چرا خشم یا غم ما طولانی میشود؟
برای گذراندن اندوه یا خشم باید مراحلی را طی کنیم. اگر حتی در یکی از این مراحل جا بمانیم، اندوه یا خشم در ما آنقدر ادامه مییابند تا بالاخره روزی از آن مرحله عبور کنیم و به پذیرش برسیم. پذیرش مرحلهای است که فرد در آن به آرامش رسیده و میتواند به زندگی جدید خود ادامه دهد. برای رسیدن به پذیرش باید مراحلی را طی کنیم. در این مقاله سعی داریم که فقط به یک مورد از مسائلی که موجب امتداد خشم یا اندوه و عدم پذیرش درون ما میشود بپردازیم. و اما مراحل پذیرش چیست؟
انکار خشم ترس حسرت و پشیمانی اندوه پذیرشگذراندن این مراحل میتواند ترتیب متفاوتی داشته باشد، حتی گاهی ممکن است هر کدام از آنها چند بار تکرار شوند تا زمانی که فرد به وضعیت پذیرش و تعادل برسد.
برای گذراندن اندوه یا خشم باید مراحلی را طی کنیم. اگر حتی در یکی از این مراحل جا بمانیم، اندوه یا خشم در ما آنقدر ادامه مییابند تا بالاخره روزی از آن مرحله عبور کنیم و به پذیرش برسیم. پذیرش مرحلهای است که فرد در آن به آرامش رسیده و میتواند به زندگی جدید خود ادامه دهد. برای رسیدن به پذیرش باید مراحلی را طی کنیم. در این مقاله سعی داریم که فقط به یک مورد از مسائلی که موجب امتداد خشم یا اندوه و عدم پذیرش درون ما میشود بپردازیم. و اما مراحل پذیرش چیست؟
- انکار
- خشم
- ترس
- حسرت و پشیمانی
- اندوه
- پذیرش
گذراندن این مراحل میتواند ترتیب متفاوتی داشته باشد، حتی گاهی ممکن است هر کدام از آنها چند بار تکرار شوند تا زمانی که فرد به وضعیت پذیرش و تعادل برسد. بهعنوان مثال، یک فرد ممکن است هنگام مواجهه با واقعیتی ناخوشایند ابتدا دچار انکار شود، سپس خشمگین شود و بعد حسرت و پشیمانی را تجربه کند؛ میتواند پس از انکار دچار حسرت و پشیمانی، سپس اندوه و بعد دچار ترس و خشم شود؛ بنابراین تجربه این مراحل ترتیب قطعی ندارد. اما اولین مرحله پذیرش انکار است. همچنین، سرعت رسیدن به پذیرش نیز در افراد مختلف، متفاوت است.
انکار چیست و چه کار میکند؟
انکار یکی از قویترین واکنشهای دفاع روانی ما در برابر تغییر است و زمانی فعال میشود که بار روانی یک واقعه بیشتر از ظرفیت و حد تحمل ما باشد. انکار به دو نوع تقسیم میشود:
- انکار سالم
- انکار ناسالم
انکار سالم در حقیقت بخش سالم انکار است که ما را از حملات قلبی، مرگ، افسردگی آنی و سایر حملات ذهنی-روانی شدید هنگام مواجهه با واقعیتی ناخوشایند حفظ میکند. انکار سالم را میتوان یک حفاظ دفاعی دانست که اگر افراد آن را نداشته باشند، هنگام رویارویی با واقعیتهای سخت و تلخ ممکن است سکته کنند، فلج شوند، دیوانه شوند و...
اگر انکار نباشد، هنگام مواجهه با مرگ عزیزان ممکن است برخی از افراد دست به خودکشی بزنند، ممکن است دیوانه شوند، ممکن است بر اثر حملات قلبی و... دچار مرگ ناگهانی شوند. اگر انکار فعال نباشد، کسی که دچار ورشکستگی شود، یا میمیرد یا دیوانه میشود. اگر انکار فعال نباشد پس از اتمام رابطهای حالتهای شدید روانی برای افراد بهوجود میآید و بینهایت مثال دیگر...
بنابراین انکار همیشه بد نیست و حدی از آن برای حفظ سلامتی ما لازم و ضروری است. هیچ فردی در دنیا وجود ندارد که این مکانیزم دفاعی درون او تعبیه نشده باشد. زمانی که واقعیتی را انکار میکنیم یعنی آن را نمیپذیریم و فکر میکنیم که میتوانیم آن را تغییر دهیم. انکار تا یک جایی ما را از رنج شدید و عواقب آن حفظ میکند، اما از یک جایی به بعد تبدیل به انکار ناسالم شده و به ضرر، درست خلاف جهت سلامتی و پیشرفت ما رفتار میکند؛ بنابراین نکته قابل توجه و بسیار مهم این است که «انکار را امتداد ندهیم و اجازه دهیم فقط به مدت کوتاهی از ما دفاع کند.» انکار ناسالم یعنی«فرار کردن». فرار کردن از حادثه، عادت یا ویژگیای که نمیخواهیم با آن مواجه شویم و آن را بهعنوان یک واقعیت بپذیریم. اگر ساز و کار انکار ناسالم شدید باشد فرد به «توهم» مبتلا میگردد. افرادی که میان من واقعی و من ایدهآلشان تفاوت و فاصله زیادی وجود دارد اگر آهسته و تحت مراقبت، با واقعیت خود مواجه نشوند گرفتار خیالبافی، توهم و دیوانگی میشوند. بسیاری از افرادی که در تیمارستانها هستند افرادیاند که میان من واقعی و من ایدهآلشان فاصله بسیار بسیار زیادی وجود دارد و آنها از ترس مواجهه با خود واقعیشان شدیدا به انکار پناه بردهاند. بهعنوان مثال، برخی از آنها خیال میکنند که شخصیت محبوبشان هستند، یک شخصیت روحانی، یک پیغمبر، یک فرد مشهور و...
از طرفی دیگر، انکار ناسالم موجب بروز افسردگی یا خشم شدید در افراد میشود که در درمان این افراد بیرون آمدن از انکار و مواجهه با واقعیت باید لحاظ شود. در موارد بسیاری نیز انکار ناسالم موجب ادامه شرایط ناگوار میشود. بهعنوان مثال، افرادی که وارد روابط ناسالم و بد کارکردی میشوند و به خاطر شدت احساسات خود واقعیتها و زنگ خطرها را نادیده میگیرند و انکار میکنند. این افراد زمانی بیدار میشوند که با واقعیت آن رابطه مواجه شدهاند و آسیبی جدی به آنها وارد شده است. حتی در این شرایط هم در برخی از افراد انکار شدت دارد و باز هم واقعیت رخ داده را انکار کرده و باور نمیکنند. این دقیقا همان نقطهای است که افراد در رابطه ناسالم و تمام شده باقی میمانند و دچار افسردگی میشوند.
انکار یعنی عدم پذیرش واقعیت. گاهی برخی از افراد زمانی که یک رابطه تمام میشود، این واقعیت را نمیپذیرند و ماهها در آن رابطه باقی میمانند. اگر این افراد نتوانند به خود کمک کنند یا از کسی کمک نگیرند ممکن است ماهها و حتی سالها در آن رابطه تمام شده باقی بمانند و به افسردگی دچار شوند. این اتفاق میتواند در مرگ عزیزان هم صادق باشد. انکار ناسالم در ما باعث میشود که نتوانیم با عادات مخرب خود مواجه شویم و این عادات کنترل زندگیمان را بهدست میگیرند و ما را سوی ویرانی میبرند. مثلا، فردی که نمیخواهد با عادت نوشیدن الکل مواجه شود، فردی که نمیخواهد با واقعیت وابستگی خود مواجه شود، یا آنکه نمیخواهد با تعهدات نهفته خود برای بر هم زدن خوشبختی اش مواجه شود و بینهایت مثال دیگر... بنابراین یکی از مسائلی که رنج، غم و خشم ما را امتداد میدهد «انکار» است. انکار یعنی عدم پذیرش تغییر، عدم پذیرش واقعیت و فرار از آن.
راهحل چیست؟
تمرین واقعیت بینی و پذیرش واقعیت اتفاق افتاده راهی است که فرد باید آن را تمرین کند و دیگر اینکه، از یک فرد متخصص بخواهد تا به وی کمک کند که از حفاظ انکار بیرون آید و با واقعیت مواجه شود. این اتفاق باید حتما تحت نظارت صورت گیرد؛ زیرا اگر فرد آمادگی مواجهه با واقعیت را نداشته باشد ممکن است دست به خودکشی بزند یا به حالتهای شدید روانی یا حملات شدید جسمی دچار شود. این اتفاق مانند این است که یک جوجه را زودتر از شکلگیری کامل از تخم و حفاظ دور آن بیرون بیاوریم، در این صورت جوجه میمیرد.
ارسال نظر