شبهجزیره اسرارآمیز - ۲۹ مهر ۹۵
ترجمه: محمدحسین باقی
پایتخت کرهشمالی یکی از ناشناختهترین مکانها در کره زمین است. برای بیش از نیم قرن حکومت کرهشمالی با دقت تمام، امکان دسترسی به تصاویر و گزارشها از پیونگ یانگ را مدیریت کرده و این بدین معناست که برای مردم خارج از کرهشمالی این شهر هنوز بسیار ناشناخته است. آن تصاویری که از پیونگ یانگ منتشر میشود به دقت مهندسی شده است و معمولا تجمعات بسیار سازمان یافته یا رژه در هنگام مراسم خاص را منعکس میسازد. به ندرت زندگی مردم معمولی نشان دادهمیشود (یا اصلا نشان داده نمیشود).
ترجمه: محمدحسین باقی
پایتخت کرهشمالی یکی از ناشناختهترین مکانها در کره زمین است. برای بیش از نیم قرن حکومت کرهشمالی با دقت تمام، امکان دسترسی به تصاویر و گزارشها از پیونگ یانگ را مدیریت کرده و این بدین معناست که برای مردم خارج از کرهشمالی این شهر هنوز بسیار ناشناخته است. آن تصاویری که از پیونگ یانگ منتشر میشود به دقت مهندسی شده است و معمولا تجمعات بسیار سازمان یافته یا رژه در هنگام مراسم خاص را منعکس میسازد. به ندرت زندگی مردم معمولی نشان دادهمیشود (یا اصلا نشان داده نمیشود). به همین ترتیب، در درون کشور، پیونگ یانگ از سوی رسانههای دولتی بهعنوان پایتخت انقلاب نشان داده میشود؛ بنابراین، بسیاری از ساکنان این کشور تصور اندکی از واقعیت هستی و زندگی روزانه در پایتخت دارند. در این سلسله مقالات که ترجمهای است از کتاب «کره شمالی: دولت پارانویا» به قلم پاول فرنچ تمام زوایای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و ایدئولوژیک کرهشمالی بررسی شده است. شاید اطلاعات ارائه شده در این بخش، کمتر به چشم خوانندگان فارسی زبان آمدهباشد. این سلسله مقالات که ترجمه فصلهایی از کتاب مذکور است میتواند اطلاعاتی غنی از هر آنچه در کرهشمالی میگذرد به خواننده ارائه دهد.
روشهای دیگر عبارتند از حق ارشاد از طریق فرآیندی آموزشی در بعد سیاسی زندگی کاری، در رسانههای جمعی و فرهنگ؛ سپس «گُل ملی» وجود دارد یعنی «بگونیای کیم ایل سونگیا ». یادبود مهم پیونگ یانگ برای کیم ایل سونگ مجسمه برنزی ۲۰ متری از کیم است- بنای یادبود عظیم مانسودای- که مردم کرهشمالی و تمام بازدیدکنندگان از پایتخت به آن ادای احترام کرده و دنگ شیائو پینگ هم با انزجار خاطر نشان ساخته که این مجسمه با طلا پوشیده شده است. همچنین انتظار میرود که مردمان آن سوی آب ها هم عظمت رهبری کرهشمالی را درک کنند. در سال ۱۹۹۷، کرهشمالی سفارش یک آگهی تمام صفحه را به نیویورک تایمز داد که در آن رسیدن کیم جونگ ایل به قدرت را مورد ستایش قرار داده و او را «ستاره قطبی قرن ۲۱ » توصیف کرده بود. بهطور رسمی، کیم دارای ۱۲۰۰ لقب است مانند «خورشید قرن ۲۱ »، «ژنرال همیشه پیروز» و «الهه محافظت از زمین».
به گفته دکتر «بالاش زالونتای» از دانشگاه اروپای مرکزی، «به استثنای تیتو رهبر یوگسلاوی، در هیچ کجای دیگری کیش شخصیت به سرعت کرهشمالی بروز نیافت.» کیش شخصیتی که کیم ایل سونگ و کیم جونگ ایل را در خود فرو برده برای مشروعیت بخشیدن به حزب کارگران کره مهم است؛ کیش شخصیتی که پیرامون کیم جونگ اون تنیده شده نیز ادامهدهنده همین فرآیند است. اعتراف به نقص در رهبری یعنی تصدیق آسیبپذیری در برابر بخشی از تمامیت رژیم و زیر سوال بردن صحت و سقم جوچه. کیم ایل سونگ همچنان «سوریونگ» یا «رهبر بزرگ » است. در کنفرانس حزب کارگران کره در سال ۱۹۹۸، آخرین گزارش کیم ایل سونگ به کنگره دوباره پخش شد. وقتی دنگ در چین به قدرت رسید، فرآیند افسانهزدایی از مائو را آغاز کرد. خروشچف هم همین کار را با کیش شخصیت استالین کرد. سالها بعد، گورباچف این ارزیابی دوباره تاریخی را توسعه داد. در کرهشمالی، انحصاری که رهبر به مثابه یک نمونه اخلاقی و راهنمای ملی از آن برخوردار است مانع ظهور هرگونه مخالفت سازمان یافته داخلی - مانند آنچه در اکثر کشورهای بلوک سوسیالیست شاهد بودیم- شده است. همچون سایر کیشهای قابلتوجه شخصیت، آن کیش شخصیتی که در کرهشمالی وجود دارد پویاییهای داخلی خود را توسعه داده است؛ این کیش بخشی اساسی از زندگی روزمره بوده و در هر جنبهای از جامعه گنجانده شده است. عادات چاپلوسی بیش از حد و تملقگویی عمومی بوده و مردم از همه اقشار جامعه احساس اجبار میکنند تا هموطنان خود را در تجلی وفاداری به رژیم شکست دهند، در حالی که دولت استمراردهنده این اسطوره است که کرهشمالی دارای متحدانی است و به لحاظ بینالمللی نیز تحسین میشود. در نتیجه یک نسل به نسل بعدی مسائلی را تلقین میکند و سیستم هم دائما خود را جاودانه میسازد. روش دیگری که در آن کیش شخصیت حول رهبری پدر و پسر ادامه مییابد از طریق سرکوب است. در خفیفترین سطح خود، این خود سرکوبی کنفوسیوسی است که باید با گروه مطابقت داشته باشد. متفاوت بودن یعنی دعوت به انزوا و طرد. در خشنترین سطح آن، شامل شکلی از مجازات میشود مانند تنزل رتبه یا کاهش سهمیه و در بدترین حالت شامل مرگ میشود.
در نتیجه، بحث سیاسی در کرهشمالی- از جمله آنچه که اکنون هست- ارتباط مستقیمی با رهبر مییابد. از زمان تشکیل ملت، تسویه، سازماندهی دوباره سیاسی، تغییرات در سیاستهای اقتصادی، روابط خارجی و اقدامات اجتماعی همه از طریق مداخله مستقیم رهبر رخ داده یا مباحث در قالب حمایت از رهبر شکل گرفته است. از همان آغاز، کیم ایل سونگ میکوشید تا یک حزب تودهای کاملا مطیع خود به وجود آورد. با این حال، وقتی کیم ایل سونگ بهطور کامل بر کرهشمالی تسلط یافت، او هرگز موفق نشد به هدف خود مبنیبر توسعه کیش شخصیت به آن سوی آبها و تبدیل شدن به چهرهای مقبول و رهبری مورد ستایش در کشورهای در حال توسعه دست یابد؛ او همچنین به نقطه کانونی جنبش عدمتعهد هم تبدیل نشد. در واقع، وقتی دنیا علیه او شد، او هم علیه دنیا شد. رهبران دیگری که بهخاطر توسعه کشورشان شناخته شدهاند و کیش شخصیتی به هم زدهاند موفق شدند به نقطه محوری برای میلیونها نفر در خارج از مرزهایشان تبدیل شوند مانند استالین، مائو و حتی صدام حسین. کیم ایل سونگ و کیم جونگ ایل نتوانستند به این حمایت گسترده بینالمللی دست یابند.
در بخش دوم خواهیم دید که در اصل، چگونه «قدرت نیابتی » در کرهشمالی تمام آن چیزی بود که کیم ایل سونگ در سال ۱۹۴۵ به آن دست یافت و آن قدرت تنها ابزاری بود که او میتوانست برای تغییر جامعه بهکار ببرد. این وظیفه بهطور مداوم - و به هر شکلی- در محاصره دشواریهای اقتصادی تجدید شده قرار گرفت. حکومت مطلقه و قدرت بیچون و چرای رهبری در کرهشمالی شامل تحمیل سیستمی اقتصادی بود که لزوما با شرایط این کشور بهخوبی جور در نمیآمد و به سیستمی سخت و غیرقابلانعطاف و ناتوان در حمایت از ملت تبدیل شد. در واقع، این اقتصاد است که نقاط ضعف رهبری و ایدئولوژی سیاسی سیستم را به آشکارترین وجه نشان داد.
ارسال نظر