«#ساخت_ایران» چیست؟
کمپین؛ این دیگر واژه عجیبی برای مردم ایران نیست. مردم ایرانی که جمعیت آن که در رده سنی بین ۱۶-۱۷ تا ۴۰-۵۰ سال هستند لااقل در یک شبکه اجتماعی عضوند. کار به نفوذ اینترنت هم نداشته باشیم، به گفته وزیر ارتباطات کشور حدود ۱۰ میلیون نفر در ایران از اینترنت تلفن همراه خود استفاده میکنند. اگر یک سوم جمعیت هشتاد میلیونی ایران کاربر تلفن همراه باشند(که احتمالا بیشتر هم هست) این یعنی حدودا از هر ۳-۴ نفر ایرانی که تلفن همراه دارد، یک نفر کاربر اینترنت است.
خب؛ آیا دلیل بهتری برای قدرت بالقوه این شبکهها سراغ دارید؟
در چنین بستری، هر از چندی کمپین، چالش، بازی یا هشتگی به راه میافتد.
خب؛ آیا دلیل بهتری برای قدرت بالقوه این شبکهها سراغ دارید؟
در چنین بستری، هر از چندی کمپین، چالش، بازی یا هشتگی به راه میافتد.
کمپین؛ این دیگر واژه عجیبی برای مردم ایران نیست. مردم ایرانی که جمعیت آن که در رده سنی بین 16-17 تا 40-50 سال هستند لااقل در یک شبکه اجتماعی عضوند. کار به نفوذ اینترنت هم نداشته باشیم، به گفته وزیر ارتباطات کشور حدود 10 میلیون نفر در ایران از اینترنت تلفن همراه خود استفاده میکنند. اگر یک سوم جمعیت هشتاد میلیونی ایران کاربر تلفن همراه باشند(که احتمالا بیشتر هم هست) این یعنی حدودا از هر 3-4 نفر ایرانی که تلفن همراه دارد، یک نفر کاربر اینترنت است.
خب؛ آیا دلیل بهتری برای قدرت بالقوه این شبکهها سراغ دارید؟
در چنین بستری، هر از چندی کمپین، چالش، بازی یا هشتگی به راه میافتد. همه این عنوانها که برای آن استفاده میکنند. عناوینی برای یک موج و جریان است که یک باره در شبکههای اجتماعی گل میکند. مضمون این جریانها قبلا بیشتر سیاسی، اجتماعی یا هنری بود. اگر بخواهید به چند سال گذشته نگاهی بیندازید تنها یک مورد فراگیر، موفق و کاربردی که مضمونی اقتصادی داشته میتوانیم بیابیم. آن هم کمپین« نوروز بدون آجیل» است.
تردید درخصوص اثرگذاری «نه به خودرو داخلی»
این روزها بازهم موج جدیدی در شبکههای اجتماعی بهراه افتاده است. البته دو موج، یکی کمپین موسوم به «ساخت ایران» با هشتگ* و عنوان «#ساخت_ایران» و دیگری جریانی موسوم به «نه به خودروی صفر». نه به خودروی صفر بهصورت سلبی مخاطبان خود را درگیر میکند. به این ترتیب که شرکتکنندگان در این موج معتقدند با نخریدن خودروی صفر دو کارخانه مشهور خودروسازی میتوانند نسبت به قیمت و کیفیت آن واکنشی داشته باشند. موضوعی که البته دو ابهام در خود دارد. یکی اینکه ذینفع فروش نرفتن تولیدات این دو خودروساز مطرح، برخی واردکنندگان خودروهای چینی هستند و دیگر اینکه آیا واقعا این جریان اثرگذار است؟ برخی کارشناسان معتقدند مصرفکنندهای که قصد خرید محصولی به قیمت ۲۰-۳۰ میلیون تومان دارد، عملا انتخاب دیگری ندارد، بنابراین این جریان نمیتواند اثر گذار باشد. از دیگر سو، مشخص نبودن منشأ این جریان تردیدها را در بین برخی دیگر از مخاطبان تقویت کرده است.
ساخت ایران: خوبها، بدها
همزمان با این جریان، چالش دیگری به راه افتاد. برخلاف جریان قبل، حرف این چالش این نبود که مصرفکنندگان چیزی «بخرند» یا «نخرند» از طرف دیگر منشأ و انگیزه ایجاد آن نیز کاملا روشن بود. در این کمپین هر کاربری که عضو شبکههای اجتماعی است، با گذاشتن عبارت «#ساخت_ایران» در متن خود و درج عنوان ۵ برند ساخت ایران که تجربه استفاده از آن را داشته و از آن راضی بوده و بعد ذکر ۵ برند کالا یا خدمات ایرانی که از مصرف آن ناراضی بودند تجربه خود را با دیگران به اشتراک میگذارد. در پایان نیز شرکتکننده باید ۱۰ نفر از دوستان خود را به چالش دعوت کند و به این ترتیب این جریان خود به خود گسترش مییابد. و در پایان هر شرکتکننده میتواند دلایل خود را از نام بردن محصولات و برندها بیان کند.
کمپین کاربردی با منطق صرفه اقتصادی
امیرهادی انواری، که این چالش ایده اوست، در گفتوگویی که با «ایسنا» داشته، با اشاره به تبلیغات کلیشهای حمایت از تولید داخل میگوید: «مدام مشاهده میشود کمپین و تبلیغات در حمایت از تولید داخلی بیشتر با این شعار است که خرید کالای ایرانی حمایت از کارگران ایرانی است؛ انگار کارگران ما یک عده آدم نیازمند کمک هستند! اینطور شعارها تابه حال بارها مطرح شده و به نظر من، جواب هم نداده است. این بار؛ با طراحی کمپین «#ساخت_ایران»، یک ایده جدید مطرح شد. ما کالاهای ایرانی مصرف میکنیم چون کیفیت خوبی دارند و از آن طرف کالاهایی را که از مصرفشان راضی نیستیم به یکدیگر معرفی میکنیم. یعنی منطق اقتصادی و مقرون به صرفه بودن استدلال این کمپین است، نه بحث ملیگرایی و احساسی یا چیزهایی شبیه به این مسائل» تا این جای کار، با خواندن صدها پست مختلف در شبکههای اجتماعی به نظر میرسد که میشود سرانگشتی نتیجههایی گرفت. بیشتر شرکتکنندهها در این کمپین تابهحال گفتهاند که از محصولات بهداشتی، برندهای محصولات غذایی بخصوص لبنیات همچنین چرم و برخی برندهای پوشاک راضی هستند و در مقابل خودروسازان داخلی و برخی اپراتورهای تلفن همراه بعضا در میان برندهایی که مصرفکنندهها از مصرف آنها چندان راضی نیستند قرار گرفتهاند.
به گفته انواری که تحلیلهای اینچنینی از نتایج کمپین، نه غلط هستند و نه درست و هنوز برای ارائه چنین آنالیزهایی زود است؛ چراکه برای چنین بررسیهایی به زمان بیشتری نیاز است. راهاندازی کمپین در شبکههای اجتماعی، رسم بسیاری از فعالان اجتماعی است، اما در ایران اجرای این ایدهها کمتر دیده شده است. یکی از دلایلش شاید تفاوت میزان دسترسیها و نوع استفاده از شبکههای اجتماعی در ایران باشد، اما تا اینجا آنچه با جستوجوی هشتگ ساخت ایران، میشود در شبکههای اجتماعی پیدا کرد این است که در توئیتر، احتمالا از آنجا که بیشتر فعالان در این شبکه یا بسیار جدی و سیاسی هستند یا ظرفیت طنازی خیلی زیادی دارند - این هشتگ بیشتر برای ساختن شوخیهای جدید استفاده شده است. در اینستاگرام هم از آنجا که پایه این شبکه بر انتشار عکس است، کمتر هدف واقعی معرفی برندهای خوب و بد ایرانی محقق شده است، اما فیسبوک به این دلیل که استفادهکنندهها از آن بیشتر مردم معمولی و متوسط و جوانها هستند، بیشتر به این کمپین روی خوش نشان داده است.
اما با راهاندازی چنین نظرسنجیهای وسیعی از فعالان شبکههای اجتماعی آیا نباید نگران واکنش برندهایی که در این کمپین از آنها نام برده شده است، بود؟ انواری این کمپین معتقد است: «نه؛ واکنش به برندها در این کمپین روشن است. یا مردم از آنها راضی هستند که در نتیجه، برندها باید خیلی هم خوشحال باشند و موضوعی برای اعتراض نیست یا اینکه مردم از برندهایی ناراضی هستند، که اینها هم گاه بازار انحصاری را در اختیاز دارند و در نتیجه مصرفکننده حق انتخاب چندانی هم ندارد و به همین دلیل، بایت از دست رفتن بازار نباید نگران باشند.» برای این کمپین محدودیت زمانی یا محدودیت شرکتکنندهها تعیین نشده است؛ معنیاش این است که تمام کسانی که دوست دارند در مورد برندهای ایرانی اظهارنظر کنند، میتوانند با استفاده از هشتگ مربوطه، نظرشان را در شبکههای اجتماعی با دیگران شریک شوند. شاید تولیدکنندههای ایرانی هم از این فضا استفاده کنند.
گفتنی است شرکتکنندگان در «ساخت ایران»، همچنین میتوانند از طریق آدرس اینترنتی www.55-10.com شرکت خود را در این کمپین اعلام و آن را با دیگران شریک شوند.
پانویس: *هشتگ: بنابر تعریفهای ارائه شده هشتگ (Hashtag) با شکل # روی کیبوردها، یک نماد پیشوندی و یکی از تگهای ابرداده است. اگربخواهیم هشتگ را به زبان ساده تر تعریف کنیم، برچسبی است که برای دسته بندی و به اشتراکگذاری پستها و نظرات درباره موضوعی خاص در سطح جهانی و فراتر از حلقه و فهرست دوستان به کار میرود. زمانی که شما از هشتگ در پیش یا پس عنوانی (مثلا #ساخت_ایران) استفاده میکنید، مطلب شما در رده بندی کل محتوای شبکه اینترنت یا در دستهبندیهای کوچکتر، در یک شبکه اجتماعی قرار خواهد گرفت.»
خب؛ آیا دلیل بهتری برای قدرت بالقوه این شبکهها سراغ دارید؟
در چنین بستری، هر از چندی کمپین، چالش، بازی یا هشتگی به راه میافتد. همه این عنوانها که برای آن استفاده میکنند. عناوینی برای یک موج و جریان است که یک باره در شبکههای اجتماعی گل میکند. مضمون این جریانها قبلا بیشتر سیاسی، اجتماعی یا هنری بود. اگر بخواهید به چند سال گذشته نگاهی بیندازید تنها یک مورد فراگیر، موفق و کاربردی که مضمونی اقتصادی داشته میتوانیم بیابیم. آن هم کمپین« نوروز بدون آجیل» است.
تردید درخصوص اثرگذاری «نه به خودرو داخلی»
این روزها بازهم موج جدیدی در شبکههای اجتماعی بهراه افتاده است. البته دو موج، یکی کمپین موسوم به «ساخت ایران» با هشتگ* و عنوان «#ساخت_ایران» و دیگری جریانی موسوم به «نه به خودروی صفر». نه به خودروی صفر بهصورت سلبی مخاطبان خود را درگیر میکند. به این ترتیب که شرکتکنندگان در این موج معتقدند با نخریدن خودروی صفر دو کارخانه مشهور خودروسازی میتوانند نسبت به قیمت و کیفیت آن واکنشی داشته باشند. موضوعی که البته دو ابهام در خود دارد. یکی اینکه ذینفع فروش نرفتن تولیدات این دو خودروساز مطرح، برخی واردکنندگان خودروهای چینی هستند و دیگر اینکه آیا واقعا این جریان اثرگذار است؟ برخی کارشناسان معتقدند مصرفکنندهای که قصد خرید محصولی به قیمت ۲۰-۳۰ میلیون تومان دارد، عملا انتخاب دیگری ندارد، بنابراین این جریان نمیتواند اثر گذار باشد. از دیگر سو، مشخص نبودن منشأ این جریان تردیدها را در بین برخی دیگر از مخاطبان تقویت کرده است.
ساخت ایران: خوبها، بدها
همزمان با این جریان، چالش دیگری به راه افتاد. برخلاف جریان قبل، حرف این چالش این نبود که مصرفکنندگان چیزی «بخرند» یا «نخرند» از طرف دیگر منشأ و انگیزه ایجاد آن نیز کاملا روشن بود. در این کمپین هر کاربری که عضو شبکههای اجتماعی است، با گذاشتن عبارت «#ساخت_ایران» در متن خود و درج عنوان ۵ برند ساخت ایران که تجربه استفاده از آن را داشته و از آن راضی بوده و بعد ذکر ۵ برند کالا یا خدمات ایرانی که از مصرف آن ناراضی بودند تجربه خود را با دیگران به اشتراک میگذارد. در پایان نیز شرکتکننده باید ۱۰ نفر از دوستان خود را به چالش دعوت کند و به این ترتیب این جریان خود به خود گسترش مییابد. و در پایان هر شرکتکننده میتواند دلایل خود را از نام بردن محصولات و برندها بیان کند.
کمپین کاربردی با منطق صرفه اقتصادی
امیرهادی انواری، که این چالش ایده اوست، در گفتوگویی که با «ایسنا» داشته، با اشاره به تبلیغات کلیشهای حمایت از تولید داخل میگوید: «مدام مشاهده میشود کمپین و تبلیغات در حمایت از تولید داخلی بیشتر با این شعار است که خرید کالای ایرانی حمایت از کارگران ایرانی است؛ انگار کارگران ما یک عده آدم نیازمند کمک هستند! اینطور شعارها تابه حال بارها مطرح شده و به نظر من، جواب هم نداده است. این بار؛ با طراحی کمپین «#ساخت_ایران»، یک ایده جدید مطرح شد. ما کالاهای ایرانی مصرف میکنیم چون کیفیت خوبی دارند و از آن طرف کالاهایی را که از مصرفشان راضی نیستیم به یکدیگر معرفی میکنیم. یعنی منطق اقتصادی و مقرون به صرفه بودن استدلال این کمپین است، نه بحث ملیگرایی و احساسی یا چیزهایی شبیه به این مسائل» تا این جای کار، با خواندن صدها پست مختلف در شبکههای اجتماعی به نظر میرسد که میشود سرانگشتی نتیجههایی گرفت. بیشتر شرکتکنندهها در این کمپین تابهحال گفتهاند که از محصولات بهداشتی، برندهای محصولات غذایی بخصوص لبنیات همچنین چرم و برخی برندهای پوشاک راضی هستند و در مقابل خودروسازان داخلی و برخی اپراتورهای تلفن همراه بعضا در میان برندهایی که مصرفکنندهها از مصرف آنها چندان راضی نیستند قرار گرفتهاند.
به گفته انواری که تحلیلهای اینچنینی از نتایج کمپین، نه غلط هستند و نه درست و هنوز برای ارائه چنین آنالیزهایی زود است؛ چراکه برای چنین بررسیهایی به زمان بیشتری نیاز است. راهاندازی کمپین در شبکههای اجتماعی، رسم بسیاری از فعالان اجتماعی است، اما در ایران اجرای این ایدهها کمتر دیده شده است. یکی از دلایلش شاید تفاوت میزان دسترسیها و نوع استفاده از شبکههای اجتماعی در ایران باشد، اما تا اینجا آنچه با جستوجوی هشتگ ساخت ایران، میشود در شبکههای اجتماعی پیدا کرد این است که در توئیتر، احتمالا از آنجا که بیشتر فعالان در این شبکه یا بسیار جدی و سیاسی هستند یا ظرفیت طنازی خیلی زیادی دارند - این هشتگ بیشتر برای ساختن شوخیهای جدید استفاده شده است. در اینستاگرام هم از آنجا که پایه این شبکه بر انتشار عکس است، کمتر هدف واقعی معرفی برندهای خوب و بد ایرانی محقق شده است، اما فیسبوک به این دلیل که استفادهکنندهها از آن بیشتر مردم معمولی و متوسط و جوانها هستند، بیشتر به این کمپین روی خوش نشان داده است.
اما با راهاندازی چنین نظرسنجیهای وسیعی از فعالان شبکههای اجتماعی آیا نباید نگران واکنش برندهایی که در این کمپین از آنها نام برده شده است، بود؟ انواری این کمپین معتقد است: «نه؛ واکنش به برندها در این کمپین روشن است. یا مردم از آنها راضی هستند که در نتیجه، برندها باید خیلی هم خوشحال باشند و موضوعی برای اعتراض نیست یا اینکه مردم از برندهایی ناراضی هستند، که اینها هم گاه بازار انحصاری را در اختیاز دارند و در نتیجه مصرفکننده حق انتخاب چندانی هم ندارد و به همین دلیل، بایت از دست رفتن بازار نباید نگران باشند.» برای این کمپین محدودیت زمانی یا محدودیت شرکتکنندهها تعیین نشده است؛ معنیاش این است که تمام کسانی که دوست دارند در مورد برندهای ایرانی اظهارنظر کنند، میتوانند با استفاده از هشتگ مربوطه، نظرشان را در شبکههای اجتماعی با دیگران شریک شوند. شاید تولیدکنندههای ایرانی هم از این فضا استفاده کنند.
گفتنی است شرکتکنندگان در «ساخت ایران»، همچنین میتوانند از طریق آدرس اینترنتی www.55-10.com شرکت خود را در این کمپین اعلام و آن را با دیگران شریک شوند.
پانویس: *هشتگ: بنابر تعریفهای ارائه شده هشتگ (Hashtag) با شکل # روی کیبوردها، یک نماد پیشوندی و یکی از تگهای ابرداده است. اگربخواهیم هشتگ را به زبان ساده تر تعریف کنیم، برچسبی است که برای دسته بندی و به اشتراکگذاری پستها و نظرات درباره موضوعی خاص در سطح جهانی و فراتر از حلقه و فهرست دوستان به کار میرود. زمانی که شما از هشتگ در پیش یا پس عنوانی (مثلا #ساخت_ایران) استفاده میکنید، مطلب شما در رده بندی کل محتوای شبکه اینترنت یا در دستهبندیهای کوچکتر، در یک شبکه اجتماعی قرار خواهد گرفت.»
ارسال نظر