شبهجزیره اسرارآمیز(بخش چهاردهم)
ترجمه: محمدحسین باقی
پایتخت کرهشمالی یکی از ناشناختهترین مکانها در کره زمین است. برای بیش از نیم قرن حکومت کرهشمالی با دقت تمام، امکان دسترسی به تصاویر و گزارشها از پیونگ یانگ را مدیریت کرده و این بدین معناست که برای مردم خارج از کرهشمالی این شهر هنوز بسیار ناشناخته است. آن تصاویری که از پیونگ یانگ منتشر میشود به دقت مهندسی شده است و معمولا تجمعات بسیار سازمان یافته یا رژه در هنگام مراسم خاص را منعکس میسازد. به ندرت زندگی مردم معمولی نشان دادهمیشود (یا اصلا نشان داده نمیشود).
پایتخت کرهشمالی یکی از ناشناختهترین مکانها در کره زمین است. برای بیش از نیم قرن حکومت کرهشمالی با دقت تمام، امکان دسترسی به تصاویر و گزارشها از پیونگ یانگ را مدیریت کرده و این بدین معناست که برای مردم خارج از کرهشمالی این شهر هنوز بسیار ناشناخته است. آن تصاویری که از پیونگ یانگ منتشر میشود به دقت مهندسی شده است و معمولا تجمعات بسیار سازمان یافته یا رژه در هنگام مراسم خاص را منعکس میسازد. به ندرت زندگی مردم معمولی نشان دادهمیشود (یا اصلا نشان داده نمیشود).
ترجمه: محمدحسین باقی
پایتخت کرهشمالی یکی از ناشناختهترین مکانها در کره زمین است. برای بیش از نیم قرن حکومت کرهشمالی با دقت تمام، امکان دسترسی به تصاویر و گزارشها از پیونگ یانگ را مدیریت کرده و این بدین معناست که برای مردم خارج از کرهشمالی این شهر هنوز بسیار ناشناخته است. آن تصاویری که از پیونگ یانگ منتشر میشود به دقت مهندسی شده است و معمولا تجمعات بسیار سازمان یافته یا رژه در هنگام مراسم خاص را منعکس میسازد. به ندرت زندگی مردم معمولی نشان دادهمیشود (یا اصلا نشان داده نمیشود). به همین ترتیب، در درون کشور، پیونگ یانگ از سوی رسانههای دولتی بهعنوان پایتخت انقلاب نشان داده میشود؛ بنابراین، بسیاری از ساکنان این کشور تصور اندکی از واقعیت هستی و زندگی روزانه در پایتخت دارند. در این سلسله مقالات که ترجمهای است از کتاب «کره شمالی: دولت پارانویا» به قلم پاول فرنچ تمام زوایای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و ایدئولوژیک کرهشمالی بررسی شده است. شاید اطلاعات ارائه شده در این بخش، کمتر به چشم خوانندگان فارسی زبان آمدهباشد. این سلسله مقالات که ترجمه فصلهایی از کتاب مذکور است میتواند اطلاعاتی غنی از هر آنچه در کرهشمالی میگذرد به خواننده ارائه دهد.
مفهوم «چاوی» که در جوچه بسیار مهم است، ارتش را در صدر گروه بندیهای اجتماعی و بالاتر از طبقه کارگر و دهقان مینشاند. این اقتباس از مارکسیسم - لنینیسم کلاسیک نشاندهنده ریشههای کیم ایل- سونگ در مبارزات چریکی و وضعیت حاکم بر شبه جزیره کره از سال 3591 به بعد بوده است. در تفکر جوچه، تا زمانی که کشورهای امپریالیستی وجود دارند، تفکر «ابتدا ارتش» هم مهم باقی خواهد ماند.پس از تاسیس جمهوری دموکراتیک خلق کره، فلسفه سیاسی هدایتگر تا حد زیادی مارکسیست-لنینیست بود و عمدتا روی نظامی استالینی ساخته شد که در اتحاد جماهیر شوروی توسعه یافته بود. در دهه 05، وقتی تنش در روابط چین و شوروی شدت یافت، تفکر کیم ایل- سونگ کمتر مایل به شوروی و بیشتر مایل به تفکر مائوئیستی شد. با این حال، از سال 5591 و پس از آن- آشکارا از اواسط دهه07- ایده جوچه (کیم ایل- سونگیسم) بهعنوان یک دکترینِ بومیِ انقلابی بسط داده شد که اصول اساسی مارکسیسم- لنینیسم را با عناصر مائوئیسم و کنفوسیوسیسم و نظامهای اجتماعیِ سنتیِ کره میآمیخت. پس از آن، جوچه تا حدودی اقتباس از «حقیقت جهانشمول» مارکسیسم - لنینیسم برای کرهای بود که برای قرنها ظاهرا به چین بهعنوان مرجع اصلی نگاه میکرد و در عین حال جوچه نشانگر پیشنهاد کیم ایل- سونگ برای شناخته شدن بهعنوان یک چهره برجسته ایدئولوژیک در جهان کمونیستی بود. جوچه - پس از امتناع پیونگ یانگ از پیوستن به «کومکون » و تسلیم در برابر قیمتهای دیکته شده از سوی شوروی برای کالاها و مواد- همچنین تاکیدی بود بر استقلال کرهشمالی از اتحاد جماهیر شوروی. در دهه 07، وقتی کومکون پیشنهاد ادغام و یکپارچهسازی بیشتر در میان اعضا را مطرح کرد، کرهشمالی از این سازمان فاصله گرفت و برنامه به اصطلاح جامع برای یکپارچهسازی را به مثابه روشی دیگر از سوی اتحاد جماهیر شوروی برای تسلط بیشتر بر جهان سوسیالیست تلقی کرد.
جوچه خشم پکن و مسکو را برانگیخت: «گاردهای سرخ» در پکن کیم ایل- سونگ را «تجدیدنظر طلبی گستاخ» نامیدند و مسکو نیز از این میترسید که پیونگ یانگ خود را بهعنوان «پایگاه نظری جایگزین» یا «آلترناتیوی نظری» جا اندازد. تا حدی این دو تحلیل درست بود. جوچه در برخی جنبههای مارکسیسم- لنینیسمِ سنتیِ شوروی تجدیدنظر کرده و بسیاری از عناصر ایدئولوژیکِ نظریه و عملِ مائوئیستی را رد کرد. با این حال، تنظیم یا به قاعده کردن روابط «کمتر» به کشمکشهای نظری بر سر تفاسیر مارکس و انگلس مربوط بود و «بیشتر» به نگرانی از وابستگی روزافزون کرهشمالی به فناوری، انرژی و مواد خام شوروی مرتبط بود. جوچه - اغلب به شکلی متعصبانه- بهعنوان «راه سوم»ی برای کشورهای توسعه نیافته و کشورهای غیرمتعهد مطرح شد؛ هرچند در نهایت الزام به تسلیم در برابر کیش شخصیت کیم ایل- سونگ و تکبر کرهشمالی بسیاری از کشورها مانند کشورهای گروه باندونگ- به استثنای برخی طرفداران مانند منگیتسو هایله ماریام در اتیوپی- را از این کشور بیزار کرد. حتی آلبانیاییها، کرهشمالی را بهعنوان «یک جامعه به طرز غیرقابل باوری بسته» توصیف کردند درحالیکه «کیان کیچن » وزیر امور خارجه چین که در سال 1991 از پیونگ یانگ دیدار کرد این کشور را چنین توصیف کرد:«کشوری که با مصیبتهای نامرئی بیابانی شده ». اگرچه جوچه به سرعت بر زندگی، سیاست، اقتصاد و روابط خارجی کرهشمالی کاملا مستولی شد اما فلسفهای است که کاملا مختصِ کرهشمالی است و در عرصه بینالمللی دیگر هیچ کشوری نیست که از آن فلسفه جانبداری کند.
برنامه خلاقانه مارکسیسم- لنینیسم
در قاموس پیونگ یانگ جوچه نسبت به تمام نظامهای اندیشه بشری از جمله مارکسیسم برتر است، هرچند اذعان میکند که اساس آن نظریه مارکسیسم- لنینیسم است و اینکه در وهله اول این نظریه- بهطور رسمی - «برنامه خلاقانه مارکسیسم- لنینیسم » بود اگرچه در حال حاضر تمام ارجاعات به مارکس، انگلس و لنین از متون رسمی جوچه حذف شده است. شکل خالصتر جوچه در دهه 07معرفی شد؛ تلاش برای جایگزینی مارکسیسم- لنینیسمِ سنتیِ اولیه میتوانست منجر به گسست از اتحاد جماهیر شوروی شود؛ کشوری که کرهشمالی هنوز برای دریافت کمک به آن متکی بود. با آب شدن یخهای جنگ سرد- پس از استالین- انعطاف پذیری بیشتری برای توسعه ایدئولوژیهای سوسیالیستیِ ملی بدون اینکه دچار انزوا در چارچوب بلوک سوسیالیستی شود وجود داشت، همانطور که در یوگوسلاوی و آلبانی رخ داده بود. تجربیات کیم از مارکسیسم - لنینیسم بهعنوان یک چریک در اتحاد شوروی و منچوری او را به این سو سوق داد تا این تئوری را بهطور اخص مناسبِ کشورش بداند - همانطور که او میکوشید تا استعمار و امپریالیسم را بهطور علمی توضیح دهد- و یک طرح ظاهری برای رشدی اقتصادی شبیه به آنچه در شوروی به آن دست یافته شد فراهم آورد و فرصتی برای حل و فصل نابرابریهای سرمایه داری ارائه داد. اساسا، جوچه بر آثار کلاسیک مارکسیسم از مارکس و انگلس تا لنین، استالین و مائو استوار است. جوچه در ذات خود جزمی است و بر این مبنا عمل میکند که حقایق باید با تئوری [نظریه] منطبق باشد.
پایتخت کرهشمالی یکی از ناشناختهترین مکانها در کره زمین است. برای بیش از نیم قرن حکومت کرهشمالی با دقت تمام، امکان دسترسی به تصاویر و گزارشها از پیونگ یانگ را مدیریت کرده و این بدین معناست که برای مردم خارج از کرهشمالی این شهر هنوز بسیار ناشناخته است. آن تصاویری که از پیونگ یانگ منتشر میشود به دقت مهندسی شده است و معمولا تجمعات بسیار سازمان یافته یا رژه در هنگام مراسم خاص را منعکس میسازد. به ندرت زندگی مردم معمولی نشان دادهمیشود (یا اصلا نشان داده نمیشود). به همین ترتیب، در درون کشور، پیونگ یانگ از سوی رسانههای دولتی بهعنوان پایتخت انقلاب نشان داده میشود؛ بنابراین، بسیاری از ساکنان این کشور تصور اندکی از واقعیت هستی و زندگی روزانه در پایتخت دارند. در این سلسله مقالات که ترجمهای است از کتاب «کره شمالی: دولت پارانویا» به قلم پاول فرنچ تمام زوایای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و ایدئولوژیک کرهشمالی بررسی شده است. شاید اطلاعات ارائه شده در این بخش، کمتر به چشم خوانندگان فارسی زبان آمدهباشد. این سلسله مقالات که ترجمه فصلهایی از کتاب مذکور است میتواند اطلاعاتی غنی از هر آنچه در کرهشمالی میگذرد به خواننده ارائه دهد.
مفهوم «چاوی» که در جوچه بسیار مهم است، ارتش را در صدر گروه بندیهای اجتماعی و بالاتر از طبقه کارگر و دهقان مینشاند. این اقتباس از مارکسیسم - لنینیسم کلاسیک نشاندهنده ریشههای کیم ایل- سونگ در مبارزات چریکی و وضعیت حاکم بر شبه جزیره کره از سال 3591 به بعد بوده است. در تفکر جوچه، تا زمانی که کشورهای امپریالیستی وجود دارند، تفکر «ابتدا ارتش» هم مهم باقی خواهد ماند.پس از تاسیس جمهوری دموکراتیک خلق کره، فلسفه سیاسی هدایتگر تا حد زیادی مارکسیست-لنینیست بود و عمدتا روی نظامی استالینی ساخته شد که در اتحاد جماهیر شوروی توسعه یافته بود. در دهه 05، وقتی تنش در روابط چین و شوروی شدت یافت، تفکر کیم ایل- سونگ کمتر مایل به شوروی و بیشتر مایل به تفکر مائوئیستی شد. با این حال، از سال 5591 و پس از آن- آشکارا از اواسط دهه07- ایده جوچه (کیم ایل- سونگیسم) بهعنوان یک دکترینِ بومیِ انقلابی بسط داده شد که اصول اساسی مارکسیسم- لنینیسم را با عناصر مائوئیسم و کنفوسیوسیسم و نظامهای اجتماعیِ سنتیِ کره میآمیخت. پس از آن، جوچه تا حدودی اقتباس از «حقیقت جهانشمول» مارکسیسم - لنینیسم برای کرهای بود که برای قرنها ظاهرا به چین بهعنوان مرجع اصلی نگاه میکرد و در عین حال جوچه نشانگر پیشنهاد کیم ایل- سونگ برای شناخته شدن بهعنوان یک چهره برجسته ایدئولوژیک در جهان کمونیستی بود. جوچه - پس از امتناع پیونگ یانگ از پیوستن به «کومکون » و تسلیم در برابر قیمتهای دیکته شده از سوی شوروی برای کالاها و مواد- همچنین تاکیدی بود بر استقلال کرهشمالی از اتحاد جماهیر شوروی. در دهه 07، وقتی کومکون پیشنهاد ادغام و یکپارچهسازی بیشتر در میان اعضا را مطرح کرد، کرهشمالی از این سازمان فاصله گرفت و برنامه به اصطلاح جامع برای یکپارچهسازی را به مثابه روشی دیگر از سوی اتحاد جماهیر شوروی برای تسلط بیشتر بر جهان سوسیالیست تلقی کرد.
جوچه خشم پکن و مسکو را برانگیخت: «گاردهای سرخ» در پکن کیم ایل- سونگ را «تجدیدنظر طلبی گستاخ» نامیدند و مسکو نیز از این میترسید که پیونگ یانگ خود را بهعنوان «پایگاه نظری جایگزین» یا «آلترناتیوی نظری» جا اندازد. تا حدی این دو تحلیل درست بود. جوچه در برخی جنبههای مارکسیسم- لنینیسمِ سنتیِ شوروی تجدیدنظر کرده و بسیاری از عناصر ایدئولوژیکِ نظریه و عملِ مائوئیستی را رد کرد. با این حال، تنظیم یا به قاعده کردن روابط «کمتر» به کشمکشهای نظری بر سر تفاسیر مارکس و انگلس مربوط بود و «بیشتر» به نگرانی از وابستگی روزافزون کرهشمالی به فناوری، انرژی و مواد خام شوروی مرتبط بود. جوچه - اغلب به شکلی متعصبانه- بهعنوان «راه سوم»ی برای کشورهای توسعه نیافته و کشورهای غیرمتعهد مطرح شد؛ هرچند در نهایت الزام به تسلیم در برابر کیش شخصیت کیم ایل- سونگ و تکبر کرهشمالی بسیاری از کشورها مانند کشورهای گروه باندونگ- به استثنای برخی طرفداران مانند منگیتسو هایله ماریام در اتیوپی- را از این کشور بیزار کرد. حتی آلبانیاییها، کرهشمالی را بهعنوان «یک جامعه به طرز غیرقابل باوری بسته» توصیف کردند درحالیکه «کیان کیچن » وزیر امور خارجه چین که در سال 1991 از پیونگ یانگ دیدار کرد این کشور را چنین توصیف کرد:«کشوری که با مصیبتهای نامرئی بیابانی شده ». اگرچه جوچه به سرعت بر زندگی، سیاست، اقتصاد و روابط خارجی کرهشمالی کاملا مستولی شد اما فلسفهای است که کاملا مختصِ کرهشمالی است و در عرصه بینالمللی دیگر هیچ کشوری نیست که از آن فلسفه جانبداری کند.
برنامه خلاقانه مارکسیسم- لنینیسم
در قاموس پیونگ یانگ جوچه نسبت به تمام نظامهای اندیشه بشری از جمله مارکسیسم برتر است، هرچند اذعان میکند که اساس آن نظریه مارکسیسم- لنینیسم است و اینکه در وهله اول این نظریه- بهطور رسمی - «برنامه خلاقانه مارکسیسم- لنینیسم » بود اگرچه در حال حاضر تمام ارجاعات به مارکس، انگلس و لنین از متون رسمی جوچه حذف شده است. شکل خالصتر جوچه در دهه 07معرفی شد؛ تلاش برای جایگزینی مارکسیسم- لنینیسمِ سنتیِ اولیه میتوانست منجر به گسست از اتحاد جماهیر شوروی شود؛ کشوری که کرهشمالی هنوز برای دریافت کمک به آن متکی بود. با آب شدن یخهای جنگ سرد- پس از استالین- انعطاف پذیری بیشتری برای توسعه ایدئولوژیهای سوسیالیستیِ ملی بدون اینکه دچار انزوا در چارچوب بلوک سوسیالیستی شود وجود داشت، همانطور که در یوگوسلاوی و آلبانی رخ داده بود. تجربیات کیم از مارکسیسم - لنینیسم بهعنوان یک چریک در اتحاد شوروی و منچوری او را به این سو سوق داد تا این تئوری را بهطور اخص مناسبِ کشورش بداند - همانطور که او میکوشید تا استعمار و امپریالیسم را بهطور علمی توضیح دهد- و یک طرح ظاهری برای رشدی اقتصادی شبیه به آنچه در شوروی به آن دست یافته شد فراهم آورد و فرصتی برای حل و فصل نابرابریهای سرمایه داری ارائه داد. اساسا، جوچه بر آثار کلاسیک مارکسیسم از مارکس و انگلس تا لنین، استالین و مائو استوار است. جوچه در ذات خود جزمی است و بر این مبنا عمل میکند که حقایق باید با تئوری [نظریه] منطبق باشد.
ارسال نظر