پنج هشدار زودهنگام برای اقتصاد خانواده

اجازه بدهید تیپ‌های مختلف افراد را با کشورهای دنیا مقایسه کنیم. همان‌گونه که می‌توان افراد را گروه بندی کرد، می‌شود کشورهای دنیا را هم از لحاظ مسائل مالی تقسیم‌بندی کرد. البته در این تقسیم بندی فقط موضوع صحبت از پول و سیستم مالی است، نه سایر مسائل کشورها. دسته اول کشورهایی مثل آمریکا هستند که درآمد بالا و بدهی بالایی دارند، این کشور مدیریت دخل و خرج را به درستی انجام نداده یا اینکه پولهایش را در جایی که نباید سرمایه‌گذاری کرده است. نمونه آمریکا را در جامعه هم می‌توان دید مثل بسیاری از مالکان شرکت‌های خصوصی در ایران که یک نفر در سی، چهل سال گذشته شرکت را به اینجا رسانده است. این شرکت‌ها اموال زیادی دارند، این افراد پول زیادی دارند ولی همیشه درگیر با طلبکاران و پاس نشدن چک‌هایشان هستند. در ظاهر به سفرهای متعدد خارجی می‌روند، خودروی لوکس سوار می‌شوند ولی همزمان باید عده‌ای را از کار اخراج کنند و عده‌ای طلبکار هم در مقابل درب شرکت یا منزل آنها با چک‌های برگشتی نشسته‌اند.

دسته دوم کشورهایی مثل یونان هستند. پتانسیل‌های این کشورها از بسیاری از همسایگانشان بیشتر است، مثلا جاذبه‌های بی‌نظیر گردشگری، تاریخی و طبیعی در یونان و اصلا واقع شدن در اروپا و اتحادیه آن قابل مقایسه با ترکیه نیست ولی چرا اکنون در وضعیت ورشکستگی مالی قرار گرفته‌اند؟ درحالی‌که از هر جهت جاذبه‌های تاریخی یونان سرتر از ترکیه است و به هزار دلیل توریست اروپایی و آمریکایی تمایل بیشتری دارد تا به یونان سفر کند ولی حال و روز ترکیه و یونان را با هم مقایسه کنید. در جامعه واقعی، ترکیه و یونان چه کسانی هستند؟ یونان کسی است که در گذشته نه‌چندان دور کار و کاسبی و درآمد خوبی داشته است و پول خوبی به دست آورده است ولی به دلایل خیلی ساده مانند نداشتن سواد مالی، عدم رهگیری پول، خرج کردن همه درآمد یا بیشتر از آن به وسیله قرض و وام و شاید اتفاقی پیش‌بینی نشده که درست در همین زمان رخ داده و مثلا درآمد او را متاثر کرده ناگهان زندگی‌اش ورق دیگری خورده است. به واژه «ناگهان» دقت کنید، بسیاری از شما این مورد را به چشم دیده‌اید که فردی که با قرض و وام و فراتر از سطح درآمد خود خرج می‌کرده و به مسافرت‌های لوکس و مهمانی‌های آنچنانی می‌رفت اما در عرض چند ماه ناگهان زندگی‌اش زیر و زبر شد. داشتن آینده‌ای مانند یونان خیلی بد است ولی حداقل دوستانی هستند که دستت را بگیرند، هرچند باید سرکوفت‌هایشان را تحمل کرد.

دسته سوم کشورهایی هستند که درگیری داخلی دارند. این کشور‌ها طیف عمده‌ای از کشورهای جهان را تشکیل می‌دهند. این درگیری‌ها می‌تواند بر سر نفت، معدن یا بسیاری مسائل دیگر باشد مثل خیلی از کشورهای آفریقایی. به نظر می‌رسد این کشورها روی خوشی را نمی‌بینند یا به عبارت دیگر سطح کلی رفاه یا امنیت در جامعه آنها درست نمی‌شود. عاملی گریبان آنها را گرفته که تنها یک دیکتاتور مقتدر و البته دلسوز می‌تواند آنها را رهانیده و به وضعیت این کشورها سر و سامانی دهد. نمونه این افراد کسانی هستند که خود را قربانی زد و بندهای سیاسی و اقتصادی می‌دانند. سطح درآمد پایین آنها و فشارهایی که جامعه از لحاظ اقتصادی بر آنها وارد می‌کند دلیل نمی‌شود تا از جای خود تکان بخورند چون فکر می‌کنند مسائل از پیش تعیین شده‌اند یا اینکه از دست آنها کاری ساخته نیست. آنها بر این باورند که هر آن کس که دندان دهد نان دهد، در صورتی که اشتباه می‌کنند، خدا روزی را به کسانی می‌دهد که آگاهانه تصمیم می‌گیرند، وگرنه چرا سالانه هزاران نفر در دنیا در اثر سوء تغذیه می‌میرند؟

دسته چهارم کشورهایی مثل سوئد، فنلاند، نروژ، سوئیس، … این کشور‌ها انگار ذاتا باید موفق می‌شده‌اند. این افراد راضی به زندگی متوسطی هستند. البته متوسط در مقایسه با میلیاردرهای آمریکایی، وگرنه زندگی شان از لحاظ رفاه اجتماعی و خدمات عمومی بسیار در سطح بالایی قرار دارد. به نظر می‌رسد یکی از عوامل موفقیت آنها دور بودن از محل تنش (خاور میانه) است، در صورتی که در تاریخ اینطور نبوده و جنگ‌های ویرانگر اول و دوم در جوار اینها رخ داده و بمباران و اشغال شده‌اند. اگر می‌گویید دعوا بر سر نفت است، اتفاقا نفت هم دارند. به نظر می‌رسد مردم این کشور‌ها به‌طور میانگین در نقطه پیک منحنی کامیابی هستند. حال ببینیم در اطراف خودمان چنین آدم‌هایی را سراغ داریم؟ بله، کسانی که فارغ از میزان درآمد خود، از زندگی‌شان، از آنچه هستند و از آنچه دارند رضایت دارند. این افراد ممکن است طیف گسترده‌ای را از درآمد در بر بگیرند، از کارمندی با یک میلیون تومان حقوق در ماه تا تاجری با یک میلیون تومان در ساعت. پس‌انداز می‌کنند، خرید می‌کنند، مسافرت می‌روند و شاید برخی اوقات ناراحت شوند، بی پولی بکشند ولی درک کرده‌اند که پول عامل خوشبختی یا ناراحتی آنها نیست. نه پول و نه هیچ چیز دیگر بلکه آنچه مایه خوشبختی آنها شده چیزی است که از درون آنها می‌جوشد و شادمانه درآغوش گرفتن هر آن چیزی است که در خارج است.

دسته پنجم کشورهایی مانند چشم بادامی‌های شرق آسیا، از ژاپن و کره تا مالزی و سنگاپور. اینها افرادی هستند که موفقیت مالی را در اولویت کشور خود قرار داده‌اند و البته همه هم در این مسیر با هم بسیج شده‌اند. اینها کشورشان را از صفر ساخته‌اند. تاریخ نسبتا کوتاه آنها (شاید ژاپن کمی قدیمی‌تر باشد) را می‌توان مطالعه کرد. از هیچ شروع کرده‌اند و به اینجا رسیده‌اند. پیوسته در حال دوندگی هستند و سعی می‌کنند که خدمات عمومی بهتری ارائه بدهند. چشم به کنترل بسیاری از بازارها دارند. شاید کشورشان برای زندگی مورد پسند عده‌ای نباشد ولی آنها از این موضوع راضی اند. مثال این افراد میلیونر‌های خود ساخته‌ای است که از صفر شروع کرده‌اند و تنها هدف آنها رسیدن به ثروت خوب است. در این راه ممکن است خدمات خوبی داشته باشند، به بسیاری کمک کرده باشند، شاید محصولات بی‌کیفیت فروخته باشند، البته با رضایت مشتریان. شاید این آدمها را نپسندیم و فکر کنیم که صبح تا شب در حال دوندگی هستند ولی شیوه‌ای است که خودشان انتخاب کرده‌اند و این طرز تفکر در آنها نهادینه شده است، اتفاقا برای پیشرفت جوامع وجود چنین افرادی لازم است.دسته ششم کشورهایی هستند که یک ارث بسیار بزرگ به آنها رسیده و هر کدام راه متفاوتی را در پیش گرفته‌اند. مثلا عربستان که پول نفت را در صنایع آمریکا سرمایه‌گذاری کرده، کارخانه مونتاژ خودرو را به کشورش وارد کرده و در زمینه‌های متفاوتی پول خود را حفظ کرده است. خوب پول در می‌آورد، در زمینه‌هایی که متخصص نیست بهترین متخصصین دنیا را استخدام می‌کند و رفتاری هوشمندانه دارد. البته در همین دسته‌ای که میراث دار یک ثروت بزرگ بوده‌اند کشور عزیزمان ایران هم جای دارد، که چنان‌که افتد و دانی، این میراث بیشتر باعث بدبختی، تنبلی، غرور نابجا و ولخرجی شده است.

اتفاقا در دنیای افراد، بیشتر کسانی که به صورت بادآورده به ثروت زیادی می‌رسند بلایی مثل ایران بر سرشان می‌آید.در این مورد کاملا انتخاب با شماست که جزو کدام دسته باشید، البته به جز دسته ششم که کاملا شانسی است و با ارث هنگفت یا برنده شدن در لاتاری می‌توان به آن رسید. اما در زمینه‌های دیگر می‌توان انسانهای زیادی را یافت. شما الان جزو کدام دسته اید؟ اگر به همین شیوه زندگی‌تان را ادامه بدهید به کدام دسته مهاجرت می‌کنید؟ کدام دسته مورد پسند شماست؟ اینکه جزو کدام دسته هستید از این منظر اهمیت دارد که وضعیت مالی زندگی شما در آینده می‌تواند شامل سه حالت باشد: در آینده وضعیت مالی شما ممکن است: «تغییر نکند، بدتر شود، بهتر شود.» کارشناسان اقتصاد خانواده می‌گویند که بسیاری از افراد طبق قانون اینرسی، تمایل به تغییر ندارند حتی اگر از شرایط فعلی خود ناراضی باشند. چرا؟ چون نگران آینده‌ای هستیم که ممکن است بدتر شود. اما باید به نشانه‌ها توجه کرد، ممکن است شما نخواهید تغییر کنید اما شرایط رو به بدتر شدن باشد:

  • پس‌اندازتان نسبت به سال پیش پیشرفت محسوسی داشته است؟
  • قسط وام‌ها یا قبض‌هایتان را به موقع می‌پردازید؟

این نکته را به یاد داشته باشید افرادی که مسائل مالی ضربه فنی‌شان کرده زیاد نیستند اما اکثریت جامعه چگونه زندگی را می‌گذرانند؟ ورشکستگی لزوما از هستی ساقط شدن نیست، ورشکستگی می‌تواند ناتوانی در تهیه جهیزیه دختر باشد، می‌تواند نداشتن پول برای مسافرت سالانه باشد، می‌تواند نگرانی از قبول نشدن فرزند در دانشگاه دولتی باشد، می‌تواند اضطراب سررسید چک یا قسط وام باشد و …پس اگر می‌خواهید نگران آینده نباشید، باید نشانه‌هایی را که می‌بینید شناسایی و ارزیابی کرده و در درمان آنها بکوشید. آیا همه نگران آینده هستند؟ به‌طور دقیق نمی‌توان گفت اما به نظر می‌رسد نگران هستند و چون آن توده خطرناک، حرکت بزرگی را نشان نمی‌دهد، آن را نمی‌بینند یا خود را به ندیدن می‌زنند. برخی هم نگران هستند ولی بی فایده، نگرانی گام اول است برای کشف مساله. پس از آن باید با برنامه‌ریزی و هدف‌گذاری و تلاش زیاد به سمت کنترل و رفع آن گام برداشت. در این میان نشانه‌هایی وجود دارد که به گفته کارشناسان اقتصاد خانواده می‌تواند در تعیین وضعیت مالی شما به سمت قله یا به سمت ورشکستگی همچون یک نقشه راهنما عمل کند. این نشانه‌ها از خوب به بد مرتب شده‌اند یعنی هرچه به مورد پنج نزدیکتر شویم بحران جدی‌تر است و باید زودتر دست به‌کار شد.

بدون پس‌انداز باشید

اگر پس‌اندازی برای زمان‌های اضطراری نداشته باشید نشانه بدی است و این موضوع با هر وضعیت درآمدی غیر قابل توجیه است. پس‌انداز و رشد دادن آن علاوه‌بر اعتماد به نفس، پشتیبانی از هزینه‌های ناخواسته زندگی و نهادینه کردن عادات خوب، اولین گام برای سرمایه‌گذاری و کسب درآمد به جز حقوق ماهانه است.

تمام درآمد خود را خرج کنید

تمام درآمد صرف مخارج ماهانه می‌شود و در آخر ماه بالانس مالی شما صفر-صفر است. این حالت هشداری است که باید به آن توجه کرد. در شرایط فعلی اقتصادی این مرحله به سرعت به مراحل بعدی تبدیل می‌شود.

استانداردهای زندگی رو به کاهش باشد

پرسش:کشور ما در حال حاضر شرایط ویژه‌ای دارد. چطور ممکن است با افزایش ۱۰ درصدی حقوق، هزینه‌های ۱۰۰ درصدی افزایش اقلام اساسی زندگی جبران شود؟

پاسخ: اقتصاد ایران در ۳۰ سال گذشته به همین ترتیب بوده و نوسانات شدید شاخص‌های اقتصادی مانند ارز و تحریم‌ها و ناکارآمدی مدیران به شدت بر کیفیت زندگی ما تاثیر گذاشته است. اما در این مطلب هدف مقصر کردن خودمان است یا به بیان بهتر قبول مسوولیت صد در صد زندگی از طرف خودمان است. مثلا اگر از سال ۸۳ ماهانه ۴۵ هزار تومان در یک حساب با سود روزشمار ۱۵ درصد گذاشته بودیم و سود آن را برداشت نمی‌کردیم الان این پول به بیش از ۸ میلیون تومان رسیده بود و سود ماهانه آن در بانک، ۱۳۵۰۰۰ تومان بود. آیا الان با سود ماهانه این پول نمی‌توان از برخی از کاهش استانداردهای زندگی مانند حذف شیر، ماهی، گوشت یا حتی سفر جلوگیری کرد؟ پس اگر استانداردهای زندگی شما در حال کاهش است این نتیجه مستقیم عدم آینده نگری و از نشانه‌های خطرناک نزدیک بودن ورشکستگی مالی است.

کم و بیش برای مخارج ماهانه قرض کنید (هرچند به مقدار کم)

اگر نشانه‌های قبلی را بتوان از لحاظ زمانی نسبت به بروز مشکلات مالی (یا آنچه امروز می‌گویند: بحران اقتصادی) با فاصله فرض کرد این مورد یک هشدار جدی در خصوص بروز مشکلات مالی است و نشانه آن است که کنترل حساب و کتاب از دست شما خارج شده و برای مخارج روزمره به اجبار باید قرض کرد و یا بدتر از آن وام‌های با بهره گرفت.

بدهی‌ها رو به افزایش باشد

اگر به صورت مستمر در ۶ ماه یا یک‌سال گذشته میزان بدهی‌ها رو به افزایش باشد و حتی اگر این میزان ظاهرا کند و آرام باشد مانند بدهکار بودن به افراد مختلف و یا وام گرفتن برای رفع و رجوع هزینه‌های جاری زندگی متاسفانه در آستانه ورشکستگی مالی قرار گرفته‌اید و در این مورد باید به سرعت وارد عمل شد و با اقدام سریع، کنترل زندگی اقتصادی را در دست گرفت.

پنج هشدار زودهنگام برای اقتصاد خانواده

پنج هشدار زودهنگام برای اقتصاد خانواده