زندگی روزمره ساکنان غرب و جنوب غرب ایران با پدیده ریزگرد
خانهنشینی در غبار
شهرزاد شیرازی باید در شهرهای غرب و جنوب غرب زندگی کرد تا تنفس در غبار به معنای واقعی قابل درک باشد. قلبی که اعتراض میکند به آلودگی و نفسی که به سختی در میآید، نمیتواند تجربه سادهای باشد. روزهای متمادی، روزهای طولانی تابستان با در و پنجره بسته، کودکی نوپا را در خانه نگه داشتن، در کلام ساده است، اما احتمالا والدین و کودکان غرب و جنوب غرب، روزهای دشواری داشتهاند، به خصوص آنها که کودکانشان بیمار شدهاند، به خاطر گرد و غبار آلوده. سادهترین راه مدیریت گرد و غبار برای آنها که ساکن شهرهای غبارگرفتهاند گویا خانهنشینی است، هرچند ریزگردها آن قدر کوچک هستند که منتظر اجازه نمانند و از درز در و پنجره وارد شوند.
شهرزاد شیرازی باید در شهرهای غرب و جنوب غرب زندگی کرد تا تنفس در غبار به معنای واقعی قابل درک باشد. قلبی که اعتراض میکند به آلودگی و نفسی که به سختی در میآید، نمیتواند تجربه سادهای باشد. روزهای متمادی، روزهای طولانی تابستان با در و پنجره بسته، کودکی نوپا را در خانه نگه داشتن، در کلام ساده است، اما احتمالا والدین و کودکان غرب و جنوب غرب، روزهای دشواری داشتهاند، به خصوص آنها که کودکانشان بیمار شدهاند، به خاطر گرد و غبار آلوده. سادهترین راه مدیریت گرد و غبار برای آنها که ساکن شهرهای غبارگرفتهاند گویا خانهنشینی است، هرچند ریزگردها آن قدر کوچک هستند که منتظر اجازه نمانند و از درز در و پنجره وارد شوند. اینها همه به کنار، خیلی ها از بیماریهای تنفسی تا حتی گوارشی در نتیجه بروز گرد و غبار شکایت میکنند اما به نظر میرسد تاثیر بر سلامت سادهترین اثری است که ریزگردها بر زندگی شهروندان مناطق غبارگرفته میگذارد. این ماجرا اما گستردهتر است، کما اینکه برخی شهروندان این مناطق معتقدند به دلیل بالا رفتن غلظت ریزگردها در برخی روزها ناچار شدهاند از انجام کارشان صرفنظر کنند و این به هر حال بر میزان درآمد
آنها تاثیر داشته است.
ماهشهر یکی از شهرهای استان خوزستان است که گرد و غبار در آن یکی از مسائل روزمره است. مهم ترین تاثیر ریزگردهای عربی بر زندگی «صبا»، شهروند ۲۷ ساله ماهشهری، آن جور که خودش میگوید، خانه نشینی بوده است هرچند فراموش نمیکند اضافه کند به هرحال زندگی را نمیشود تعطیل کرد و باید با وجود ریزگردها از خانه بیرون رفت. صبا از سال ها پیش، از ابتدای دهه بیست زندگی با ریزگردها زندگی کرده اما میگوید که در چند سال اخیر گرد و غبار آسمان شهر به معضل بدل شده است. او میگوید از میانههای بهار تا میانههای پاییز، همزمان با فصل گرم خوزستان ریزگردها آزاردهنده میشوند. چرا؟ دلیلش این است: «ریزگردها برای من و اطرافیانم محدودیتهای زیادی ایجاد کرده است، بیرون رفتن، رفتن به محل کار... در مجموع میتوانم بگویم خانه نشین شده ایم.»
خانه نشینی اما جدا از کلافگی، تاثیراتی بر اقتصاد خانواده هم به همراه دارد. صبا، ریزگرد را یکی از عوامل منفی بر اقتصاد خانواده خود میداند با این توضیح که: «شغل همسر من، بدنی است، در روزهای بسیار آلوده، ظرفیت ریه او از گرد و غبار پر میشود و توانی برای کار نمیماند. این البته در جایی است که اساسا از خانه بیرون رفته باشد، بعضی روزها آسمان آنقدر غبارآلود است که او ترجیح میدهد در خانه بماند و این به هر حال روی درآمد ما تاثیرگذار است.» صبا در پاسخ به پرسش ما در مورد این که این ماجرا را چگونه مدیریت میکند، میگوید: «به هر حال بعد از این همه سال، عادت کردهایم اما روزهایی تاثیر آن اجتنابناپذیر میشود، روزهایی که با وجود در و پنجرههای بسته، باز هم در خانه بوی خاک استشمام میشود.»
صبا تاکنون کمتر برنامههای شخصی خود را بابت ریزگردها متوقف کرده یا به تعویق انداخته است، به قول او به هر حال باید زندگی کرد اما زمان هایی پیش آمده که برنامه مسافرت را بابت بالا رفتن میزان غلظت ریزگردها، لغو کرده است.
او و اطرافیانش برای رفتن به خیابان غبارآلود از ماسک یا دستمال استفاده میکنند هرچند تاکید میکند که گاهی اوقات زدن ماسک احساس خفگی ایجاد میکند.
کارشناسان و پزشکان در مورد تاثیر ریزگردهای عربی بر سلامت شهروندان به وفور هشدار داده اند تا آنجا که گاهی اوقات از مردم خواسته میشود جز برای موارد ضروری از منزل خارج نشوند. صبا، اما میگوید که تاکنون تاثیر ریزگردها را بر سلامت خود و اطرافیانش مشاهده نکرده است: «تاکنون گرد و غبار برای من و اطرافیانم موجب بیماری خاصی نشده است البته شنیدهام که برای افرادی مسائلی به لحاظ پزشکی ایجاد کرده، اما خود من به شکل مستقیم با آن مواجه نشده ام.»
اصلا بیرون نمیرویم
«پرستو»، ۳۰ ساله، ساکن کرمانشاه است. او در پاسخ به اینکه ماجرای گرد و غبار را چگونه مدیریت میکند، در یک جمله پاسخ میدهد: «ابدا از خانه بیرون نمیرویم.» چرایش هم البته قابل درک است. پرستو یک فرزند یک ساله دارد و گویا گرد و غبار برای این کودک مسائلی ایجاد کرده است، آنقدر که والدینش ترجیح بدهند تمام تابستان را جز به اجبار، او را از خانه بیرون نبرند.
پرستو در مورد مسائلی که برای پسر کوچکش بابت گرد و غبار پیش آمده است، میگوید: «کودکم تمام تابستان اسهال بود و تنها دلیلی که میتوانست برای آن وجود داشته باشد، هوای غبارآلود بود البته به دلیل این گرد و غبار، آب ها هم گویا آلوده شده و این به هر حال روی سلامت یک کودک یک ساله بسیار اثرگذار بوده است.»
به گفته او، کودک یک ساله تصور چندانی از فضای آزاد ندارد و هفتهای یک بار، آن هم در اتوموبیل، بهره او از تفریح و گردش است. اما با وجودی که تصور میشود وضع ریزگردهای عربی سال به سال بدتر میشود پرستو معتقد است امسال به نسبت سه چهار سال گذشته اوضاع به مراتب بهتر بوده است با این توضیح که: «من حتی میتوانم بگویم امسال به نسبت این چهارسالی که من در کرمانشاه زندگی میکنم آنقدر اوضاع بهتر است که گویی در مقایسه با آن سالها اصلا گرد و غباری وجود ندارد.» پرستو میگوید که گویا در کشور عراق اقداماتی برای مهار ریزگردهای ورودی به ایران انجام شده است و این به شکل مستقیم بر هوایی که در کرمانشاه تنفس میشود، تاثیر گذاشته است. اما روزهایی که غلظت گرد و غبار در هوای کرمانشاه بالا میرود، برای پرستو، روزهای قرمز است با افق دیدی بسیار محدود. او در توصیف روزهای پر گرد و غبار میگوید: «روزهایی بود که بابت غلظت ریزگردها، آسمان قرمز میشد، توی این روزها بود که ما نمیتوانستیم جایی دورتر از ساختمان روبهرویی را ببنیم آن هم کاملا محو.»
او البته تاکید میکند که در سالهای گذشته این گرد و غبار موجب نمیشد که او و همسرش از خانه بیرون نروند، اما در تابستان گذشته به دلیل وجود پسر یک ساله و نگرانی بابت سلامت او، ترجیح دادهاند به تعداد انگشتان دست، به خیابان بروند.
قلبم بیمارتر شده است
«افسانه»، ۲۷ ساله ساکن اهواز و خبرنگار است. برای او شاید تاثیر ریزگردهای عربی بیش از دیگران ملموس بوده باشد. او میگوید که سال هاست بیماری قلبی دارد، اما از زمانی که ریزگردها در هوای اهواز بیشتر مشاهده شدهاند، نهتنها بیماریاش سخت تر شده است که تنفس معمول هم برایش دشوار است: «این روزها گاهی اوقات به سختی نفس میکشم و ناچارم هر پنج دقیقه یک بار نفس عمیق بکشم یا در کیسه فریزر نفس بکشم، پزشکم به این کار توصیه کرده است چون با این روش قلب وادار به فعالیت بیشتر میشود.»
افسانه نیز مانند پرستو معتقد است امسال به نسبت سالهای گذشته از شدت ریزگردها کاسته شده است. او میگوید: «امسال گمانم شرایط خیلی بهتر شده بود، گویا در عراق مالچ پاشی انجام شده و این بر میزان ریزگردها تاثیرگذار بوده است.» به گفته او امسال تنها یکی دو بار ریزگردها به شکل سالهای قبل در آسمان اهواز مشاهده شدهاند. این دختر جوان نیز از ابتدای بیست سالگی با گرد و غبار مواجه بوده است چنان که میگوید از اواخر سال ۸۴ و ابتدای سال ۸۵ پدیده ریزگرد را برای نخستین بار لمس کرده و تاثیر آن را بر زندگی شهروندان دیده است هرچند سالهای ۸۸ تا ۹۰ را اوج سالهای پر از ریزگرد در اهواز میداند با این توضیح که: «در سالهای ۸۴ و ۸۵ بارشهای زیادی در استان خوزستان داشتیم که حتی منجر به بروز سیل شد اما شدت ریزگردها به حدی بود که این بارشها نتوانست آن را تحتالشعاع قرار دهد و لاجرم آسمان بسیار غبارآلود بود.» او روزهای پر از ریزگرد آن سالها را روزهای قهوهای توصیف میکند: «توی آن روزها هوا قهوهای میشد و اگر کسی بیرون میرفت با مژهها و لباس خاک گرفته برمیگشت، بابت همین همکاران ما همیشه مقنعه اضافی با خود داشتند تا
هنگام بازگشت از خیابان آن را با روسریهای پر از خاک عوض کنند.» او یک بار تاثیر ریزگردها بر دوستانش را به چشم دیده است: «دو تا از دوستان ما که خبرنگار و عکاس خبرگزاری بودند برای تهیه گزارش به یک بیمارستان صحرایی رفته بودند، پس از بازگشت آنقدر بدحال بودند که نیم ساعت طول کشید تا بتوانند به شکل عادی تنفس کنند.» بدترین بخش ماجرا به اعتقاد افسانه، بخشی است که در روزهای به شدت بحرانی هم شهر تعطیل نمیشود و شهروندان ناچارند سر کار خود حاضر شوند. او میگوید: «خود من ناچارم نیمی از سال را با تاکسی سرویس به محل کار بروم و برگردم، به هر حال نیمی از درآمد ماهانه من از این بابت هدر میرود.»
ارسال نظر