ضعف مترجمان کشور در زبان فارسی

دنیای اقتصاد، ضحی زردکانلو- اهمیت هنر ترجمه آنقدر هست که در تقویم جهانی روزی را به خود اختصاص دهد، نهم مهرماه روزی است که ما را بیش از هر زمان دیگری به ارزشمند بودن ترجمه خوب و مترجمان خوب آگاه می‌کند. به سراغ علیرضا اکبری مترجم جوان اما باسابقه مشهدی رفتیم که در حال حاضر علاوه بر ترجمه‌های متعدد در مطبوعات، دبیر سرویس ادبیات در مجله اندیشه پویا است. علیرضا اکبری در این گفت‌و‌گو از مشکلات حال حاضر در حوزه ترجمه می‌گوید، قیاسی از مترجمان نسل گذشته و جدید دارد و از تعدد بی‌رویه ناشران کشور انتقاد می‌کند. متن کامل این گفت‌وگو را می‌خوانید.

ابتدا کمی از سابقه فعالیت خود در حوزه ترجمه برایمان بگویید.

من در دو حوزه کار ترجمه انجام دادم. یکی تئوری ترجمه که در مجله مترجم در قالب مقاله و مصاحبه منتشر و یکسری ترجمه‌هایی که در مطبوعات مختلف از سال ۸۲ چاپ شده است و در حال حاضر در مجله اندیشه پویا، دبیر سرویس ادبیات هستم و قالب ترجمه‌های من در مطبوعات منتشر می شود.

با توجه به اینکه شما در حوزه مطبوعات ترجمه تخصصی انجام می‌دهید، اهمیت ترجمه تخصصی و این که هر مترجم در حوزه تخصص خود ترجمه کند را چقدر می‌دانید؟

اگر بخواهم در حوزه مطبوعات صحبت کنم، از آنجایی که اکثر کسانی که ترجمه می‌کنند، فارغ التحصیلان رشته ترجمه نیستند و از طرفی فارغ التحصیلان رشته ترجمه به این خاطر که معمولا اهل مطالعه نیستند، تمایل کمتری به ترجمه در حوزه علوم انسانی دارند و بیشتر به رشته ترجمه به‌عنوان رشته‌ای از شاخه زبانهای خارجی نگاه می‌کنند بنابراین حداقل کسانی که در حوزه مطبوعات ترجمه می‌کنند، کسانی هستند که به رشته‌ای خاص، در سرویس‌های خاص علاقمند هستند و زبان خارجی نیز می‌دانند و ممکن است فارغ التحصیل رشته ترجمه هم نباشند، اما به این معنا که هریک در رشته مورد علاقه خود ترجمه می‌کنند می‌توان گفت از این جهت کارشان تخصصی نیست ولی این نمی تواند اتفاق بدی باشد، معمولا کسانی که به گرایش خاصی علاقمند هستند و براساس علاقه خود ترجمه می‌کنند موفق تر از دانشجویانی عمل می‌کنند که هیچ ایده و مطالعه‌ای در ادبیات و یا هر رشته دیگری ندارند و صرفا به این دلیل که دانشجوی ترجمه بوده‌اند سراغ ترجمه می‌روند.

فکر می‌کنید ایراد این مساله در کجاست؟

ایراد در دانشگاه‌های ماست که اساسا در رشته ترجمه خیلی ضعیف عمل می‌کنند و در دورانی که دانشجو تحصیل می‌کند گرایشات او را هدایت نمی‌کنند تا بتواند در یک رشته خاص متمرکز شود و درنهایت مترجم موفقی از کار دربیاید.

صحبت از مشکلات کردید، به طور کل از نظر شما در وادی ترجمه چه مشکلاتی وجود دارد که ممکن است سد راه شود؟

می‌توانم بگویم در شرایط فعلی هیچ مشکلی سد راه کسی که بخواهد ترجمه کند نیست، شما چه دانشجو یا فارغ‌التحصیل رشته ترجمه باشید، چه نباشید، می‌توانید در رشته مورد علاقه خود ترجمه و آن را به صورت کتاب منتشر کنید. به این دلیل که در یکی دو دهه اخیر در ایران به صورت بی‌رویه جواز انتشارات صادر شده، درنتیجه بسیار ناشرانی داریم که هیچ صلاحیتی برای تشخیص مترجمان شاخص ندارند. این ناشران برای اینکه بتوانند بیلان سالانه‌شان را پر کنند، هرکسی را به‌عنوان مترجم و هر متن ترجمه شده‌ای را برای چاپ می‌پذیرند. از این جهت که مترجمان برای شروع کار هیچ مشکلی ندارند هرکسی که بخواهد کار ترجمه انجام دهد می‌تواند به‌راحتی وارد این حوزه شود، چون به‌هرحال یک ناشر پیدا خواهد شد که دغدغه کیفیت ترجمه را نداشته باشد.

این سهل‌الوصول بودن ورود به دنیای ترجمه بیشتر باید هشدار دهنده باشد تا نوید دهنده، به این دلیل که وقتی در یک حوزه تمام استانداردها از بین رفت، عملا آن حوزه بجای مفید بودن مخرب خواهد بود. من همواره متن‌های ادبی که وارد بازار کتاب می‎شوند را دنبال می‌کنم و شاهد هستم که بسیاری از ترجمه‌های ادبی صرفا فارسی هستند و در معنا هیچ نشانی از نویسنده اثر وجود ندارد و بدتر از آن متن‌ها به لحاظ زبان فارسی هم درست نیست. خیلی اوقات غلط‌های فاحش دستوری در متن‌های ترجمه شده وجود دارد. براین اساس من مهم ترین مشکل ترجمه را در این می‌بینم که ما نتوانستیم هیچ مبنایی ایجاد کنیم تا مترجمان براساس یکسری استانداردهای حداقلی وارد حرفه ترجمه شوند. بنابریان مهمترین مشکلات ما یکی ضعف فارسی‌نویسی مترجمان و دیگری سهل الوصول بودن ورود به کار ترجمه حرفه‌ای و انتشار این ترجمه‌ها به صورت کتاب است.

به نظر شما مترجم برای انتخاب یک اثر برای ترجمه باید چه اولویت‌هایی را مدنظر داشته باشد؟

من اگر بخواهم روزی کتابی را برای ترجمه انتخاب کنم چند عامل را مد نظر دارم. اول اینکه هر مترجمی نمی‌تواند هر متنی را ترجمه کند. باید حداقلی از تفکرهای مشابه بین مترجم و نویسنده وجود داشته باشد. ترجمه نوعی از نوشتن است و هر مترجمی بر یک نوع خاص از نوشتن تسلط بیشتری دارد. مترجم باید دنبال متونی باشد که به محتوایش تسلط بیشتری دارد. نکته بعدی این است که مترجم این سوال را از خود بپرسد با توجه به اتمسفر ادبی ایران آیا ترجمه این کتاب می‌تواند کمکی به ارتقا وضعیت فرهنگی ما بکند؟ حرف جدیدی ارائه دهد؟ و چیزی به گنجینه دانش نویسندگان ما اضافه کند یا نه؟ نکته بعدی این است که مترجم باید یک پروژه شخصی ترجمه برای خودش انتخاب کند، یعنی این گونه نباشد که یک روز ادبیات انگلستان قرن ۱۹ روزی قرن ۱۷ و روزی ادبیات امریکا را ترجمه کند.

بعضا شاهد این هستیم که از یک اثر چندین ترجمه وارد بازار می‌شود، خواننده برچه مبنایی می‌تواند اثری را تهیه کند که مورد وثوق بیشتری است؟

سه راهکار برای این موضوع وجود دارد، راهنمای اول شناختی است که از خود مترجم دارد، راهنمای دوم که بسیار مهم تر است ناشر است، خواننده باید کتابی را تهیه کند که ناشر معتبرتری آن را چاپ کرده است و راهنمای سوم نقدها و مطالبی است که در مطبوعات چاپ می‌شود.

اگر بخواهید قیاسی بین مترجمان نسل قدیم و نسل جدید داشته باشید، تفاوت‌های کیفی آثار این دو نسل را چه گونه تعریف می‌کنید؟

اکثر مترجمان امروزی که در حوزه ادبیات و علوم انسانی ترجمه می‌کنند متاسفانه بر خلاف نسل‌های قبلی مترجمان ما که معمولا زبان خارجی‌شان معمولی و زبان فارسی‌شان قوی بود، زبان خارجی‌شان قوی و زبان فارسی‌شان بسیار ضعیف است. بخاطر دارم سال ۸۳ که سومین کنفرانس ترجمه ادبی به همت دکتر علی خزاعی فر در مشهد برگزار شد، آقای منوچهر بدیعی از مترجمان نسل گذشته در صحبتی که کردند، گفتند «اگر شما دیدید که یک مترجم ادبی، چهار یا پنج زبان می‌داند و می‌خواهد کار ترجمه انجام دهد، مرعوب زبان دانی او نشوید ولی اگر شنیدید که یک مترجم ادبی تنها یک زبان می‌داند ولی بیست هزار بیت شعر فارسی حفظ است آن وقت می‌توانید امیدوار شوید که او مترجم درخشانی خواهد بود.» همیشه در ترجمه ۸۰ درصد ماجرا در زبان مقصد اتفاق می‌افتد و مابقی مربوط به زبان مبدا است.

مترجمان نسل گذشته ما به این دلیل که با ادبیات کلاسیک فارسی (شعر و نثر فارسی) انس و الفت زیادی داشتند عموما قوتشان در زبان فارسی بود ولی در نسل جوان متاسفانه اهمیت توجه به ادبیات کلاسیک فارسی روز به روز کمرنگ‌تر می‌شود و این مساله هیچ چشم انداز روشنی در مقابل ترجمه ما قرار نمی‌دهد اینکه یک عده‌ای به واسطه اینکه زبان مادری‌شان فارسی است فکر کنند که می‌توانند متن ادبی ترجمه کنند، یک باور غلط است. اما از نظر آشنایی با منظومه ادبیات جهان شاید بتوان گفت مترجمان جدید به این خاطر که امروزه مجلات و نشریات آنلاین در دسترسشان است، اطلاعات کلی‌شان ‌نسبت به نسل‌های قبل بیشتر است ولی به طور کلی بجز برخی استثنائات محدود که همیشه وجود دارد، من نقطه قوت دیگری در نسل جدید نمی‌بینم.

با این اوصاف پیش بینی شما برای وضعیت ترجمه در نسل‌های آینده چیست؟

درحوزه ترجمه ادبی مثل بقیه حوزه‌ها، می‌توانم بگویم به لحاظ کیفی شاهد افت فاحشی بودیم و این وضعیت فعلا ادامه خواهد داشت.

توجه به ویرایش ترجمه را چه قدر در این مهم سهیم می‌دانید؟

به نظر من یکی از سرچشمه‌های وضعیت حاضر، اهمیت دادن بیش از حد به ویرایش ترجمه است، انتقاد من به نسل جوان مترجمان که خودم نیز از این نسل هستم این است که در بسیاری از این مترجمان باور غلطی جا افتاده مبنی براینکه وظیفه مترجم صرفا فارسی کردن متن است و این مترجمان نیز غافل از این موضوع هستند که بهترین ویرایش‌ها تنها می‌تواند یک ترجمه را ۵ الی ۱۰ درصد ارتقا دهد. اساسا ویراستاران معتقدند متنی که بیش از ۳۰ درصد نیاز به ویرایش داشته باشد غیر قابل ویرایش است. اما متاسفانه این مترجمان فکر می‌کنند می‌توانند متنی با کیفیت ۲۰ درصد ارائه دهند و از ویراستار متنی با کیفیت ۸۰ درصد تحویل بگیرند و به چاپ برسانند. بنابراین ویرایش در بهترین حالت می‌تواند ۱۰ درصد یک متن را ارتقا دهد. بهترین ویراستاران می‌توانند یک متن خوب را به متن عالی تبدیل کنند، بنابراین ما در وهله نخست نیاز به مترجمان خوب داریم.