دکتر عزتالله کرد میرزا روانشناس و استاد دانشگاه
وقتی صداقت باشد، طنز تلخ کمرنگ می شود
«یکی از دلایل شیوع طنز تلخ ریشه در از دست دادن حساسیت مردم نسبت به شنیدن عبارتهای دروغ دارد. » این نخستین تحلیل دکتر عزتالله کردمیرزا روانشناس و عضو هیات علمی دانشگاه پیام نور است. در گفتوگویی که پیش رو دارید این روانشناس به بررسی این نوع رفتار مردم پرداخته است. او در این باره میگوید: این نوع واکنش که خود را به صورت طنز بیرون میریزد نوعی سوپاپ اطمینان است و تاثیری بر مسوولان و بالادستیها ندارد. در ادامه مشروح نظرات این روانشناس را میخوانید. شما با ذهن مردم سر و کار دارید. طنز در بین چه جوامعی کارکرد دارد.
«یکی از دلایل شیوع طنز تلخ ریشه در از دست دادن حساسیت مردم نسبت به شنیدن عبارتهای دروغ دارد.» این نخستین تحلیل دکتر عزتالله کردمیرزا روانشناس و عضو هیات علمی دانشگاه پیام نور است. در گفتوگویی که پیش رو دارید این روانشناس به بررسی این نوع رفتار مردم پرداخته است. او در این باره میگوید: این نوع واکنش که خود را به صورت طنز بیرون میریزد نوعی سوپاپ اطمینان است و تاثیری بر مسوولان و بالادستیها ندارد. در ادامه مشروح نظرات این روانشناس را میخوانید. شما با ذهن مردم سر و کار دارید. طنز در بین چه جوامعی کارکرد دارد. یعنی مردم چه جوامعی به اینکه حادثهای تلخ را به طنز بکشانند تمایل دارند؟مردم در ایران تقریبا هرچیزی حتی همین آخرین حادثه غم انگیز سقوط هواپیما را در قالب طنز هرچند دلخراش میگویند. دلیل بروز چنین پدیدهای چه میتواند باشد.
دلیل طنز در تعریف آن نهفته است.اگر ما واژه طنز را بخواهیم بیان کنیم باید بگوییم طنز بیان هنرمندانه و در عین حال انتقادی نسبت به نادرستیها و کژیهایی است که قصد اصلاح آن را دارند نه لزوما تخریب آن و میتواند این واژه نقادانه به شیوههای مختلف به کارگرفته شود که اسمش را طنز میگذاریم. بسته به محیط یا جامعهای که این رویکرد نقادانه در آن بهکار میرود کارکردهای مختلفی میتواند پیدا کند. بهطور مثال پژوهشها نشان میدهند در جوامعی که امکان گفتمان فارغ از سوءتفاهم وجود نداشته باشد یا استنباط مردم یک جامعه از ساختار اجتماعی استنباطی بسته یا احیانا ترس از سرکوب باشد طنز تلخ شیوع پیدا میکند.
به نظر شما چرا مردم ما حتی بعد از حوادثی که درونش سرشار از شکست و غم هست بعد از مدت کوتاهی آن واقعه را به صورت طنز جوک و لطیفه بیان میکنند. جالب است که برای ماموریتی باید از مهرآباد سوار هواپیما میشدم و در حین سوار شدن همه مسافران به نوعی داشتند همین لطیفهها را می گفتند و میخندیدند. ولی در واقع ما شاهدیم که مردم عزیزانشان را از دست دادند.
به عبارتی در جوامعی با پاسخگویی پایین نسبت به حوادث و همچنین مسوولیت پذیری پایین به آسیبهای وارده به جامعه. یک راه گفت و گو یا دیالوگ طنز تلخ است یعنی طنز در اینجا صرفا ماهیتی توصیف کننده در یک موقعیت دشوار را به تصویر میکشد
.این نوع برداشت از طنز یا کارکرد از آن شاید در جامعه ایران در حد اعلا استفاده میشود که همین موضوع میتواند زنگ خطری برای برای مردم و همچنین مسوولان یک کشور باشد. چرا که اعتقاد بر این است که طنز به قول یکی از مولفان شعری است که در آن شرارت و حماقت سانسور شده باشد بنابراین میتواند نمادی از وارونه سازی، خشم ازضعفها و حتی تعلیمات اجتماعی باشد. وقتی امکان گفت و گوی سالم به عنوان یک مکانیزم دفاعی روانی و با هدف پالایش ذهنی وجود ندارد، این احتمال وجود دارد که مردم از طنز استفاده کنند تا جنبههای مطلوب رفتار اجتماعی یا فسادهای اجتماعی و سیاسی یا تفکرات خاص را به گوش دیگران برسانند.
آیا این موضوع به صحت و سقم اطلاعاتی که به مردم اعلام میشود، بستگی دارد؟ مثلا اینکه همیشه مقصر خلبان اعلام میشود؟
یکی از دلایل شیوع طنز تلخ ریشه در از دست دادن حساسیت مردم نسبت به شنیدن عبارتهای دروغ است. به نظر میرسد که یکی از راههای روانی تحمل دروغ، طنز تلخ باشد و از این طریق مردم به گوینده دروغ در قالبی طنزگونه میفهمانند که واقعیت آن چیزی نیست که شنیده میشود بلکه آن چیزی است که گفته نمیشود. با این برداشت طنز یک وسیله است نه یک هدف. شاید به صورت کلی بشود گفت که اگر در جامعه حس معنا و مسوولیت پذیری بالا برود و هرکس پاسخگوی مسوولیتهای فردی و اجتماعی خودش باشد نه توجیه کننده آن، میشود انتظار داشت که صداقت در جامعه رواج پیدا کند و به تبع آن از ماهیت تلخ طنز کاسته شود.
آموزش چه تاثیری در این موضوع دارد. آیا هر مشکلی را که مردم در قالب طنز یا لطیفه بیان میکنند تاثیری بر مقامات بالاتر جهت رسیدگی به آن مشکل دارد؟
قطعا آموزش صحیح از دوران کودکی تا بزرگسالی تاثیر دارد این را اما نمیشود به بچهها گفت یعنی طنز آموزش ندارد نوعی واکنش است.
آیا مردم با این جوکها و این نوع طنزپردازیها میخواهند حرفشان را به گوش دیگران برسانند؟
این نوع واکنش که خود را به صورت طنز بیرون میریزد نوعی سوپاپ اطمینان است.
دلیل طنز در تعریف آن نهفته است.اگر ما واژه طنز را بخواهیم بیان کنیم باید بگوییم طنز بیان هنرمندانه و در عین حال انتقادی نسبت به نادرستیها و کژیهایی است که قصد اصلاح آن را دارند نه لزوما تخریب آن و میتواند این واژه نقادانه به شیوههای مختلف به کارگرفته شود که اسمش را طنز میگذاریم. بسته به محیط یا جامعهای که این رویکرد نقادانه در آن بهکار میرود کارکردهای مختلفی میتواند پیدا کند. بهطور مثال پژوهشها نشان میدهند در جوامعی که امکان گفتمان فارغ از سوءتفاهم وجود نداشته باشد یا استنباط مردم یک جامعه از ساختار اجتماعی استنباطی بسته یا احیانا ترس از سرکوب باشد طنز تلخ شیوع پیدا میکند.
به نظر شما چرا مردم ما حتی بعد از حوادثی که درونش سرشار از شکست و غم هست بعد از مدت کوتاهی آن واقعه را به صورت طنز جوک و لطیفه بیان میکنند. جالب است که برای ماموریتی باید از مهرآباد سوار هواپیما میشدم و در حین سوار شدن همه مسافران به نوعی داشتند همین لطیفهها را می گفتند و میخندیدند. ولی در واقع ما شاهدیم که مردم عزیزانشان را از دست دادند.
به عبارتی در جوامعی با پاسخگویی پایین نسبت به حوادث و همچنین مسوولیت پذیری پایین به آسیبهای وارده به جامعه. یک راه گفت و گو یا دیالوگ طنز تلخ است یعنی طنز در اینجا صرفا ماهیتی توصیف کننده در یک موقعیت دشوار را به تصویر میکشد
.این نوع برداشت از طنز یا کارکرد از آن شاید در جامعه ایران در حد اعلا استفاده میشود که همین موضوع میتواند زنگ خطری برای برای مردم و همچنین مسوولان یک کشور باشد. چرا که اعتقاد بر این است که طنز به قول یکی از مولفان شعری است که در آن شرارت و حماقت سانسور شده باشد بنابراین میتواند نمادی از وارونه سازی، خشم ازضعفها و حتی تعلیمات اجتماعی باشد. وقتی امکان گفت و گوی سالم به عنوان یک مکانیزم دفاعی روانی و با هدف پالایش ذهنی وجود ندارد، این احتمال وجود دارد که مردم از طنز استفاده کنند تا جنبههای مطلوب رفتار اجتماعی یا فسادهای اجتماعی و سیاسی یا تفکرات خاص را به گوش دیگران برسانند.
آیا این موضوع به صحت و سقم اطلاعاتی که به مردم اعلام میشود، بستگی دارد؟ مثلا اینکه همیشه مقصر خلبان اعلام میشود؟
یکی از دلایل شیوع طنز تلخ ریشه در از دست دادن حساسیت مردم نسبت به شنیدن عبارتهای دروغ است. به نظر میرسد که یکی از راههای روانی تحمل دروغ، طنز تلخ باشد و از این طریق مردم به گوینده دروغ در قالبی طنزگونه میفهمانند که واقعیت آن چیزی نیست که شنیده میشود بلکه آن چیزی است که گفته نمیشود. با این برداشت طنز یک وسیله است نه یک هدف. شاید به صورت کلی بشود گفت که اگر در جامعه حس معنا و مسوولیت پذیری بالا برود و هرکس پاسخگوی مسوولیتهای فردی و اجتماعی خودش باشد نه توجیه کننده آن، میشود انتظار داشت که صداقت در جامعه رواج پیدا کند و به تبع آن از ماهیت تلخ طنز کاسته شود.
آموزش چه تاثیری در این موضوع دارد. آیا هر مشکلی را که مردم در قالب طنز یا لطیفه بیان میکنند تاثیری بر مقامات بالاتر جهت رسیدگی به آن مشکل دارد؟
قطعا آموزش صحیح از دوران کودکی تا بزرگسالی تاثیر دارد این را اما نمیشود به بچهها گفت یعنی طنز آموزش ندارد نوعی واکنش است.
آیا مردم با این جوکها و این نوع طنزپردازیها میخواهند حرفشان را به گوش دیگران برسانند؟
این نوع واکنش که خود را به صورت طنز بیرون میریزد نوعی سوپاپ اطمینان است.
ارسال نظر