درسهای ماست عباس برای بازیگران سیاسی!
آرش محبی
کارشناس رسانه
کودکی ما در یکی از روستاهای اطراف پایتخت سپری شد با حال و هوای نوستالژیک زندگی با عزیز و دده. عزیز فرمانده سه واحد آشپزخانه بود؛ ما و داییها. یکی از فرمانهای لازم الاجرا خریدن ماست بود؛ اما فقط ماست عباس و لاغیر.
حاج عباس یکی از پیرهای مو سفید و محترم بود. مغازه لبنیاتیاش اول روستا بود و خانه ما آخرش. مزه ماست حاجی تک بود و از مزه ماست حسین آقا کاملا متفاوت. مغازه حسین آقا سرکوچه ما بود خودش هم با دده سلام و علیک گرمی داشت؛ اما این ماست عباس بود که توی سفره ما پیاله میشد نه حسینآقا.
کارشناس رسانه
کودکی ما در یکی از روستاهای اطراف پایتخت سپری شد با حال و هوای نوستالژیک زندگی با عزیز و دده. عزیز فرمانده سه واحد آشپزخانه بود؛ ما و داییها. یکی از فرمانهای لازم الاجرا خریدن ماست بود؛ اما فقط ماست عباس و لاغیر.
حاج عباس یکی از پیرهای مو سفید و محترم بود. مغازه لبنیاتیاش اول روستا بود و خانه ما آخرش. مزه ماست حاجی تک بود و از مزه ماست حسین آقا کاملا متفاوت. مغازه حسین آقا سرکوچه ما بود خودش هم با دده سلام و علیک گرمی داشت؛ اما این ماست عباس بود که توی سفره ما پیاله میشد نه حسینآقا.
آرش محبی
کارشناس رسانه
کودکی ما در یکی از روستاهای اطراف پایتخت سپری شد با حال و هوای نوستالژیک زندگی با عزیز و دده. عزیز فرمانده سه واحد آشپزخانه بود؛ ما و داییها. یکی از فرمانهای لازم الاجرا خریدن ماست بود؛ اما فقط ماست عباس و لاغیر.
حاج عباس یکی از پیرهای مو سفید و محترم بود. مغازه لبنیاتیاش اول روستا بود و خانه ما آخرش. مزه ماست حاجی تک بود و از مزه ماست حسین آقا کاملا متفاوت. مغازه حسین آقا سرکوچه ما بود خودش هم با دده سلام و علیک گرمی داشت؛ اما این ماست عباس بود که توی سفره ما پیاله میشد نه حسینآقا. حالا ۲۰ سالی میشود ماست عباس نخوردهام؛ اما هنوز خاطرم مانده چطور ته پیالهها را انگشت میکشیدیم و... برند سیاسی بودن از جهاتی یعنی همین. یعنی متمایز بودن از رقیب و پیوند خوردن با پدیدههای قابل احترام. یعنی ارزش دادن و وفاداری گرفتن. یعنی داشتن هوادارانی مثل عزیز که حاضرند هزینه بدهند تا پرچم برند بالا باشد.
حاج عباس با مردم نشست و برخاست داشت. خانه ما هم میآمد. همیشه هم از مزه ماست دیروز میپرسید. از همین پرسیدنها به پنیر زدن رسید و بعد شیر فروشی در مغازه. برند سیاسی هم باید از نیازها و نگرشهای جامعه خبردار باشد و بداند در کجای ذهن مردم نشسته و رقیبش در کجا. مزه حرف دیروزش را بین مردم بسنجد و از کم وکسریها خبر بگیرد. نظر سنجی و نشست گروه کانونی نقش همان نشست و برخاست حاجی با مردم را دارند؛ البته دقیقتر و برای جامعه آماری بسیار بزرگتر. فرمول ماست عباس و مزه ویژه آن جزو اسرار بود. مادر بزرگم چند بار به نیت این مزه ماست زد؛ اما آخرش فقط به ماست حسین آقا رسید! خیلیهای دیگر هم امتحان کردند اما نشد.
هر برند سیاسی هم باید مثل ماست عباس فرمول ویژه خودش را داشته باشد. این فرمول همان مدل برندسازی است وچون خاصیت اقتضایی دارد قابل کپی برداری نیست. حتی وقتی برند سیاسی با هدف چهره پردازی شعار ادامه مسیر شخصیت فقیدی را میدهد باید بتواند فراتر از او برود و نشان بدهد تفاوتهایی وجود دارد و خودش باشد. خاطرم هست وقتی میهمانی از راه میرسید عزیز خیالش راحت بود؛ چون به ماست عباس اعتماد داشت و مطمئن بود خیلی از کمبودهای سفره را جبران میکند و او سربلند خواهد بود. محصولهای حوزه سیاسی جامعه ما یعنی سیاسیون و احزاب هم به چنین اعتمادی نیاز دارند. این روزها به دلیل خلف وعدهها، چرخشهای آنچنانی و البته برخی عوامل فراتر از بازیگران، میزان این اعتماد مطلوب نیست. برندسازی سیاسی مدعی است با پیروی از آموزههایش میزان این اعتماد افزایش خواهد یافت و فاصله بین مردم و بازیگران کمتر خواهد شد.
نکته پایانی، یک بازیگر سیاسی چه حزب باشد و چه یک سیاستمدار میتواند ماست نباشد و نباید هم باشد؛ اما از ماست عباس درس مهمی بگیرد. این ماست «همیشه» تازه، شیرین و سفت بود و از همه مهمتر پایبند بر وعده. آیا این درس کمی برای بازیگران سیاسی کشور ماست؟!
کارشناس رسانه
کودکی ما در یکی از روستاهای اطراف پایتخت سپری شد با حال و هوای نوستالژیک زندگی با عزیز و دده. عزیز فرمانده سه واحد آشپزخانه بود؛ ما و داییها. یکی از فرمانهای لازم الاجرا خریدن ماست بود؛ اما فقط ماست عباس و لاغیر.
حاج عباس یکی از پیرهای مو سفید و محترم بود. مغازه لبنیاتیاش اول روستا بود و خانه ما آخرش. مزه ماست حاجی تک بود و از مزه ماست حسین آقا کاملا متفاوت. مغازه حسین آقا سرکوچه ما بود خودش هم با دده سلام و علیک گرمی داشت؛ اما این ماست عباس بود که توی سفره ما پیاله میشد نه حسینآقا. حالا ۲۰ سالی میشود ماست عباس نخوردهام؛ اما هنوز خاطرم مانده چطور ته پیالهها را انگشت میکشیدیم و... برند سیاسی بودن از جهاتی یعنی همین. یعنی متمایز بودن از رقیب و پیوند خوردن با پدیدههای قابل احترام. یعنی ارزش دادن و وفاداری گرفتن. یعنی داشتن هوادارانی مثل عزیز که حاضرند هزینه بدهند تا پرچم برند بالا باشد.
حاج عباس با مردم نشست و برخاست داشت. خانه ما هم میآمد. همیشه هم از مزه ماست دیروز میپرسید. از همین پرسیدنها به پنیر زدن رسید و بعد شیر فروشی در مغازه. برند سیاسی هم باید از نیازها و نگرشهای جامعه خبردار باشد و بداند در کجای ذهن مردم نشسته و رقیبش در کجا. مزه حرف دیروزش را بین مردم بسنجد و از کم وکسریها خبر بگیرد. نظر سنجی و نشست گروه کانونی نقش همان نشست و برخاست حاجی با مردم را دارند؛ البته دقیقتر و برای جامعه آماری بسیار بزرگتر. فرمول ماست عباس و مزه ویژه آن جزو اسرار بود. مادر بزرگم چند بار به نیت این مزه ماست زد؛ اما آخرش فقط به ماست حسین آقا رسید! خیلیهای دیگر هم امتحان کردند اما نشد.
هر برند سیاسی هم باید مثل ماست عباس فرمول ویژه خودش را داشته باشد. این فرمول همان مدل برندسازی است وچون خاصیت اقتضایی دارد قابل کپی برداری نیست. حتی وقتی برند سیاسی با هدف چهره پردازی شعار ادامه مسیر شخصیت فقیدی را میدهد باید بتواند فراتر از او برود و نشان بدهد تفاوتهایی وجود دارد و خودش باشد. خاطرم هست وقتی میهمانی از راه میرسید عزیز خیالش راحت بود؛ چون به ماست عباس اعتماد داشت و مطمئن بود خیلی از کمبودهای سفره را جبران میکند و او سربلند خواهد بود. محصولهای حوزه سیاسی جامعه ما یعنی سیاسیون و احزاب هم به چنین اعتمادی نیاز دارند. این روزها به دلیل خلف وعدهها، چرخشهای آنچنانی و البته برخی عوامل فراتر از بازیگران، میزان این اعتماد مطلوب نیست. برندسازی سیاسی مدعی است با پیروی از آموزههایش میزان این اعتماد افزایش خواهد یافت و فاصله بین مردم و بازیگران کمتر خواهد شد.
نکته پایانی، یک بازیگر سیاسی چه حزب باشد و چه یک سیاستمدار میتواند ماست نباشد و نباید هم باشد؛ اما از ماست عباس درس مهمی بگیرد. این ماست «همیشه» تازه، شیرین و سفت بود و از همه مهمتر پایبند بر وعده. آیا این درس کمی برای بازیگران سیاسی کشور ماست؟!
ارسال نظر