تولید ناخالص داخلی معیار خوبی برای پیشرفت نیست
سه اقتصاددان و استاد دانشگاه برجسته در داووس می‌گویند: تولید ناخالص داخلی روش مناسبی برای ارزیابی سلامت اقتصادها نیست و باید فورا روش جدیدی را برای این منظور پیدا کنیم. کریستین لاگارد،رئیس صندوق بین‌المللی پول، جوزف استیگلیتز، اقتصاددان برنده جایزه نوبل و اریک برایانجولفسون، استاد دانشگاه ام‌آی‌تی، در نشست‌های مختلف داووس صحبت و تاکید کردند که با توجه به اینکه جهان تغییر می‌کند، روش‌هایی که ما با آن پیشرفت را ارزیابی می‌کنیم نیز باید تغییر کند. تولید ناخالص داخلی هر کشور برآوردی از ارزش کل کالاها و خدمات تولید شده توسط آن کشور است. اما حتی زمانی که این نظریه اولین‌بار در دهه 1930 توسط سیمون کوزنتس توضیح داده شد، کوزنتس هشدار داد که این نظریه معیار مناسبی از توسعه اقتصادی یک کشور نیست. برایانجولفسون خطاب به حضار گفت: «او فهمید که تولید ناخالص داخلی معیاری از رفاه و همچنین معیاری از اینکه همه ما چقدر خوب عمل می‌کنیم نیست. تولید ناخالص داخلی چیزهایی را که ما خرید و فروش می‌کنیم حساب می‌کند، اما این مساله کاملا امکان‌پذیر است که تولید ناخالص داخلی در جهتی مخالف رفاه حرکت کند.»

امروزه با تغییراتی که انقلاب صنعتی چهارم به ارمغان می‌آورد، این معیار کمتر و کمتر منعکس‌کننده مسائلی است که واقعا اهمیت دارند. این استاد دانشگاه ام‌‌آی‌تی اضافه کرد: «ما برای سنجش رشد به مدل جدیدی نیاز داریم. همانطور که ما درحال اختراع مجدد کسب‌وکار هستیم، باید روشی را هم که با آن اقتصاد را می‌سنجیم دوباره اختراع کنیم.» لاگارد در نشستی دیگر دقیقا همین بحث را مطرح کرد. او گفت: «ما برای ارزیابی، باید به تولید ناخالص داخلی، محاسبه بهره‌وری و ارزش اشیا رجوع کنیم و احتمالا شیوه نگرش‌مان به اقتصاد را تغییر دهیم.» استیگلیتز نیز به این نکته اشاره کرده بود. او گفت: «در آمریکا تولید ناخالص داخلی هر سال به‌جز سال ۲۰۰۹ رشد کرده است، اما وضعیت اکثر آمریکایی‌ها بدتر از ۳۰ سال قبل است. مزایای این رشد نصیب دهک بالای جامعه شده است. در دهک‌های پایین، دستمزد واقعی امروزی کمتر از ۶۰ سال قبل است. بنابراین این یک سیستم اقتصادی است که برای اکثر مردم کار نمی‌کند.»برخی ممکن است بپرسند که چرا این بحث باید برای اکثر مردم اهمیت داشته باشد؟ آیا این مساله‌ای نیست که اقتصاددانان و سیاست‌گذاران باید نگران آن باشند؟ استیگلیتز این طور فکر نمی‌کند. او می‌گوید: «آنچه ما می‌سنجیم ما را از آنچه انجام می‌دهیم باخبر می‌کند و اگر چیز اشتباهی را بسنجیم، کار اشتباهی انجام خواهیم داد.»