دکتربهرام سبحانی، مدیر عامل شرکت فولاد مبارکه اصفهان:
فولاد، شاخص توسعه است
لطفا تصویری از فولاد جهان و جایگاه ایران ارائه داده و تغییرات دو دهه اخیر را در این صنعت بیان فرمایید. فولاد در دنیا سالانه به میزان ۱/۶ میلیارد تن تولید میشود که عمدهی آن در چهار نقطه متمرکز است. کشور چین با تولید ۷۸۰ میلیون تن نیمیاز بازار فولاد جهان را در دست دارد. با فاصله زیاد از چین، آمریکا، اتحادیه اروپا، کشورهای روسیه و اوکراین و ژاپن هستند که تولید آنها بین ۱۰۰ تا ۱۳۰ میلیون تن است. بعد از این کشورها نیز کره جنوبی، هندوستان، ترکیه و ایران قرار دارند. ظرفیت تولید فعلی ایران حدود ۱۶ میلیون تن است که حدود یک درصد فولاد دنیا را تولید میکنیم.
لطفا تصویری از فولاد جهان و جایگاه ایران ارائه داده و تغییرات دو دهه اخیر را در این صنعت بیان فرمایید. فولاد در دنیا سالانه به میزان 1/6 میلیارد تن تولید میشود که عمدهی آن در چهار نقطه متمرکز است. کشور چین با تولید 780 میلیون تن نیمیاز بازار فولاد جهان را در دست دارد. با فاصله زیاد از چین، آمریکا، اتحادیه اروپا، کشورهای روسیه و اوکراین و ژاپن هستند که تولید آنها بین 100 تا 130 میلیون تن است. بعد از این کشورها نیز کره جنوبی، هندوستان، ترکیه و ایران قرار دارند. ظرفیت تولید فعلی ایران حدود 16 میلیون تن است که حدود یک درصد فولاد دنیا را تولید میکنیم. جایگاه ما بین تولید کنندگان فولاد در سال 2013 جایگاه 15 بود که امسال به 14 رسید و با طرحهای توسعه در برنامه تا دو سه سال دیگر این رتبه به 11 تا 12 خواهد رسید.
تصویر وضعیت فولاد در افق ۱۴۰۴ ایران چگونه است؟
در سند چشم انداز افق 1404میزان تولید فولاد 55 میلیون تن پیشبینی شده است. این عدد سه برابر ظرفیت فعلی است ظرفیت اسمیفولاد آن سال است که حداکثر تا سه چهار سال بعد از آن باید به این ظرفیت برسیم.
تغییرات تولید فولاد در این سالها چگونه است و میزان فولاد در افق چشم انداز چگونه خواهد بود؟
تولید جهانی تقریبا از روند خاصی به خصوص در ده سال گذشته تبعیت مینماید. میزان رشد سالانه چیزی کمتر از ۱۰ درصد بوده است. در دو سه سال گذشته این مقدار تولید ۱/۴ میلیارد تن بوده است که امسال در حال عبور از ۱/۶ میلیارد تن است. البته تولید فولاد و تجارت و جابجایی آن دو بحث متفاوت است که تجارت تابع یک سری از عوامل محیطی است. رکود اقتصادی چند سال گذشته در آمریکا و اروپا باعث شده که کشورها رشد کمتری را برای چند سال خود پیشبینی نمایند و مصرف را پایین آورند. این کشورها اگرچه ظرفیت تولید را ایجاد نموده اند اما تمام ظرفیت خود را بهره برداری نمیکنند. کشور چین نیز با توجه به کاهش رشدی که در برنامههای توسعهی خود دیده است مصرف داخلی خود را کم نموده که ممکن است بخش بیشتری از تولید این کشور وارد صادرات شود. با توجه به حجم بسیار بالای تولید این کشور همین ظرفیت اضافی از کل ظرفیت ایران و بسیاری از کشورها بیشتراست و میتواند بازار و قیمتها را تحت تاثیر قرار دهد و عامل شکست بسیاری از شرکتهای جهان شود. جدا از این مساله کشورها و شرکتهایی که میتوانند مزیتهای رقابتی مانند سنگ آهن، انرژی و نیروی کار مناسب داشته باشند، میتوانند در این میان رشد کنند. بنابر این همیشه تغییر قطبهای تولید کننده در فولاد و افزایش یا کاهش تولید برای هر کشوری محتمل است.
از آن جا که در تحلیلهای خود نیم نگاهی هم به کشورهای منطقه یعنی خاورمیانه و قفقاز داریم، وضعیت این کشورها را چگونه ارزیابی میکنید؟
ما در میان کشورهای همسایهی خود به جز ترکیه در جایگاه فولادی برتری قرار داریم. ترکیه تولید خود را با ما آغاز نمود اما ظرفیت تولید این کشور به 36 میلیون تن رسیده و در چشمانداز 5 سال آیندهی خود تولید 50 میلیون تن را هدف گرفته است. ترکیه در مقایسه با کشور مااز مزیتهای کمتری در مواد اولیهای چون معادن غنی سنگآهن و انرژی برخوردار است و تولید خود را بر اساس آهن قراضه و واردات تنظیم نموده است. به غیر از ترکیه کشورهای روسیه و اوکراین در شمال کشور نیز هستند که در مجموع تولید این دو کشور بالای 100 میلیون تن است که البته کشمکشهای داخلی ثبات رقابتی آنها را با چالش مواجه نموده است. کشور دیگر مهم منطقه در این زمینه کشور هند است که تولیدی به میزان 70 میلیون تن دارد که البته اخیرا با افزایش زیاد قیمت گاز در این کشور، با مشکلاتی روبرو شده است.
همانطور که میدانید میزان مصرف فولاد یکی از شاخصهای ارزیابی توسعه یافتگی کشورها میباشد به گونهای که کشورهایی که توسعه یافته نیستند مصرف سرانهای زیر ۱۰۰ کیلوگرم در سال، کشورهای در حال توسعه بین ۱۰۰ تا ۱۳۰ و کشورهای توسعه یافته مصرف سرانهی بالای ۳۰۰ کیلوگرم در سال دارند. کشور هند مصرف زیر ۵۰ کیلوگرم دارد که از لحاظ این شاخص جزو کشورهای توسعه نیافته است و با توجه به روند توسعهای که در پیش دارد بیشتر حجم تولیدش صرف توسعهی داخلی این کشور میشود. میزان جمعیت این کشور به گونهای است که حتی میتواند بازار بالقوهی مناسبی برای سایر کشورها باشد. در ایران نیز در سالهای گذشته با توجه به رونق و یا رکود اقتصادی مصرف فولاد از ۲۳۰ تا ۲۶۵ کیلوگرم متغیر بوده است. ایران در افق ۱۴۰۴ جمعیتی معادل ۹۰ تا ۱۰۰ میلیون نفر با مصرف سرانهی۰ ۳۰ کیلوگرم فولاد در سال خواهدداشت که بنابراین نیاز مصرف داخلی ما حدود ۳۰ میلیون تن است و با توجه به تولید ۵۵ میلیون تن در این افق باید ایران صادراتی به میزان ۲۵ میلیون تن در این زمینه داشته باشد که باید از هم اکنون برای این صادرات و بازارهای آن برنامهریزی کرد.
ما تولید فولاد خود را در سالهای پایانی دهه ۴۰ آغاز نمودیم و همزمان با ما کشورهای دیگری مانند ترکیه و کرهی جنوبی هم آغاز به تولید نمودند، وضعیت آنها را در مقایسهی با ما در این زمینه چگونه ارزیابی میکنید؟
متاسفانه باید بگوییم آنها با توجه به اینکه حتی سنگ آهن هم در کشور خود ندارند اما رشد آنها فاصلهی زیادی با ما داشته است و ما علیرغم وجود مزایای اولیه، رشد کندی نسبت به آنها داشتهایم. تکنولوژی تولید آنها بیشتر مبتنی بر کوره بلند است و انرژی خود را از کک و زغال سنگ به دست میآورند و حتی کک و زغال سنگ خود را نیز از کشورهای دیگر وارد میکنند. با این حال کره جنوبی در حال حاضر 55 میلیون تن تولید دارد که عمدهی آن به میزان 33 میلیون تن مربوط به یکی از شرکتهای آن به نام پوسکو است و بقیهی تولید آن را نیز سایر شرکتهای بخش خصوصی این کشور به عهده دارند. ترکیه هم همانطور که بیان شد هم اکنون 36 میلیون تن ظرفیت تولیدی دارد.
البته ما در مقایسه با آنها درگیر مسائلی مانند انقلاب و جنگ تحمیلی بودیم. ظرفیت تولید ما در ابتدای دههی 70 چه میزان بود و تغییرات عمده در 20 سال اخیر چه میزان بوده است؟
از اوایل دهه ۷۰ خیزش مناسبی در تولید فولاد داشتیم که البته در آن زمان توسعهی فولاد به وسیلهی بخش دولتی انجام میشد و بخش خصوصی طبق قانون اجازهی ورود به صنعت فولاد کشور را نداشت. در ابتدای این دهه فولاد مبارکه اصفهان به بهرهبرداری رسید و واحدهای تولیدی آن یکی پس از دیگری وارد مدار تولید شد. در آن زمان پنج طرح را در پنج نقطهی کشور برای تولید فولاد در نظر گرفته بودیم که عبارت از فولاد خراسان، مجتمع فولاد سبا و مبارکه در اصفهان، توسعه فولاد اهواز و فولاد میانه در آذربایجان بودند. اما روند پیشرفت این پروژهها ضعیف بود که علت عمدهی آن دولتی بودن این شرکتها و وابستگی آنها به بودجه بود که با محدودیتها و مشکلات در تامین و تخصیص بودجه مواجه میشدند.
از طرحهای مهم این دوره میتوان به تاسیس فولاد آلیاژی در یزد اشاره کرد که به علت نوع محصول و کاربرد آن از شرکتهای استراتژیک محسوب میگردد. واحد فولاد آلیاژی دیگری نیز در اسفراین شکل گرفت. اما آنچه که روند توسعهی کشورهایی مانند کرهی جنوبی را تسریع میبخشد شرکتهای بزرگ با اتکا به بخش خصوصی است. ما با واحدهای کوچک یک میلیون تنی نمیتوانیم رشد چشمگیری داشته باشیم. چنان که امروزه واحدهای کوچک یک تا دو تن را مورد بررسی قرار میدهند تا در صورت امکان، ظرفیت آنها را به بالای 5 میلیون تن توسعه دهند و اگر این توسعه امکانپذیر نیست آنها را متوقف میکنند.
ما هم به نوعی در گیر همین مساله هستیم و اخیرا بسیاری از توان توسعهی شرکتهایی مانند فولاد مبارکه و اصفهان در ۸ واحد ۸۰۰ هزار تنی به صورت غیر متمرکز درآمده است که توسعهی چنین واحدهای ۸۰۰ هزار تنی معقول نبوده و باید این واحدها به نوعی به ظرفیت بالا دست یابند و چنین واحدهایی صرفهی به مقیاس ندارند و اقتصادی نیستند.
از سال 1385 که مقام معظم رهبری اصل 44 و قانون خصوصی سازی را ابلاغ نمودند، بخش خصوصی به ساخت شرکتهای فولادی وارد شد و شرکتهای فولادی فعلی نیز به بخش خصوصی واگذار گردید. خلأ دیگری که در اینجا به وجود آمد این بود که باید سرمایههای بخش خصوصی هدایت بهتری میشد به گونهای که باید شرکت فولاد مبارکه به بخش خصوصی واگذار و بر اساس الگوهای این شرکت، واحدهای مشابهی ایجاد میشد. متاسفانه این اتفاق نیفتاد و سودهای به دست آمده صرف قسمتهای دیگر شد. ورود بخش خصوصی به صنعت فولاد نیز با مشکلاتی مواجه بود. یکی از آنها این بود که منابع تامین این صنعت محدود و در دست دولت بود. برای مثال سرمایهگذاران خصوصی نگران بودند که اگر در ساخت کارخانجات فولاد وارد شوند آیا مواد اولیه آنها از معادن به خوبی تامین میگردد یا خیر؟ چرا که باز هم معادن در دست دولت است و سرمایهگذاری این افراد به خطر میافتد. نتیجه این نگرانی سرمایهگذاری روی صنایع پایین دست فولاد مانند نوردها بود که واحدهای کوچک زیادی احداث شد که این واحدها نیز نیازمند تامین شمش بود که با توجه به اینکه شرکتهای کمتری به حلقهی قبل وارد شده بودند تامین شمش برای این نوردها نیز به مشکل برخورد. بنابر این مشکل دیگر عدم وجود سیستمیبرای هدایت صحیح سرمایهگذار در طول زنجیرهی تولید فولاد بود. چون این زنجیره حلقههای زیادی از استخراج معدن ، فرآوری سنگ آهن، مصرف سنگ آهن در گندلهسازی و تبدیل به گندله، احیای مستقیم، فولاد سازی و نوردها دارد که باید سرمایه در حلقههای آن به خوبی تزریق شود تا همهی این حلقهها به طور مناسب با یکدیگر رشد کنند. اما چنین هدایتی برای توسعهی مناسب این حلقهها بر اساس ارزش برای طرفین شکل نگرفت. این یکی از چالشهای صنعت فولاد محسوب میشود.
- با توجه به سابقهی طولانی خود در صنعت فولاد، اگر از سال ۷۰ دید کنونی خود را داشتید چه راهکارهایی برای این صنعت و پیشبرد آن به کار میبردید تا امروز در میان ۱۰ کشور اول تولید کنندهی فولاد قرار بگیریم؟ضمن آنکه مسالهی صنایع تامین کننده و مواد و انرژی و صادرات را چگونه با هم تلفیق مینمودید؟
در صنعت فولاد، توسعه وابسته به صنایع دیگر است. صنعت فولاد باید پا به پای سازمانهای دیگر رشد کندو نمیتوان این صنعت را بدون رشد سایر صنایع رشد داد. برای مثال برای تولید 1 میلیون تن فولاد باید حداقل 4 برابر این مقدار یعنی 4 میلیون تن جابجایی در طول زنجیره تولید اعم از سنگ آهن، مواد و قطعات دیگر ، توزیع محصول و ... انجام دهید. بنابر این وقتی صحبت از تولید 55 میلیون تن تولید در چشمانداز میکنیم باید ظرفیت جابجایی 200 میلیون تن مواد را در کشور داشته باشیم که این نیازمند تجهیز ناوگان حمل و نقلی راهی، ریلی و دریایی است که این ظرفیت تنها مختص به تولید است و برای صادرات 25 میلیون تن نیز نیازمند ظرفیت بیشتری هستیم. علاوه بر این باید تسهیلات مناسب برای انجام آسان تجارت به وجود بیاید. به طور مشابه در بخش برق به هزاران مگاوات برق و در بخش گاز و سایر واحدها به توسعهی عظیمینیازمندیم.
حتی در ظرفیت کنونی فولاد ۱۶ میلیون تنی نیز در بسیاری از موارد در تابستان و زمستان شرکتهای فولادی با محدودیت مصرف برق و گاز مواجه میشوند و همین ظرفیت هم در بسیاری موارد بهرهبرداری نمیشود. در بخش معدن برای ظرفیت چشمانداز باید به ظرفیت ۲۰۰ میلیون تن استخراج سنگ آهن در سال برسیم.بنابراین شما در کل این حلقه معادن، گاز، آب، برق و سایر صنایع وابسته را بررسی کنید و ببینید آیا آنها هم برنامهریزیهای لازم برای این رشد را انجام دادهاند یاخیر؟
به نظر شما ظرفیت چنین تامینی را برای مثال در معادن کشور داریم؟
بله، ما در بخش معادن ظرفیتهای بالقوه مناسبی داریم که باید به بهرهبرداری برسد. البته در این بخش نیز نباید منابع کوچک در نظر گرفته شود. بلکه باید کنسرسیومهای عظیم معدنی تشکیل شود و معادن عظیم ما را استخراج کنند. معادن سنگان در شرق، معادن گل گهر، معادن چادر ملو و بافق از جملهی این معادن عظیم هستند و تحقیق برای اکتشاف معادن تازه نیز به طور پیوسته وجود دارد. اما در حال حاضر چیزی حدود 2 میلیارد تن ذخیرهی قطعی سنگ آهن داریم که اینها باید ساماندهی شود و اکتشاف، استخراج و به صورت کنسانتره فرآوری شوند تا به این طریق صنعت فولاد نیز با اطمینان از این تامین گسترش یابد. بنابر این همانطور که پیش از این بیان شد برای رسیدن به اهداف باید همهی صنایع دست به دست یکدیگر دهند.
به عنوان تولید کنندهی فولاد آیا تا به حال نشستهایی با مسئولان دیگر بخشها برای انتقال چالشها به آنها داشته اید ؟ برای مثال چالشهای حمل و نقل خود را با سازمانهای ذیربط در میان گذاشتهاید یا خیر؟
این چالشها به دو بخش تقسیم میشوند یکی چالشها و مسائل امروز و دیگری چالشها و مسائل مرتبط به آینده و چشماندازها. در واقع امروز چالشها و مسائل روزمرهی کنونی آنقدر ما را به خود مشغول میدارد که کمتر زمانی برای اندیشیدن به آینده داریم. با انحلال سازمان مدیریت و برنامهریزی، دیگر سازمانی برای یکپارچگی این بخشها وجود نداشت که البته این سازمان مجددا احیا شد. چنین سازمانی باید چشمانداز را مطالعه و ظرفیتهای زیرساختی مورد نیاز برای هر یک از موارد مورد نظر توسعه را پیشبینی کند و برنامهریزیهای لازم در وزارتخانهها، نهادها، سازمانها و بخش خصوصی صورت گرفته و اجرایی شود.
فولاد مبارکه اصفهان سابقهی ۲۰ سالهی تولید دارد. در طول این ۲۰ سال چشماندازهای سازمان چه بوده و چشماندازهای آتی چیست؟
این شرکت در دهه 60 و همزمان با جنگ ساخته شد و از ابتدا افق بلندمدتی را پیشبینی نموده بود.طرح اولیه شرکت ظرفیت 2/4 میلیون تن بود اما از همان ابتدا توسعه مد نظر سازمان بود به گونهای که حتی در نقشهی کارخانه سه برابر ظرفیت در حال کار، مکان توسعه در نظر گرفته شده بود. حتی در بسیاری موارد فونداسیون ساختمانهای طرحهای توسعه نیز ریخته شد. منطق هر شرکت عظیمیهمین است که فاز یک پروژه را راهاندازی و سپس طرحهای توسعهی لازم پیادهسازی شوند. هم اکنون تنها واحد اصلی شرکت در مبارکهی اصفهان تولید به میزان 5/2 میلیون تن است که طرحهای توسعه این ظرفیت به 7/4 میلیون تن نیز برنامهریزی شده و در حال پیادهسازی میباشد. در شرکت فولاد مبارکه اصفهان اتفاقات دیگری نیز افتاده است. هدف شرکت فولاد این است که همواره نیمیاز سهم بازار داخل را در اختیار داشته باشد.
در همین راستا، شرکت اقدام به خرید طرحهای نیمه تمام واحدهای فولاد سازی دیگر مانند فولاد هرمزگان به ظرفیت ۱/۵ میلیون تن نمود. چشمانداز شرکت فولاد مبارکه اصفهان آن است که در سند چشمانداز ۲۲ میلیون تن از فولاد کشور را در این گروه تولید کند. برای رسیدن به چنین ظرفیتی شرکت اقدام به پیادهسازی طرحهای توسعه و یا احداث واحدهای جدید میکند.
در همین زمینه شرکت برنامههای کوتاهمدت، میانمدت و بلند مدتی را در دست دارد. برای مثال یک برنامهی 8/5 میلیون تن برای دو سال آینده را در دست داریم. در پنج سال آینده برنامهی 11/5 میلیون تا 12 میلیون تن را پیشبینی نمودهایم که این برنامهها، مکانها و چگونگی رسیدن به آنها مشخص است و برخی از این برنامهها کلید خورده است و بخشی دیگر در زمان مقرر آغاز به کار خواهد نمود. فولاد مبارکه همچنین در نظر دارد ناهمگونیها و گلوگاههای زنجیرهی تولید فولاد را برطرف سازد و این زنجیره را به تولید متوازن برساند تا به این وسیله بتوانیم از ظرفیتهای فعلی که قابل بهرهبرداری نیستند استفاده کنیم. یعنی علاوه بر توسعهی افقی باید توسعهی عمودی نیز داشته باشیم و به همین سبب همواره واحدهای مناسب در این جهت شناسایی و خریداری میشوند.
هنگامیکه ظرفیت تولید خود را افزایش میدهید، فضای درون شرکت و کارکنان شما چه تغییری میکنند؟ آیا کارکنان از این چشم انداز مطلع هستند یا مدیریت، مستقل این تصمیمات را گرفته و اجرا میکند؟ منفعت چنین توسعهای برای کارکنان شما چیست؟
فولاد مبارکه یکی از شرکتهایی است که مسیر تعالی را بر اساس الگوی تعالی EFQM به خوبی طی کرده است و کارکرد آن مبتنی بر سیستمهای تعریف شده میباشد تنها دارنده جایزهی زرین تعالی در ایران نیز محسوب میگردد.
یکی از پارامترهایی ارزیابی این استاندارد نیز همین عملکرد سیستمیاست. در واقع توجیه کارکنان هر سازمان، ضامن اجرایی تصمیمات مدیریت آن سازمان است و اگر این ضمانت در اختیار مدیر نباشد کلیهی برنامههای وی روی کاغذ باقی خواهد ماند.
در همین راستا فولاد مبارکه ارتباطات دو طرفهای با کارکنان خود بر اساس کمیتههای تحول خود دارد. برای مثال مدیریت در کمیته عالی تحول مطرح میکند که شرکت قصد دارد در چشمانداز به تولید ۲۲ میلیون تن برسد. این هدف در کمیتههای اجرایی مختلف بررسی میشود و هدف از دید کمیتههای تخصصی حاصل از واحدهای مختلف بررسی میگردد و مشکلات و تنگناها و ملزومات و امکانات مرتبط بحث و بررسی میگردد و چگونگی رسیدن به هدف توسط کل مجموعه تعیین میشود.
اگر شما به شرکت فولاد مبارکه رجوع کنید در مییابید که حتی پایینترین سطح شرکت نیز از اهداف و برنامههای کلی دستیابی به آن آگاه اند. سیستمهای اطلاعرسانی، جلسات، سیستمهای ارتباطی و کمیتههایی که تا کف سازمانها گسترده شده اند این آگاهی را به افراد میدهند و هر فرد نقش خود را در توسعهی فولاد میداند.
غیر از کارکنان، جامعه نیز در شرکت شما ذینفع هستند. برای توسعهی پایدار جامعه محور به خصوص در مورد مسالهی آب که اکنون حساسیت زیادی روی آن به وجود آمده است چه کردهاید؟
در این موضوع باید واقعیت را از حاشیههای برخی از رسانهها جدا نمود. واقعیت آن است که از آب قابل استحصال کشور ۹۲ درصد در بخش کشاورزی، ۵ درصد در مصارف خانگی و ۳ تا ۴ درصد در صنایع کشور مصرف میگردد. ما در زایندهرود نیز حجمیکمتر از یک درصد زاینده رود را مصرف میکنیم. شاهد این مصرف کم نیز همین است که جریان آب زایندهرود در دو سال گذشته بسیار کم و در مواردی خشک شد، اما در این دو سال تولید فولاد مبارکه متوقف نشد که همین مساله نشان میدهد که حجم آب مورد استفادهی فولاد مبارکه پایین است. علاوه بر آن با آنکه شرکت در یک منطقه ی خشک قرار دارد، با افزایش تولید هر سال میزان آب مصرفی شرکت سال به سال پایین آمده است که گزارشهایی مانند گزارشهایی تعالی شرکت نیز این مساله را تایید میکند.
این کاهش حجم آب مصرفی از طریق احداث تصفیهخانههای درون کارگاهی به وجود میآید. در واقع ما با پنج تصفیهخانه بزرگ آب مورد استفادهی خود را به طور مداوم تصفیه نموده و به چرخش در میآوریم و به این طریق از ابتدای تاسیس تا کنون 67 در صد در مصرف آب صرفهجویی داشتهایم. کارخانهای با حجم 2/4 میلیون تن در سال 1370 قرار بوده است سالانه 40 میلیون متر مکعب آب از زایندهرود برداشت نماید اما امروز با ظرفیت 5/2 میلیون تن 23 میلیون متر مکعب آب برداشت میکند که این مساله به وسیله نصب تجهیزات مختلف و استفاده از تکنولوژیهای خشک به جای آب بر و صرفه جویی در مصرف با بازچرخانی آب انجام شده است. علاوه بر این در راستای مسئولیت اجتماعی، شرکت قراردادهایی برای احداث فاضلاب شهرستان مبارکه و شهرهای اطراف آن با شرکت آب و فاضلاب این مناطق انعقاد نموده است که طبق آن هزینههای این احداث را به میزان 120 میلیارد تومان پذیرفتیم که علاوه بر حل مشکلات آلودگی منطقه از پساب این فاضلابها برای کارخانه استفاده کنیم.
بخش محیط زیست بسیار مورد توجه فولاد مبارکه است. توجه کنید که پنج قطب اول فولاد سازی جهان که حجم چند صد برابر ایران تولید دارند با مشکل حاد محیط زیستی درگیر نیستند. برای مثال کشور ژاپن با مساحت یک پنجم کشور ما ۱۲۰ میلیون تن تولید فولاد دارد مشکل زیست محیطی خاصی نیز گریبانگیر آن نیست که علت آن رعایت استانداردها است. ما نیز با تمام توان سعی در رعایت استانداردها داریم و در تمام پروژههای خود پیمانکاران را ملزم به رعایت استانداردهای زیست محیطی در طراحی تجهیزات میکنیم. بنابر این آلایندگی شرکت فولاد مبارکه در مقایسه با دیگر دیگر رقبا در سطح مطلوبی است و خروجیهای آن در حد استاندارد است و در طرحهای توسعه نیز این استانداردها را رعایت میکنیم.
تصویر وضعیت فولاد در افق ۱۴۰۴ ایران چگونه است؟
در سند چشم انداز افق 1404میزان تولید فولاد 55 میلیون تن پیشبینی شده است. این عدد سه برابر ظرفیت فعلی است ظرفیت اسمیفولاد آن سال است که حداکثر تا سه چهار سال بعد از آن باید به این ظرفیت برسیم.
تغییرات تولید فولاد در این سالها چگونه است و میزان فولاد در افق چشم انداز چگونه خواهد بود؟
تولید جهانی تقریبا از روند خاصی به خصوص در ده سال گذشته تبعیت مینماید. میزان رشد سالانه چیزی کمتر از ۱۰ درصد بوده است. در دو سه سال گذشته این مقدار تولید ۱/۴ میلیارد تن بوده است که امسال در حال عبور از ۱/۶ میلیارد تن است. البته تولید فولاد و تجارت و جابجایی آن دو بحث متفاوت است که تجارت تابع یک سری از عوامل محیطی است. رکود اقتصادی چند سال گذشته در آمریکا و اروپا باعث شده که کشورها رشد کمتری را برای چند سال خود پیشبینی نمایند و مصرف را پایین آورند. این کشورها اگرچه ظرفیت تولید را ایجاد نموده اند اما تمام ظرفیت خود را بهره برداری نمیکنند. کشور چین نیز با توجه به کاهش رشدی که در برنامههای توسعهی خود دیده است مصرف داخلی خود را کم نموده که ممکن است بخش بیشتری از تولید این کشور وارد صادرات شود. با توجه به حجم بسیار بالای تولید این کشور همین ظرفیت اضافی از کل ظرفیت ایران و بسیاری از کشورها بیشتراست و میتواند بازار و قیمتها را تحت تاثیر قرار دهد و عامل شکست بسیاری از شرکتهای جهان شود. جدا از این مساله کشورها و شرکتهایی که میتوانند مزیتهای رقابتی مانند سنگ آهن، انرژی و نیروی کار مناسب داشته باشند، میتوانند در این میان رشد کنند. بنابر این همیشه تغییر قطبهای تولید کننده در فولاد و افزایش یا کاهش تولید برای هر کشوری محتمل است.
از آن جا که در تحلیلهای خود نیم نگاهی هم به کشورهای منطقه یعنی خاورمیانه و قفقاز داریم، وضعیت این کشورها را چگونه ارزیابی میکنید؟
ما در میان کشورهای همسایهی خود به جز ترکیه در جایگاه فولادی برتری قرار داریم. ترکیه تولید خود را با ما آغاز نمود اما ظرفیت تولید این کشور به 36 میلیون تن رسیده و در چشمانداز 5 سال آیندهی خود تولید 50 میلیون تن را هدف گرفته است. ترکیه در مقایسه با کشور مااز مزیتهای کمتری در مواد اولیهای چون معادن غنی سنگآهن و انرژی برخوردار است و تولید خود را بر اساس آهن قراضه و واردات تنظیم نموده است. به غیر از ترکیه کشورهای روسیه و اوکراین در شمال کشور نیز هستند که در مجموع تولید این دو کشور بالای 100 میلیون تن است که البته کشمکشهای داخلی ثبات رقابتی آنها را با چالش مواجه نموده است. کشور دیگر مهم منطقه در این زمینه کشور هند است که تولیدی به میزان 70 میلیون تن دارد که البته اخیرا با افزایش زیاد قیمت گاز در این کشور، با مشکلاتی روبرو شده است.
همانطور که میدانید میزان مصرف فولاد یکی از شاخصهای ارزیابی توسعه یافتگی کشورها میباشد به گونهای که کشورهایی که توسعه یافته نیستند مصرف سرانهای زیر ۱۰۰ کیلوگرم در سال، کشورهای در حال توسعه بین ۱۰۰ تا ۱۳۰ و کشورهای توسعه یافته مصرف سرانهی بالای ۳۰۰ کیلوگرم در سال دارند. کشور هند مصرف زیر ۵۰ کیلوگرم دارد که از لحاظ این شاخص جزو کشورهای توسعه نیافته است و با توجه به روند توسعهای که در پیش دارد بیشتر حجم تولیدش صرف توسعهی داخلی این کشور میشود. میزان جمعیت این کشور به گونهای است که حتی میتواند بازار بالقوهی مناسبی برای سایر کشورها باشد. در ایران نیز در سالهای گذشته با توجه به رونق و یا رکود اقتصادی مصرف فولاد از ۲۳۰ تا ۲۶۵ کیلوگرم متغیر بوده است. ایران در افق ۱۴۰۴ جمعیتی معادل ۹۰ تا ۱۰۰ میلیون نفر با مصرف سرانهی۰ ۳۰ کیلوگرم فولاد در سال خواهدداشت که بنابراین نیاز مصرف داخلی ما حدود ۳۰ میلیون تن است و با توجه به تولید ۵۵ میلیون تن در این افق باید ایران صادراتی به میزان ۲۵ میلیون تن در این زمینه داشته باشد که باید از هم اکنون برای این صادرات و بازارهای آن برنامهریزی کرد.
ما تولید فولاد خود را در سالهای پایانی دهه ۴۰ آغاز نمودیم و همزمان با ما کشورهای دیگری مانند ترکیه و کرهی جنوبی هم آغاز به تولید نمودند، وضعیت آنها را در مقایسهی با ما در این زمینه چگونه ارزیابی میکنید؟
متاسفانه باید بگوییم آنها با توجه به اینکه حتی سنگ آهن هم در کشور خود ندارند اما رشد آنها فاصلهی زیادی با ما داشته است و ما علیرغم وجود مزایای اولیه، رشد کندی نسبت به آنها داشتهایم. تکنولوژی تولید آنها بیشتر مبتنی بر کوره بلند است و انرژی خود را از کک و زغال سنگ به دست میآورند و حتی کک و زغال سنگ خود را نیز از کشورهای دیگر وارد میکنند. با این حال کره جنوبی در حال حاضر 55 میلیون تن تولید دارد که عمدهی آن به میزان 33 میلیون تن مربوط به یکی از شرکتهای آن به نام پوسکو است و بقیهی تولید آن را نیز سایر شرکتهای بخش خصوصی این کشور به عهده دارند. ترکیه هم همانطور که بیان شد هم اکنون 36 میلیون تن ظرفیت تولیدی دارد.
البته ما در مقایسه با آنها درگیر مسائلی مانند انقلاب و جنگ تحمیلی بودیم. ظرفیت تولید ما در ابتدای دههی 70 چه میزان بود و تغییرات عمده در 20 سال اخیر چه میزان بوده است؟
از اوایل دهه ۷۰ خیزش مناسبی در تولید فولاد داشتیم که البته در آن زمان توسعهی فولاد به وسیلهی بخش دولتی انجام میشد و بخش خصوصی طبق قانون اجازهی ورود به صنعت فولاد کشور را نداشت. در ابتدای این دهه فولاد مبارکه اصفهان به بهرهبرداری رسید و واحدهای تولیدی آن یکی پس از دیگری وارد مدار تولید شد. در آن زمان پنج طرح را در پنج نقطهی کشور برای تولید فولاد در نظر گرفته بودیم که عبارت از فولاد خراسان، مجتمع فولاد سبا و مبارکه در اصفهان، توسعه فولاد اهواز و فولاد میانه در آذربایجان بودند. اما روند پیشرفت این پروژهها ضعیف بود که علت عمدهی آن دولتی بودن این شرکتها و وابستگی آنها به بودجه بود که با محدودیتها و مشکلات در تامین و تخصیص بودجه مواجه میشدند.
از طرحهای مهم این دوره میتوان به تاسیس فولاد آلیاژی در یزد اشاره کرد که به علت نوع محصول و کاربرد آن از شرکتهای استراتژیک محسوب میگردد. واحد فولاد آلیاژی دیگری نیز در اسفراین شکل گرفت. اما آنچه که روند توسعهی کشورهایی مانند کرهی جنوبی را تسریع میبخشد شرکتهای بزرگ با اتکا به بخش خصوصی است. ما با واحدهای کوچک یک میلیون تنی نمیتوانیم رشد چشمگیری داشته باشیم. چنان که امروزه واحدهای کوچک یک تا دو تن را مورد بررسی قرار میدهند تا در صورت امکان، ظرفیت آنها را به بالای 5 میلیون تن توسعه دهند و اگر این توسعه امکانپذیر نیست آنها را متوقف میکنند.
ما هم به نوعی در گیر همین مساله هستیم و اخیرا بسیاری از توان توسعهی شرکتهایی مانند فولاد مبارکه و اصفهان در ۸ واحد ۸۰۰ هزار تنی به صورت غیر متمرکز درآمده است که توسعهی چنین واحدهای ۸۰۰ هزار تنی معقول نبوده و باید این واحدها به نوعی به ظرفیت بالا دست یابند و چنین واحدهایی صرفهی به مقیاس ندارند و اقتصادی نیستند.
از سال 1385 که مقام معظم رهبری اصل 44 و قانون خصوصی سازی را ابلاغ نمودند، بخش خصوصی به ساخت شرکتهای فولادی وارد شد و شرکتهای فولادی فعلی نیز به بخش خصوصی واگذار گردید. خلأ دیگری که در اینجا به وجود آمد این بود که باید سرمایههای بخش خصوصی هدایت بهتری میشد به گونهای که باید شرکت فولاد مبارکه به بخش خصوصی واگذار و بر اساس الگوهای این شرکت، واحدهای مشابهی ایجاد میشد. متاسفانه این اتفاق نیفتاد و سودهای به دست آمده صرف قسمتهای دیگر شد. ورود بخش خصوصی به صنعت فولاد نیز با مشکلاتی مواجه بود. یکی از آنها این بود که منابع تامین این صنعت محدود و در دست دولت بود. برای مثال سرمایهگذاران خصوصی نگران بودند که اگر در ساخت کارخانجات فولاد وارد شوند آیا مواد اولیه آنها از معادن به خوبی تامین میگردد یا خیر؟ چرا که باز هم معادن در دست دولت است و سرمایهگذاری این افراد به خطر میافتد. نتیجه این نگرانی سرمایهگذاری روی صنایع پایین دست فولاد مانند نوردها بود که واحدهای کوچک زیادی احداث شد که این واحدها نیز نیازمند تامین شمش بود که با توجه به اینکه شرکتهای کمتری به حلقهی قبل وارد شده بودند تامین شمش برای این نوردها نیز به مشکل برخورد. بنابر این مشکل دیگر عدم وجود سیستمیبرای هدایت صحیح سرمایهگذار در طول زنجیرهی تولید فولاد بود. چون این زنجیره حلقههای زیادی از استخراج معدن ، فرآوری سنگ آهن، مصرف سنگ آهن در گندلهسازی و تبدیل به گندله، احیای مستقیم، فولاد سازی و نوردها دارد که باید سرمایه در حلقههای آن به خوبی تزریق شود تا همهی این حلقهها به طور مناسب با یکدیگر رشد کنند. اما چنین هدایتی برای توسعهی مناسب این حلقهها بر اساس ارزش برای طرفین شکل نگرفت. این یکی از چالشهای صنعت فولاد محسوب میشود.
- با توجه به سابقهی طولانی خود در صنعت فولاد، اگر از سال ۷۰ دید کنونی خود را داشتید چه راهکارهایی برای این صنعت و پیشبرد آن به کار میبردید تا امروز در میان ۱۰ کشور اول تولید کنندهی فولاد قرار بگیریم؟ضمن آنکه مسالهی صنایع تامین کننده و مواد و انرژی و صادرات را چگونه با هم تلفیق مینمودید؟
در صنعت فولاد، توسعه وابسته به صنایع دیگر است. صنعت فولاد باید پا به پای سازمانهای دیگر رشد کندو نمیتوان این صنعت را بدون رشد سایر صنایع رشد داد. برای مثال برای تولید 1 میلیون تن فولاد باید حداقل 4 برابر این مقدار یعنی 4 میلیون تن جابجایی در طول زنجیره تولید اعم از سنگ آهن، مواد و قطعات دیگر ، توزیع محصول و ... انجام دهید. بنابر این وقتی صحبت از تولید 55 میلیون تن تولید در چشمانداز میکنیم باید ظرفیت جابجایی 200 میلیون تن مواد را در کشور داشته باشیم که این نیازمند تجهیز ناوگان حمل و نقلی راهی، ریلی و دریایی است که این ظرفیت تنها مختص به تولید است و برای صادرات 25 میلیون تن نیز نیازمند ظرفیت بیشتری هستیم. علاوه بر این باید تسهیلات مناسب برای انجام آسان تجارت به وجود بیاید. به طور مشابه در بخش برق به هزاران مگاوات برق و در بخش گاز و سایر واحدها به توسعهی عظیمینیازمندیم.
حتی در ظرفیت کنونی فولاد ۱۶ میلیون تنی نیز در بسیاری از موارد در تابستان و زمستان شرکتهای فولادی با محدودیت مصرف برق و گاز مواجه میشوند و همین ظرفیت هم در بسیاری موارد بهرهبرداری نمیشود. در بخش معدن برای ظرفیت چشمانداز باید به ظرفیت ۲۰۰ میلیون تن استخراج سنگ آهن در سال برسیم.بنابراین شما در کل این حلقه معادن، گاز، آب، برق و سایر صنایع وابسته را بررسی کنید و ببینید آیا آنها هم برنامهریزیهای لازم برای این رشد را انجام دادهاند یاخیر؟
به نظر شما ظرفیت چنین تامینی را برای مثال در معادن کشور داریم؟
بله، ما در بخش معادن ظرفیتهای بالقوه مناسبی داریم که باید به بهرهبرداری برسد. البته در این بخش نیز نباید منابع کوچک در نظر گرفته شود. بلکه باید کنسرسیومهای عظیم معدنی تشکیل شود و معادن عظیم ما را استخراج کنند. معادن سنگان در شرق، معادن گل گهر، معادن چادر ملو و بافق از جملهی این معادن عظیم هستند و تحقیق برای اکتشاف معادن تازه نیز به طور پیوسته وجود دارد. اما در حال حاضر چیزی حدود 2 میلیارد تن ذخیرهی قطعی سنگ آهن داریم که اینها باید ساماندهی شود و اکتشاف، استخراج و به صورت کنسانتره فرآوری شوند تا به این طریق صنعت فولاد نیز با اطمینان از این تامین گسترش یابد. بنابر این همانطور که پیش از این بیان شد برای رسیدن به اهداف باید همهی صنایع دست به دست یکدیگر دهند.
به عنوان تولید کنندهی فولاد آیا تا به حال نشستهایی با مسئولان دیگر بخشها برای انتقال چالشها به آنها داشته اید ؟ برای مثال چالشهای حمل و نقل خود را با سازمانهای ذیربط در میان گذاشتهاید یا خیر؟
این چالشها به دو بخش تقسیم میشوند یکی چالشها و مسائل امروز و دیگری چالشها و مسائل مرتبط به آینده و چشماندازها. در واقع امروز چالشها و مسائل روزمرهی کنونی آنقدر ما را به خود مشغول میدارد که کمتر زمانی برای اندیشیدن به آینده داریم. با انحلال سازمان مدیریت و برنامهریزی، دیگر سازمانی برای یکپارچگی این بخشها وجود نداشت که البته این سازمان مجددا احیا شد. چنین سازمانی باید چشمانداز را مطالعه و ظرفیتهای زیرساختی مورد نیاز برای هر یک از موارد مورد نظر توسعه را پیشبینی کند و برنامهریزیهای لازم در وزارتخانهها، نهادها، سازمانها و بخش خصوصی صورت گرفته و اجرایی شود.
فولاد مبارکه اصفهان سابقهی ۲۰ سالهی تولید دارد. در طول این ۲۰ سال چشماندازهای سازمان چه بوده و چشماندازهای آتی چیست؟
این شرکت در دهه 60 و همزمان با جنگ ساخته شد و از ابتدا افق بلندمدتی را پیشبینی نموده بود.طرح اولیه شرکت ظرفیت 2/4 میلیون تن بود اما از همان ابتدا توسعه مد نظر سازمان بود به گونهای که حتی در نقشهی کارخانه سه برابر ظرفیت در حال کار، مکان توسعه در نظر گرفته شده بود. حتی در بسیاری موارد فونداسیون ساختمانهای طرحهای توسعه نیز ریخته شد. منطق هر شرکت عظیمیهمین است که فاز یک پروژه را راهاندازی و سپس طرحهای توسعهی لازم پیادهسازی شوند. هم اکنون تنها واحد اصلی شرکت در مبارکهی اصفهان تولید به میزان 5/2 میلیون تن است که طرحهای توسعه این ظرفیت به 7/4 میلیون تن نیز برنامهریزی شده و در حال پیادهسازی میباشد. در شرکت فولاد مبارکه اصفهان اتفاقات دیگری نیز افتاده است. هدف شرکت فولاد این است که همواره نیمیاز سهم بازار داخل را در اختیار داشته باشد.
در همین راستا، شرکت اقدام به خرید طرحهای نیمه تمام واحدهای فولاد سازی دیگر مانند فولاد هرمزگان به ظرفیت ۱/۵ میلیون تن نمود. چشمانداز شرکت فولاد مبارکه اصفهان آن است که در سند چشمانداز ۲۲ میلیون تن از فولاد کشور را در این گروه تولید کند. برای رسیدن به چنین ظرفیتی شرکت اقدام به پیادهسازی طرحهای توسعه و یا احداث واحدهای جدید میکند.
در همین زمینه شرکت برنامههای کوتاهمدت، میانمدت و بلند مدتی را در دست دارد. برای مثال یک برنامهی 8/5 میلیون تن برای دو سال آینده را در دست داریم. در پنج سال آینده برنامهی 11/5 میلیون تا 12 میلیون تن را پیشبینی نمودهایم که این برنامهها، مکانها و چگونگی رسیدن به آنها مشخص است و برخی از این برنامهها کلید خورده است و بخشی دیگر در زمان مقرر آغاز به کار خواهد نمود. فولاد مبارکه همچنین در نظر دارد ناهمگونیها و گلوگاههای زنجیرهی تولید فولاد را برطرف سازد و این زنجیره را به تولید متوازن برساند تا به این وسیله بتوانیم از ظرفیتهای فعلی که قابل بهرهبرداری نیستند استفاده کنیم. یعنی علاوه بر توسعهی افقی باید توسعهی عمودی نیز داشته باشیم و به همین سبب همواره واحدهای مناسب در این جهت شناسایی و خریداری میشوند.
هنگامیکه ظرفیت تولید خود را افزایش میدهید، فضای درون شرکت و کارکنان شما چه تغییری میکنند؟ آیا کارکنان از این چشم انداز مطلع هستند یا مدیریت، مستقل این تصمیمات را گرفته و اجرا میکند؟ منفعت چنین توسعهای برای کارکنان شما چیست؟
فولاد مبارکه یکی از شرکتهایی است که مسیر تعالی را بر اساس الگوی تعالی EFQM به خوبی طی کرده است و کارکرد آن مبتنی بر سیستمهای تعریف شده میباشد تنها دارنده جایزهی زرین تعالی در ایران نیز محسوب میگردد.
یکی از پارامترهایی ارزیابی این استاندارد نیز همین عملکرد سیستمیاست. در واقع توجیه کارکنان هر سازمان، ضامن اجرایی تصمیمات مدیریت آن سازمان است و اگر این ضمانت در اختیار مدیر نباشد کلیهی برنامههای وی روی کاغذ باقی خواهد ماند.
در همین راستا فولاد مبارکه ارتباطات دو طرفهای با کارکنان خود بر اساس کمیتههای تحول خود دارد. برای مثال مدیریت در کمیته عالی تحول مطرح میکند که شرکت قصد دارد در چشمانداز به تولید ۲۲ میلیون تن برسد. این هدف در کمیتههای اجرایی مختلف بررسی میشود و هدف از دید کمیتههای تخصصی حاصل از واحدهای مختلف بررسی میگردد و مشکلات و تنگناها و ملزومات و امکانات مرتبط بحث و بررسی میگردد و چگونگی رسیدن به هدف توسط کل مجموعه تعیین میشود.
اگر شما به شرکت فولاد مبارکه رجوع کنید در مییابید که حتی پایینترین سطح شرکت نیز از اهداف و برنامههای کلی دستیابی به آن آگاه اند. سیستمهای اطلاعرسانی، جلسات، سیستمهای ارتباطی و کمیتههایی که تا کف سازمانها گسترده شده اند این آگاهی را به افراد میدهند و هر فرد نقش خود را در توسعهی فولاد میداند.
غیر از کارکنان، جامعه نیز در شرکت شما ذینفع هستند. برای توسعهی پایدار جامعه محور به خصوص در مورد مسالهی آب که اکنون حساسیت زیادی روی آن به وجود آمده است چه کردهاید؟
در این موضوع باید واقعیت را از حاشیههای برخی از رسانهها جدا نمود. واقعیت آن است که از آب قابل استحصال کشور ۹۲ درصد در بخش کشاورزی، ۵ درصد در مصارف خانگی و ۳ تا ۴ درصد در صنایع کشور مصرف میگردد. ما در زایندهرود نیز حجمیکمتر از یک درصد زاینده رود را مصرف میکنیم. شاهد این مصرف کم نیز همین است که جریان آب زایندهرود در دو سال گذشته بسیار کم و در مواردی خشک شد، اما در این دو سال تولید فولاد مبارکه متوقف نشد که همین مساله نشان میدهد که حجم آب مورد استفادهی فولاد مبارکه پایین است. علاوه بر آن با آنکه شرکت در یک منطقه ی خشک قرار دارد، با افزایش تولید هر سال میزان آب مصرفی شرکت سال به سال پایین آمده است که گزارشهایی مانند گزارشهایی تعالی شرکت نیز این مساله را تایید میکند.
این کاهش حجم آب مصرفی از طریق احداث تصفیهخانههای درون کارگاهی به وجود میآید. در واقع ما با پنج تصفیهخانه بزرگ آب مورد استفادهی خود را به طور مداوم تصفیه نموده و به چرخش در میآوریم و به این طریق از ابتدای تاسیس تا کنون 67 در صد در مصرف آب صرفهجویی داشتهایم. کارخانهای با حجم 2/4 میلیون تن در سال 1370 قرار بوده است سالانه 40 میلیون متر مکعب آب از زایندهرود برداشت نماید اما امروز با ظرفیت 5/2 میلیون تن 23 میلیون متر مکعب آب برداشت میکند که این مساله به وسیله نصب تجهیزات مختلف و استفاده از تکنولوژیهای خشک به جای آب بر و صرفه جویی در مصرف با بازچرخانی آب انجام شده است. علاوه بر این در راستای مسئولیت اجتماعی، شرکت قراردادهایی برای احداث فاضلاب شهرستان مبارکه و شهرهای اطراف آن با شرکت آب و فاضلاب این مناطق انعقاد نموده است که طبق آن هزینههای این احداث را به میزان 120 میلیارد تومان پذیرفتیم که علاوه بر حل مشکلات آلودگی منطقه از پساب این فاضلابها برای کارخانه استفاده کنیم.
بخش محیط زیست بسیار مورد توجه فولاد مبارکه است. توجه کنید که پنج قطب اول فولاد سازی جهان که حجم چند صد برابر ایران تولید دارند با مشکل حاد محیط زیستی درگیر نیستند. برای مثال کشور ژاپن با مساحت یک پنجم کشور ما ۱۲۰ میلیون تن تولید فولاد دارد مشکل زیست محیطی خاصی نیز گریبانگیر آن نیست که علت آن رعایت استانداردها است. ما نیز با تمام توان سعی در رعایت استانداردها داریم و در تمام پروژههای خود پیمانکاران را ملزم به رعایت استانداردهای زیست محیطی در طراحی تجهیزات میکنیم. بنابر این آلایندگی شرکت فولاد مبارکه در مقایسه با دیگر دیگر رقبا در سطح مطلوبی است و خروجیهای آن در حد استاندارد است و در طرحهای توسعه نیز این استانداردها را رعایت میکنیم.
ارسال نظر