیداند هنرهای نمایشی و در کنار آن عروسکگردانی، از کجا و چه زمانی بهوجود آمده است. گفته میشود این هنر ریشه در حقطلبی، برقراری صلح و برابری و ابقای میراث بشری دارد. در ایران نیز این هنر سابقهای بسیار طولانی دارد اگرچه محبوبیت خاصی در بین علاقهمندان بهوجود آورده، اما بسیار مهجور مانده است. بهویژه آنکه در سالهای اخیر به آن کمتر هم توجه شده است. با همه این حرفها ایران در زمینه عروسکگردانی جزو ۱۰ کشور برتر دنیا محسوب میشود. در ماههای گذشته فروش قابل توجه فیلم «شهر موشهای ۲» بهانهای بود برای توجه به اهمیت عروسکگردانی و نقشی که میتواند در عرصه فرهنگ و هنر ایفا کند.
حمید رجبی کسی به درستی نمیداند هنرهای نمایشی و در کنار آن عروسکگردانی، از کجا و چه زمانی بهوجود آمده است. گفته میشود این هنر ریشه در حقطلبی، برقراری صلح و برابری و ابقای میراث بشری دارد. در ایران نیز این هنر سابقهای بسیار طولانی دارد اگرچه محبوبیت خاصی در بین علاقهمندان بهوجود آورده، اما بسیار مهجور مانده است. بهویژه آنکه در سالهای اخیر به آن کمتر هم توجه شده است. با همه این حرفها ایران در زمینه عروسکگردانی جزو 10 کشور برتر دنیا محسوب میشود.در ماههای گذشته فروش قابل توجه فیلم «شهر موشهای 2» بهانهای بود برای توجه به اهمیت عروسکگردانی و نقشی که میتواند در عرصه فرهنگ و هنر ایفا کند. به همین بهانه با علیاصغرخطیبزاده، فارغالتحصیل رشته بازیگری و کارگردانی و از پیشکسوتان این هنر به گفتوگو نشستهایم.
پدیده خیمهشببازی
خطیبزاده با توضیح این نکته که در ایران استادان صاحبنام و برجسته زیادی مانند بهروز غریبپور، فریباجدیکار، یوسف صدیقی و عادل بزدوده فعالیت میکنند و عروسکگردانی ریشهای بسیار قدیمی در کشور ما دارد، میگوید: «در بحث قدمت این کار باید برویم سمت خیمهها و زمانی که این کار به خیمهشببازی معروف شد و هنرمندان با خیمهها به این شهر و آن شهر میرفتند که غالبا 4-5 عروسک هم بیشتر نبود و بیشترهم موضوعات عاشقانه مطرح میشد. از آن دوران تاکنون اتفاقات خوبی افتاده تا جایی که طی چند سال اخیر دانشآموختگان زیادی آمدند و به این کار کمک کردند. از همه مهمتر، اما حضور بهروز غریبپور بود که با اپراهای عروسکیاش، ایران را در جهان سر زبانها انداخت.»
طرح سوالهای بیپاسخ
همانند بقیه اهالی فرهنگ بیشتر مشکلات این قشرهم حول و حوش مسائل مالی، فراموش شدن و به نوعی عدم توجه به آنها است. او درباره توجه مسوولان به هنرمندان با طرح چند پرسش اینگونه پاسخ میدهد: «این کار را برای چه انجام میدهیم؟ فقط برای ارائه در فستیوالها؟ در فضای کنونی جای خالی عروسک مبارک چقدرحس میشود؟ آیا وقتی هنرمندی کاری را تولید میکند نباید دیده شود؟ مسلما باید کارتولید شده در معرض دید عموم قرار گیرد و مهمتر اینکه فرصت درآمدزایی نیز برای آنها ایجاد شود. متاسفانه اهمیتی به این بحثها داده نمیشود و نتیجه این میشود که عروسکهایی مثل باربی و شرک جای عروسکهای داخلی خودمان را میگیرد و در مقابل جای خالی عروسک «مبارک» بهعنوان قدیمیترین و اثرگذارترین عروسک شدیدا حس میشود. »
نقش مهم آموزش و پرورش
خطیبزاده با ذکر این موضوع که یک روزی من هم در مدرسه کارهای تئاتر انجام میدادم و علاقه من از همان مقطع ایجاد شد در مورد نقش آموزش و پرورش در ترویج این هنر میگوید: «آموزش و پرورش در یک مقطع خوب کار کرد و یکسری نمایشنامه را برای مقاطع مختلف سنی در نظر گرفت. در این میان نکتهای که اهمیت دارد این است که بچهها نیروهای با استعدادی هستند که برنامهریزی درستی برای آنها انجام نمیشود و متاسفانه ما اجرای دانشآموزی مناسب و مدونی نداریم. مربیان آموزشی و پرورشی وقت بسیار کمی برای این کارها میگذارند، در صورتی که زیرساختها از مدارس و کانونهای پرورشی شکل میگیرد.»
غیبت عروسکها در تلویزیون
کارگردان هنرهای نمایشی با اشاره به جای خالی برنامههای عروسکی در تلویزیون میگوید: «آخرین باری که تلویزیون کار عروسکی پخش کرده کی بوده است؟ رسانه ملی باید ازعروسکهای داخلی استفاده کند و فضا را برای این کار مهیا کند. قبلا به بهانه شب یلدا یا نوروز سالی یکی، دو بار به سراغ نمایشهای عروسکی میرفتند و حالا چند سال است که این برنامهها را حذف کردهاند، در صورتی که این کار میتواند با کمترین هزینه در دل مردم جا باز کند. جالب است بدانید که در حال حاضر مردم دنیا، ملتی را بافرهنگتر میدانند که تئاتر و هنرهای نمایشی قویتری داشته باشند. پس باید در سیاستگذاریهای کلان افقهای زیادی را دید تا این هنر دوباره زنده شود.»
جایگاه ماسکها
یکی از کارهایی که خطیبزاده در آن تبحر دارد کار کردن با ماسک است. او که 20 سال است این کار را انجام میدهد درباره چگونگی توجهاش به ماسک میگوید: «متاسفانه اجرا با ماسک نیز در ایران مهجور است و به ندرت پیش میآید کاری در این زمینه انجام شود. من ایده ساخت ماسکهایم را از آثار بزرگ نمایشی جهان و از نمایشنویسانی همچون شکسپیر، چخوف، سوفوکل و ... میگیرم. بر اساس نمایش نامههای داخلی و خارجی چهرههایی را با خمیر کاغذ ساختهام و در این کارها نگاه رئال نداشتم و بیشتر کارهای من مفهومی هستند. در چند کشور دنیا هم نمایشگاه ماسک برگزارکردم که آخرین آن در کشور رومانی بود و در آنجا استقبال بسیار خوبی از کارهای من شد»
انسانی با ۳ بینی
او درباره تولید و ساخت ماسکهایش میگوید: «یکی از کارهای من در موزه «بوراتینی» ایتالیا نگهداری میشود که یک انسان با 3 بینی است. با ساخت این ماسک میخواستم بگویم متاسفانه ما آنقدر زمین و محیط زیست خود را آلوده کرده ایم که برای تنفس نیاز به سه بینی داریم. من این ماسکها را با روزنامه و کاغذ پاره میسازم و خیلیها از این موضوع تعجب میکنند. »
موشها و نقش شهرداری
خطیبزاده معتقد است یکی از ارگانهایی که میتواند به هنرهای نمایشی و عروسکگردانی کمک کند شهرداریها هستند. او در این مورد به نکات جالبی اشاره میکند: «بحث موشهای تهران خیلی جدی است. میگویند در این شهر حدود هزاران هزار موش زندگی میکنند و نمیدانم چرا شهرداری تهران که این همه برای از بین بردن موشها هزینه میکند یک کار هنری عروسکی را با کمترین هزینه در مورد مضرات این موشها نمیسازد تا به نحوی فضای آموزشی در این مورد ایجاد شود؟ شهر موشها فیلم موفقی و خوبی بود که موشها را از زاویهای دوستداشتنی به مردم نشان داد، اما حقیقت این است که موشها برای ما منبع بزرگی از آلودگی و بیماری هستند و متاسفانه نه کارگردانها و نه مسوولان شهرداری به این موضوع توجهی نمیکنند. راهنمایی و رانندگی «سیا ساکتی» را ساخت و اثر مثبتش را دید و شهرداری هم بیتردید از ساخت چنین کارهایی ضرر نمیکند.»
پدیده خیمهشببازی
خطیبزاده با توضیح این نکته که در ایران استادان صاحبنام و برجسته زیادی مانند بهروز غریبپور، فریباجدیکار، یوسف صدیقی و عادل بزدوده فعالیت میکنند و عروسکگردانی ریشهای بسیار قدیمی در کشور ما دارد، میگوید: «در بحث قدمت این کار باید برویم سمت خیمهها و زمانی که این کار به خیمهشببازی معروف شد و هنرمندان با خیمهها به این شهر و آن شهر میرفتند که غالبا 4-5 عروسک هم بیشتر نبود و بیشترهم موضوعات عاشقانه مطرح میشد. از آن دوران تاکنون اتفاقات خوبی افتاده تا جایی که طی چند سال اخیر دانشآموختگان زیادی آمدند و به این کار کمک کردند. از همه مهمتر، اما حضور بهروز غریبپور بود که با اپراهای عروسکیاش، ایران را در جهان سر زبانها انداخت.»
طرح سوالهای بیپاسخ
همانند بقیه اهالی فرهنگ بیشتر مشکلات این قشرهم حول و حوش مسائل مالی، فراموش شدن و به نوعی عدم توجه به آنها است. او درباره توجه مسوولان به هنرمندان با طرح چند پرسش اینگونه پاسخ میدهد: «این کار را برای چه انجام میدهیم؟ فقط برای ارائه در فستیوالها؟ در فضای کنونی جای خالی عروسک مبارک چقدرحس میشود؟ آیا وقتی هنرمندی کاری را تولید میکند نباید دیده شود؟ مسلما باید کارتولید شده در معرض دید عموم قرار گیرد و مهمتر اینکه فرصت درآمدزایی نیز برای آنها ایجاد شود. متاسفانه اهمیتی به این بحثها داده نمیشود و نتیجه این میشود که عروسکهایی مثل باربی و شرک جای عروسکهای داخلی خودمان را میگیرد و در مقابل جای خالی عروسک «مبارک» بهعنوان قدیمیترین و اثرگذارترین عروسک شدیدا حس میشود. »
نقش مهم آموزش و پرورش
خطیبزاده با ذکر این موضوع که یک روزی من هم در مدرسه کارهای تئاتر انجام میدادم و علاقه من از همان مقطع ایجاد شد در مورد نقش آموزش و پرورش در ترویج این هنر میگوید: «آموزش و پرورش در یک مقطع خوب کار کرد و یکسری نمایشنامه را برای مقاطع مختلف سنی در نظر گرفت. در این میان نکتهای که اهمیت دارد این است که بچهها نیروهای با استعدادی هستند که برنامهریزی درستی برای آنها انجام نمیشود و متاسفانه ما اجرای دانشآموزی مناسب و مدونی نداریم. مربیان آموزشی و پرورشی وقت بسیار کمی برای این کارها میگذارند، در صورتی که زیرساختها از مدارس و کانونهای پرورشی شکل میگیرد.»
غیبت عروسکها در تلویزیون
کارگردان هنرهای نمایشی با اشاره به جای خالی برنامههای عروسکی در تلویزیون میگوید: «آخرین باری که تلویزیون کار عروسکی پخش کرده کی بوده است؟ رسانه ملی باید ازعروسکهای داخلی استفاده کند و فضا را برای این کار مهیا کند. قبلا به بهانه شب یلدا یا نوروز سالی یکی، دو بار به سراغ نمایشهای عروسکی میرفتند و حالا چند سال است که این برنامهها را حذف کردهاند، در صورتی که این کار میتواند با کمترین هزینه در دل مردم جا باز کند. جالب است بدانید که در حال حاضر مردم دنیا، ملتی را بافرهنگتر میدانند که تئاتر و هنرهای نمایشی قویتری داشته باشند. پس باید در سیاستگذاریهای کلان افقهای زیادی را دید تا این هنر دوباره زنده شود.»
جایگاه ماسکها
یکی از کارهایی که خطیبزاده در آن تبحر دارد کار کردن با ماسک است. او که 20 سال است این کار را انجام میدهد درباره چگونگی توجهاش به ماسک میگوید: «متاسفانه اجرا با ماسک نیز در ایران مهجور است و به ندرت پیش میآید کاری در این زمینه انجام شود. من ایده ساخت ماسکهایم را از آثار بزرگ نمایشی جهان و از نمایشنویسانی همچون شکسپیر، چخوف، سوفوکل و ... میگیرم. بر اساس نمایش نامههای داخلی و خارجی چهرههایی را با خمیر کاغذ ساختهام و در این کارها نگاه رئال نداشتم و بیشتر کارهای من مفهومی هستند. در چند کشور دنیا هم نمایشگاه ماسک برگزارکردم که آخرین آن در کشور رومانی بود و در آنجا استقبال بسیار خوبی از کارهای من شد»
انسانی با ۳ بینی
او درباره تولید و ساخت ماسکهایش میگوید: «یکی از کارهای من در موزه «بوراتینی» ایتالیا نگهداری میشود که یک انسان با 3 بینی است. با ساخت این ماسک میخواستم بگویم متاسفانه ما آنقدر زمین و محیط زیست خود را آلوده کرده ایم که برای تنفس نیاز به سه بینی داریم. من این ماسکها را با روزنامه و کاغذ پاره میسازم و خیلیها از این موضوع تعجب میکنند. »
موشها و نقش شهرداری
خطیبزاده معتقد است یکی از ارگانهایی که میتواند به هنرهای نمایشی و عروسکگردانی کمک کند شهرداریها هستند. او در این مورد به نکات جالبی اشاره میکند: «بحث موشهای تهران خیلی جدی است. میگویند در این شهر حدود هزاران هزار موش زندگی میکنند و نمیدانم چرا شهرداری تهران که این همه برای از بین بردن موشها هزینه میکند یک کار هنری عروسکی را با کمترین هزینه در مورد مضرات این موشها نمیسازد تا به نحوی فضای آموزشی در این مورد ایجاد شود؟ شهر موشها فیلم موفقی و خوبی بود که موشها را از زاویهای دوستداشتنی به مردم نشان داد، اما حقیقت این است که موشها برای ما منبع بزرگی از آلودگی و بیماری هستند و متاسفانه نه کارگردانها و نه مسوولان شهرداری به این موضوع توجهی نمیکنند. راهنمایی و رانندگی «سیا ساکتی» را ساخت و اثر مثبتش را دید و شهرداری هم بیتردید از ساخت چنین کارهایی ضرر نمیکند.»
ارسال نظر