مهرطلبی یکی از ریشههای بیماری افسردگی
نویسنده: میترا فرینژاد فتحی (دریا حقی)
Farinezhad_mitra@yahoo. com در جامعه کنونی ما با توجه به نوع فرهنگی که در آن بزرگ شدهایم تیپ شخصیتی مهرطلب یکی از پررنگترین تیپهای شخصیتی و ریشه بسیاری از بیماریها، اختلالات و مشکلات زندگی ما است. متاسفانه، به اشتباه، ویژگیهای این تیپ شخصیتی بهعنوان سجایای اخلاقی شناخته شده است در حالی که در حقیقت زمانی که تعادل و تسلط تیپ شخصیتی مهرطلب دست ما خارج میشود، به بیماری منجر میشود تا جایی که میتوان از مهرطلبی بهعنوان یک بیماری نام برد.
Farinezhad_mitra@yahoo. com در جامعه کنونی ما با توجه به نوع فرهنگی که در آن بزرگ شدهایم تیپ شخصیتی مهرطلب یکی از پررنگترین تیپهای شخصیتی و ریشه بسیاری از بیماریها، اختلالات و مشکلات زندگی ما است. متاسفانه، به اشتباه، ویژگیهای این تیپ شخصیتی بهعنوان سجایای اخلاقی شناخته شده است در حالی که در حقیقت زمانی که تعادل و تسلط تیپ شخصیتی مهرطلب دست ما خارج میشود، به بیماری منجر میشود تا جایی که میتوان از مهرطلبی بهعنوان یک بیماری نام برد.
نویسنده: میترا فرینژاد فتحی (دریا حقی)
Farinezhad_mitra@yahoo.com در جامعه کنونی ما با توجه به نوع فرهنگی که در آن بزرگ شدهایم تیپ شخصیتی مهرطلب یکی از پررنگترین تیپهای شخصیتی و ریشه بسیاری از بیماریها، اختلالات و مشکلات زندگی ما است. متاسفانه، به اشتباه، ویژگیهای این تیپ شخصیتی بهعنوان سجایای اخلاقی شناخته شده است در حالی که در حقیقت زمانی که تعادل و تسلط تیپ شخصیتی مهرطلب دست ما خارج میشود، به بیماری منجر میشود تا جایی که میتوان از مهرطلبی بهعنوان یک بیماری نام برد. مشکل در جایی است که تعریف صحیح مهربانی بر جامعه غالب نیست. مهرطلبی در واقع یک نوع خودتخریبی بر اساس خودکمبینی، تنفر از خود و ترس است. همه ما درصدی از مهرطلبی را در خود داریم زیرا مهرطلبی یکی از تیپهای شخصیتی درون هر انسانی است اما میزان آن را نوع تربیت، خانواده، جامعه، باورهای اکتسابی، قاعدهها و قوانین غیرمنطقی و افراطی تحمیل شده، انتظارات عصبی موجود در جامعه، ترسها، سرکوبها و تحقیرها و ... تنظیم میکند.
مهربانی بر دو نوع است
۱- مهر سالم که بر اساس ظرفیت بالای وجودی و از روی بینیازی و عشق بخشیده میشود. فقط یک شخصیت نسبتا سالم و کسی که بر خودشناسی و خودسازی کار کرده باشد میتواند چنین مهری را از خود ساطع کند؛ و مهر مادری، اگر از روی مهرطلبی و نیاز و خودشیفتگی مادر نباشد، در زمره مهر سالم قرار میگیرد.
۲- مهر کاذب که پایه و اساس آن نیازها، کمبودها، مهرطلبی و منفعتطلبی است. این نوع مهر در صورتی که بازگشت و نتیجهای به همراه نداشته باشد به خشم منجر میشود.
با آشنایی بیشتر با ویژگیهای تیپ شخصیتی مهرطلب راحتتر میتوان تفاوت مهر سالم و مهر کاذب را تشخیص داد. مهرطلبها در کودکی با عدم توجه یا کمتوجهی، بیمهری یا کمبود محبت، خشونت، انتقاد، دوست داشتنهای شرطی، قوانین سخت، بایدها و نبایدها و ترس بزرگ شدهاند.
مهرطلبی در افراد از سه جهت تقویت میشود
۱- ذهن. ذهنیت فرد بر محور مهرطلبی است، به این معنی که فرد «فکر» میکند که همیشه باید دیگران را راضی نگه دارد. باورهای غلطی که در کودکی به فرزندان خود منتقل میکنیم میتواند عاملی قوی در جهت تقویت تیپ شخصیتی مهرطلب در آنها شود. باور غلط: «راضی نگه داشتن دیگران کار خوبی است و ما باید دیگران را از خودمان راضی نگه داریم.» یا « خوشحال کردن دیگران کار خوبی است و ما باید دائما در خوشحال کردن و خوشحال نگه داشتن دیگران تلاش کنیم.» و به همین دلیل است که فرد کمکم تبدیل به ماشینی یا دلقکی برای رفع نیازها و خوشحال کردن مردم میشود.
۲- روان. احساسات منفی فرد مانند ترسهای او (ترس از طرد شدن، ترس از پذیرفته نشدن، ترس از تنها ماندن، ترس از مورد خشونت قرار گرفتن، ترس از انتقاد، ترس از تضاد و خشونت، ترس و فرار از اضطراب و...)، نیازهای بیمارگونه او ( نیاز به محبت کردن، نیاز به محبت دیدن، نیاز به کنترل دیگران، نیاز به کنترل شدن، نیاز به تایید و تصدیق دیگران، نیاز به خوب و موجه شناخته شدن و...).
۳- رفتار. فرد «عادت» کرده است به اینکه همه را راضی نگه دارد و خودش هم به این عادت خود آگاه نیست و آن را طبیعی و بحق تلقی میکند، در حالی که «عادت» عملی است که از روی تکرار و ناهشیارانه انجام میشود و در صورت انجام ندادن عملی که عادت شده است فرد احساس خلأ میکند و همچنین احساس اینکه چیزی را گم کرده است، پس کلافه و مضطرب میشود. عادت به راضی نگه داشتن دیگران فرد را «مجبور» میکند که برای رهایی از اضطراب ناشی از عادت، همیشه دیگران را راضی و شاد نگه دارد.
مهرطلبها، «هویت و عزت نفس خود را وابسته به خدمت کردن به مردم، خوشحال کردن آنها و راضی نگه داشتنشان میدانند». برای دیگران کار و خدمات بیش از اندازه انجام میدهند، حتی اگر به ضرر خود آنها باشد.
«احساس تعهد بیش از اندازه نسبت به دیگران دارند. و بهتر است بدانند که «هر آری به دیگران، یک نه به خود است».
«نه» نمیتوانند بگویند.
«همه کارها را خودشان میخواهند انجام دهند و به ندرت مسوولیتها را به دیگران واگذار میکنند.
«نیاز دارند که مورد تایید و پذیرش دیگران قرار بگیرند. مثلا، از ترس پذیرفته نشدن و طرد شدن، مورد خشونت و مخالفت دیگران قرار گرفتن، یا برای فرار از احساسات منفی یا خشم و رنجش خود، به ندرت احساسات منفی خود را بروز میدهند.
«نیاز شدیدی به کنترل دارند اما در حقیقت و ناخودآگاهانه کنترل خود را به دیگران میدهند.
«نیاز شدیدی به تحت کنترل و حمایت قرار گرفتن دارند. این افراد شخصیت مستقل و با ثباتی ندارند و در واقع نظرات و واکنشهای دیگران است که آنها را هدایت و کنترل میکند.
«ظاهرا هیچوقت از کسی نمیرنجند و همه را میبخشند اما در حقیقت درونی پر از خشم و رنجش دارند، هرچند که به دلیل مهرطلبی و ناآگاهیشان از غیرطبیعی بودن این حالات این امر را انکار میکنند.
«محبت میکنند تا محبت ببینند. تایید میکنند تا تایید بشوند. انتقاد نمیکنند تا از آنها انتقاد نشود. به دلیل ترسشان از طرد شدن، خشونت و جنگ، وارد بحث و مخالفت نمیشوند. نظر نمیدهند تا مبادا نظراتشان تایید نشود و طرد شوند. در واقع نوعی معامله و توقع در پس مهر این افراد وجود دارد که اگر نتیجه محبتشان را نگیرند خشمگین شده و به قهر، خشونت یا تنبیه شما دست میزنند یا اگر میزان ترس در آنها بسیار بالا باشد در سکوت و پر از خشم، رنجش و افسردگی شما را رها میکنند.
«به دلیل ترسها و اضطرابشان، احساس قربانی بودن و اجباری که برای راضی کردن دیگران احساس میکنند، از کاری که انجام میدهند لذت نمیبرند.
«نیاز، احساسات و افکار دیگران را در اولویت قرار میدهند.
«ناملایمتیهایی را که میبینند تحمل میکنند، اما بعد از مدتی تحمل، ناگهان مانند کوه آتشفشان منفجر میشوند. چرا؟ باز هم به خاطر ترسها و نیازهایی که از آنها یک مهرطلب ساخته است.
«سعی میکنند که عدم رضایت از خود را با جلب رضایت از بیرون از خود (دیگران) جبران کنند. سعی میکنند مهری که خود به آن نیاز دارند را از بیرون از خود (دیگران) درخواست کنند و کمبود محبت خود را با محبت (ناخالص) به دیگران جبران کنند. سعی میکنند باور به ناخوشایند و ناکافی بودن خود را با محبت ناسالم به دیگران و راضی نگه داشتنشان و تظاهر به خوب بودن جبران کنند. در حالی که تمامی اینها چیزهایی هستند که فرد مهرطلب در «خود» دارد و «در خود باید به دنبال آنها بگردد».
«اغلب احساس گناه، احساس ناکافی بودن، احساس بیکفایتی دارند و به سرزنش خود، انتقاد شدید از خود، وضع قوانین سخت برای خود، انتظارات عصبی و کمالگرایانه از خود مشغولند.
«شادی اصیل و رضایت را به ندرت احساس میکنند؛ زیرا مهرطلبها به مرور بسیار از خود حقیقیشان دور میشوند و این موجب عدم شادی و عدم رضایت در آنها میشود.
«برای اینکه دیگران را راضی و شاد نگه دارند بایدها و نبایدهای سختی را برای خود تعیین میکنند و خود را در مضیقه قرار میدهند، بیش از توان خود خدمت میکنند و نهایت تلاششان را میکنند اما از طرفی دیگر خودشان را بد حال و خسته و ناراحت و قربانی نشان میدهند مگر اینکه شرایط طوری باشد که برای پذیرفته شدن مجبور باشند خود را شاد و مهربان نشان دهند. البته حقیقت هم این است که این افراد، افراد شاد و راضیای نیستند.
«ناخودآگاه یا ناهوشیارانه خود را در شرایطی قرار میدهند که قربانی شوند و در نهایت طبل «من بیچارهام»، «من بدبختم»، «من قربانیام» را به صدا درآورند. در واقع این افراد چون شخصیت قربانی دارند و در ناخودآگاهی آنها قربانی بودن ثبت شده است پس ناخودآگاه برای تایید و تصدیق باور ثبت شده در ناخودآگاهیشان کاری میکنند که به قربانی شدنشان منجر شود و همیشه سوالشان این است که: «چرا من که به همه خوبی میکنم بدی میبینم؟» جواب این «چرا» در مهرطلبی، توقعات عصبی و سرویسهای افراطی و بیجایی است که به دیگران میدهند. بنابراین، لاجرم همیشه یک قربانی که با آنها بدرفتاری میشود باقی میمانند. مگر اینکه باور قربانی بودن خود را عوض کنند و دست از سرویس دادنهای افراطی و بیهوده بردارند و کمی به خود مشغول شوند.
مهرطلبی اعتیادآور است. اعتیاد به تایید و تصدیق دیگران و اعتیاد به تحسین دیگران؛ همچنین اعتیاد به محبتهای افراطی و وابسته کردن دیگران به خود. مهرطلبها به حدی بیش از ظرفیت خود محبت میکنند که خودشان تهی از عشق میشوند و دیگر وقت و عشقی برای خود ندارند و در نهایت احساس خلأ و فرسودگی میکنند. کنترل زندگی و روابطشان را به مرور از دست میدهند.
سرکوبها و تحقیرها در دوران کودکی موجب تقویت نیاز به خوب تلقی شدن و مهرطلبی در فرد میشود. افراد مهرطلب ابتدا باید بپذیرند که مهرطلب هستند و مهرطلبی یک بیماری است. در نهایت، نیازها و احساسات مسموم، خشمها، سرکوبها، اضطراب و توقعات عصبی در فرد مهرطلب موجب افسردگی وی خواهد شد.
این افراد ابتدا باید بیاموزند
۱- نیاز خود را به تایید شدن و پذیرفته شدن کنار بگذارند و شروع به تایید و پذیرش خود کنند. باور کنند که «قرار نیست همیشه همه افراد از ما راضی باشند» و دیگر اینکه «ما مسوول شاد نگه داشتن دیگران نیستیم».
2- وقتی عشق ندارند، عشق ندهند و وقتی عشق دارند نیمی از آن را به خود بدهند و خود را از عشق اشباع کنند و باقی را برای دیگران صرف کنند. افراد مهرطلب به جای اینکه دیگران را در اولویت قرار دهند، بهتر است خود را در اولویت قرار دهند زیرا مهرطلبها همیشه برای دیگران بودهاند و در کمتوجهی و بیمهری عمیقی نسبت به خود زندگی میکنند؛ پس نیاز آنها این است که بیشتر به خود رسیدگی کنند تا به تعادل برسند.
3- از خود مراقبت کنند ورزش، تغذیه مناسب، دیدن و توجه به افکار و احساسات و آنچه درونشان میگذرد، مراقبه، خودشناسی و بهبودی، خواب کافی، کار مناسب، استقلال مالی و شخصیتی و... همگی از مواردی هستند که فرد مهرطلب باید در برنامه خود آن را بگنجاند.
۴- «مراقبت از خود» و «حفاظت از حق خود» خودخواهی نیست و هر انسان سالمی این دو مورد را رعایت میکند. پس ترس از خودخواه بودن را کنار گذاشته و کمی به خود و به زندگیشان برسند.
5- با تنفر از خود و دلایل آن مواجه شده و شروع به دوست داشتن خود کنند. دقیقا همانطور که به دیگران محبت میکنند به خود نیز محبت کنند.
۶- ترس را کنار گذاشته و بایدها و نبایدهای افراطی، قوانین سخت را شناسایی کرده و از روی خود بردارند و خود را کمی رهاتر کنند، به عبارتی خودتنبیهی را کنار بگذارند.
7- باورهای اشتباه خود را از خود شناسایی و اصلاح کنند.
نمونههایی از باورهای غلط این افراد
همیشه همه باید از من راضی باشند.
همیشه همه را باید شاد نگه دارم.
افراد در کنار من نباید ناراحت باشند و من مسوول شاد کردن آنها هستم.
هیچوقت نمیتوانم «نه» بگویم و نباید هم «نه» بگویم زیرا دیگران از من ناراحت میشوند و دیگر مرا دوست نخواهند داشت.
همیشه باید به دیگران خدمت کنم.
هیچوقت نباید و نمیتوانم ناراحتی خود را به زبان بیاورم.
همه باید همانطور که من به آنها لطف میکنم به من نیز لطف کنند. (سوال همیشگی آنها: «چرا جواب خوبیهای مرا با بدی میدهند؟ من که به آنها فقط محبت کردم!») مهرطلبهای عزیز، بپذیرید که قرار نیست همیشه همه جواب محبتهای شما را با محبت بدهند. اینکه شما محبت میکنید تضمینی بر این نیست که آنها هم به شما محبت کنند و قدردان باشند. پس یا محبت نکنید یا زمانی محبت کنید که مطمئن هستید عشق بیتوقع میدهید. و تمرین کنید که خوبیهای خود به دیگران را فراموش کنید تا منتظر بازگشت محبت از جانب آنها نمانید و آسودهتر زندگی کنید.
همیشه خواسته و نیاز و احساس دیگران مقدم بر من است.
محبت و توجه کنم تا به من محبت و توجه کنند.
هرگز نباید دیگران را ناامید کنم.
همیشه باید شاد و موجه باشم و نباید احساسات منفی خود را به دیگران نشان دهم.
باید به دیگران کمک کنم (همیشه کمک میکنند حتی اگر از آنها کمکی هم نخواسته باشند).
همیشه باید از دیگران مراقبت کنم و من حامی آنها باشم زیرا من تنها کسی هستم که میتوانم از آنها حمایت و مراقبت کنم و آنها بدون من میمیرند!
اصلاح این موارد نیاز به راهنمایی و کمک یک مربی دارد. اگر میخواهید از بند بیماری افسردگی رهایی یابید چارهای ندارید جز مواجهه با خود واقعی و درونیات خود. یکی از خودهایی که موجب افسردگی میشود «خودِ مهرطلب» است. پس بهتر است که با خود مهرطلبتان مواجه شده، خود را بپذیرید و برای بهبودی اقدام کنید. در مقالات بعدی توضیحات و راهکارهای بیشتری در رابطه با بیماری مهرطلبی ارائه خواهیم داد.
«امروز... خود را در آغوش میکشم.
خود را دوست میدارم، و به خود/ احساسات خود، افکار خود، جسم خود توجه میکنم، زیرا میدانم «کسی که خود را دوست ندارد نمیتواند عشق سالم نسبت به دیگران نیز داشته باشد».
Farinezhad_mitra@yahoo.com در جامعه کنونی ما با توجه به نوع فرهنگی که در آن بزرگ شدهایم تیپ شخصیتی مهرطلب یکی از پررنگترین تیپهای شخصیتی و ریشه بسیاری از بیماریها، اختلالات و مشکلات زندگی ما است. متاسفانه، به اشتباه، ویژگیهای این تیپ شخصیتی بهعنوان سجایای اخلاقی شناخته شده است در حالی که در حقیقت زمانی که تعادل و تسلط تیپ شخصیتی مهرطلب دست ما خارج میشود، به بیماری منجر میشود تا جایی که میتوان از مهرطلبی بهعنوان یک بیماری نام برد. مشکل در جایی است که تعریف صحیح مهربانی بر جامعه غالب نیست. مهرطلبی در واقع یک نوع خودتخریبی بر اساس خودکمبینی، تنفر از خود و ترس است. همه ما درصدی از مهرطلبی را در خود داریم زیرا مهرطلبی یکی از تیپهای شخصیتی درون هر انسانی است اما میزان آن را نوع تربیت، خانواده، جامعه، باورهای اکتسابی، قاعدهها و قوانین غیرمنطقی و افراطی تحمیل شده، انتظارات عصبی موجود در جامعه، ترسها، سرکوبها و تحقیرها و ... تنظیم میکند.
مهربانی بر دو نوع است
۱- مهر سالم که بر اساس ظرفیت بالای وجودی و از روی بینیازی و عشق بخشیده میشود. فقط یک شخصیت نسبتا سالم و کسی که بر خودشناسی و خودسازی کار کرده باشد میتواند چنین مهری را از خود ساطع کند؛ و مهر مادری، اگر از روی مهرطلبی و نیاز و خودشیفتگی مادر نباشد، در زمره مهر سالم قرار میگیرد.
۲- مهر کاذب که پایه و اساس آن نیازها، کمبودها، مهرطلبی و منفعتطلبی است. این نوع مهر در صورتی که بازگشت و نتیجهای به همراه نداشته باشد به خشم منجر میشود.
با آشنایی بیشتر با ویژگیهای تیپ شخصیتی مهرطلب راحتتر میتوان تفاوت مهر سالم و مهر کاذب را تشخیص داد. مهرطلبها در کودکی با عدم توجه یا کمتوجهی، بیمهری یا کمبود محبت، خشونت، انتقاد، دوست داشتنهای شرطی، قوانین سخت، بایدها و نبایدها و ترس بزرگ شدهاند.
مهرطلبی در افراد از سه جهت تقویت میشود
۱- ذهن. ذهنیت فرد بر محور مهرطلبی است، به این معنی که فرد «فکر» میکند که همیشه باید دیگران را راضی نگه دارد. باورهای غلطی که در کودکی به فرزندان خود منتقل میکنیم میتواند عاملی قوی در جهت تقویت تیپ شخصیتی مهرطلب در آنها شود. باور غلط: «راضی نگه داشتن دیگران کار خوبی است و ما باید دیگران را از خودمان راضی نگه داریم.» یا « خوشحال کردن دیگران کار خوبی است و ما باید دائما در خوشحال کردن و خوشحال نگه داشتن دیگران تلاش کنیم.» و به همین دلیل است که فرد کمکم تبدیل به ماشینی یا دلقکی برای رفع نیازها و خوشحال کردن مردم میشود.
۲- روان. احساسات منفی فرد مانند ترسهای او (ترس از طرد شدن، ترس از پذیرفته نشدن، ترس از تنها ماندن، ترس از مورد خشونت قرار گرفتن، ترس از انتقاد، ترس از تضاد و خشونت، ترس و فرار از اضطراب و...)، نیازهای بیمارگونه او ( نیاز به محبت کردن، نیاز به محبت دیدن، نیاز به کنترل دیگران، نیاز به کنترل شدن، نیاز به تایید و تصدیق دیگران، نیاز به خوب و موجه شناخته شدن و...).
۳- رفتار. فرد «عادت» کرده است به اینکه همه را راضی نگه دارد و خودش هم به این عادت خود آگاه نیست و آن را طبیعی و بحق تلقی میکند، در حالی که «عادت» عملی است که از روی تکرار و ناهشیارانه انجام میشود و در صورت انجام ندادن عملی که عادت شده است فرد احساس خلأ میکند و همچنین احساس اینکه چیزی را گم کرده است، پس کلافه و مضطرب میشود. عادت به راضی نگه داشتن دیگران فرد را «مجبور» میکند که برای رهایی از اضطراب ناشی از عادت، همیشه دیگران را راضی و شاد نگه دارد.
مهرطلبها، «هویت و عزت نفس خود را وابسته به خدمت کردن به مردم، خوشحال کردن آنها و راضی نگه داشتنشان میدانند». برای دیگران کار و خدمات بیش از اندازه انجام میدهند، حتی اگر به ضرر خود آنها باشد.
«احساس تعهد بیش از اندازه نسبت به دیگران دارند. و بهتر است بدانند که «هر آری به دیگران، یک نه به خود است».
«نه» نمیتوانند بگویند.
«همه کارها را خودشان میخواهند انجام دهند و به ندرت مسوولیتها را به دیگران واگذار میکنند.
«نیاز دارند که مورد تایید و پذیرش دیگران قرار بگیرند. مثلا، از ترس پذیرفته نشدن و طرد شدن، مورد خشونت و مخالفت دیگران قرار گرفتن، یا برای فرار از احساسات منفی یا خشم و رنجش خود، به ندرت احساسات منفی خود را بروز میدهند.
«نیاز شدیدی به کنترل دارند اما در حقیقت و ناخودآگاهانه کنترل خود را به دیگران میدهند.
«نیاز شدیدی به تحت کنترل و حمایت قرار گرفتن دارند. این افراد شخصیت مستقل و با ثباتی ندارند و در واقع نظرات و واکنشهای دیگران است که آنها را هدایت و کنترل میکند.
«ظاهرا هیچوقت از کسی نمیرنجند و همه را میبخشند اما در حقیقت درونی پر از خشم و رنجش دارند، هرچند که به دلیل مهرطلبی و ناآگاهیشان از غیرطبیعی بودن این حالات این امر را انکار میکنند.
«محبت میکنند تا محبت ببینند. تایید میکنند تا تایید بشوند. انتقاد نمیکنند تا از آنها انتقاد نشود. به دلیل ترسشان از طرد شدن، خشونت و جنگ، وارد بحث و مخالفت نمیشوند. نظر نمیدهند تا مبادا نظراتشان تایید نشود و طرد شوند. در واقع نوعی معامله و توقع در پس مهر این افراد وجود دارد که اگر نتیجه محبتشان را نگیرند خشمگین شده و به قهر، خشونت یا تنبیه شما دست میزنند یا اگر میزان ترس در آنها بسیار بالا باشد در سکوت و پر از خشم، رنجش و افسردگی شما را رها میکنند.
«به دلیل ترسها و اضطرابشان، احساس قربانی بودن و اجباری که برای راضی کردن دیگران احساس میکنند، از کاری که انجام میدهند لذت نمیبرند.
«نیاز، احساسات و افکار دیگران را در اولویت قرار میدهند.
«ناملایمتیهایی را که میبینند تحمل میکنند، اما بعد از مدتی تحمل، ناگهان مانند کوه آتشفشان منفجر میشوند. چرا؟ باز هم به خاطر ترسها و نیازهایی که از آنها یک مهرطلب ساخته است.
«سعی میکنند که عدم رضایت از خود را با جلب رضایت از بیرون از خود (دیگران) جبران کنند. سعی میکنند مهری که خود به آن نیاز دارند را از بیرون از خود (دیگران) درخواست کنند و کمبود محبت خود را با محبت (ناخالص) به دیگران جبران کنند. سعی میکنند باور به ناخوشایند و ناکافی بودن خود را با محبت ناسالم به دیگران و راضی نگه داشتنشان و تظاهر به خوب بودن جبران کنند. در حالی که تمامی اینها چیزهایی هستند که فرد مهرطلب در «خود» دارد و «در خود باید به دنبال آنها بگردد».
«اغلب احساس گناه، احساس ناکافی بودن، احساس بیکفایتی دارند و به سرزنش خود، انتقاد شدید از خود، وضع قوانین سخت برای خود، انتظارات عصبی و کمالگرایانه از خود مشغولند.
«شادی اصیل و رضایت را به ندرت احساس میکنند؛ زیرا مهرطلبها به مرور بسیار از خود حقیقیشان دور میشوند و این موجب عدم شادی و عدم رضایت در آنها میشود.
«برای اینکه دیگران را راضی و شاد نگه دارند بایدها و نبایدهای سختی را برای خود تعیین میکنند و خود را در مضیقه قرار میدهند، بیش از توان خود خدمت میکنند و نهایت تلاششان را میکنند اما از طرفی دیگر خودشان را بد حال و خسته و ناراحت و قربانی نشان میدهند مگر اینکه شرایط طوری باشد که برای پذیرفته شدن مجبور باشند خود را شاد و مهربان نشان دهند. البته حقیقت هم این است که این افراد، افراد شاد و راضیای نیستند.
«ناخودآگاه یا ناهوشیارانه خود را در شرایطی قرار میدهند که قربانی شوند و در نهایت طبل «من بیچارهام»، «من بدبختم»، «من قربانیام» را به صدا درآورند. در واقع این افراد چون شخصیت قربانی دارند و در ناخودآگاهی آنها قربانی بودن ثبت شده است پس ناخودآگاه برای تایید و تصدیق باور ثبت شده در ناخودآگاهیشان کاری میکنند که به قربانی شدنشان منجر شود و همیشه سوالشان این است که: «چرا من که به همه خوبی میکنم بدی میبینم؟» جواب این «چرا» در مهرطلبی، توقعات عصبی و سرویسهای افراطی و بیجایی است که به دیگران میدهند. بنابراین، لاجرم همیشه یک قربانی که با آنها بدرفتاری میشود باقی میمانند. مگر اینکه باور قربانی بودن خود را عوض کنند و دست از سرویس دادنهای افراطی و بیهوده بردارند و کمی به خود مشغول شوند.
مهرطلبی اعتیادآور است. اعتیاد به تایید و تصدیق دیگران و اعتیاد به تحسین دیگران؛ همچنین اعتیاد به محبتهای افراطی و وابسته کردن دیگران به خود. مهرطلبها به حدی بیش از ظرفیت خود محبت میکنند که خودشان تهی از عشق میشوند و دیگر وقت و عشقی برای خود ندارند و در نهایت احساس خلأ و فرسودگی میکنند. کنترل زندگی و روابطشان را به مرور از دست میدهند.
سرکوبها و تحقیرها در دوران کودکی موجب تقویت نیاز به خوب تلقی شدن و مهرطلبی در فرد میشود. افراد مهرطلب ابتدا باید بپذیرند که مهرطلب هستند و مهرطلبی یک بیماری است. در نهایت، نیازها و احساسات مسموم، خشمها، سرکوبها، اضطراب و توقعات عصبی در فرد مهرطلب موجب افسردگی وی خواهد شد.
این افراد ابتدا باید بیاموزند
۱- نیاز خود را به تایید شدن و پذیرفته شدن کنار بگذارند و شروع به تایید و پذیرش خود کنند. باور کنند که «قرار نیست همیشه همه افراد از ما راضی باشند» و دیگر اینکه «ما مسوول شاد نگه داشتن دیگران نیستیم».
2- وقتی عشق ندارند، عشق ندهند و وقتی عشق دارند نیمی از آن را به خود بدهند و خود را از عشق اشباع کنند و باقی را برای دیگران صرف کنند. افراد مهرطلب به جای اینکه دیگران را در اولویت قرار دهند، بهتر است خود را در اولویت قرار دهند زیرا مهرطلبها همیشه برای دیگران بودهاند و در کمتوجهی و بیمهری عمیقی نسبت به خود زندگی میکنند؛ پس نیاز آنها این است که بیشتر به خود رسیدگی کنند تا به تعادل برسند.
3- از خود مراقبت کنند ورزش، تغذیه مناسب، دیدن و توجه به افکار و احساسات و آنچه درونشان میگذرد، مراقبه، خودشناسی و بهبودی، خواب کافی، کار مناسب، استقلال مالی و شخصیتی و... همگی از مواردی هستند که فرد مهرطلب باید در برنامه خود آن را بگنجاند.
۴- «مراقبت از خود» و «حفاظت از حق خود» خودخواهی نیست و هر انسان سالمی این دو مورد را رعایت میکند. پس ترس از خودخواه بودن را کنار گذاشته و کمی به خود و به زندگیشان برسند.
5- با تنفر از خود و دلایل آن مواجه شده و شروع به دوست داشتن خود کنند. دقیقا همانطور که به دیگران محبت میکنند به خود نیز محبت کنند.
۶- ترس را کنار گذاشته و بایدها و نبایدهای افراطی، قوانین سخت را شناسایی کرده و از روی خود بردارند و خود را کمی رهاتر کنند، به عبارتی خودتنبیهی را کنار بگذارند.
7- باورهای اشتباه خود را از خود شناسایی و اصلاح کنند.
نمونههایی از باورهای غلط این افراد
همیشه همه باید از من راضی باشند.
همیشه همه را باید شاد نگه دارم.
افراد در کنار من نباید ناراحت باشند و من مسوول شاد کردن آنها هستم.
هیچوقت نمیتوانم «نه» بگویم و نباید هم «نه» بگویم زیرا دیگران از من ناراحت میشوند و دیگر مرا دوست نخواهند داشت.
همیشه باید به دیگران خدمت کنم.
هیچوقت نباید و نمیتوانم ناراحتی خود را به زبان بیاورم.
همه باید همانطور که من به آنها لطف میکنم به من نیز لطف کنند. (سوال همیشگی آنها: «چرا جواب خوبیهای مرا با بدی میدهند؟ من که به آنها فقط محبت کردم!») مهرطلبهای عزیز، بپذیرید که قرار نیست همیشه همه جواب محبتهای شما را با محبت بدهند. اینکه شما محبت میکنید تضمینی بر این نیست که آنها هم به شما محبت کنند و قدردان باشند. پس یا محبت نکنید یا زمانی محبت کنید که مطمئن هستید عشق بیتوقع میدهید. و تمرین کنید که خوبیهای خود به دیگران را فراموش کنید تا منتظر بازگشت محبت از جانب آنها نمانید و آسودهتر زندگی کنید.
همیشه خواسته و نیاز و احساس دیگران مقدم بر من است.
محبت و توجه کنم تا به من محبت و توجه کنند.
هرگز نباید دیگران را ناامید کنم.
همیشه باید شاد و موجه باشم و نباید احساسات منفی خود را به دیگران نشان دهم.
باید به دیگران کمک کنم (همیشه کمک میکنند حتی اگر از آنها کمکی هم نخواسته باشند).
همیشه باید از دیگران مراقبت کنم و من حامی آنها باشم زیرا من تنها کسی هستم که میتوانم از آنها حمایت و مراقبت کنم و آنها بدون من میمیرند!
اصلاح این موارد نیاز به راهنمایی و کمک یک مربی دارد. اگر میخواهید از بند بیماری افسردگی رهایی یابید چارهای ندارید جز مواجهه با خود واقعی و درونیات خود. یکی از خودهایی که موجب افسردگی میشود «خودِ مهرطلب» است. پس بهتر است که با خود مهرطلبتان مواجه شده، خود را بپذیرید و برای بهبودی اقدام کنید. در مقالات بعدی توضیحات و راهکارهای بیشتری در رابطه با بیماری مهرطلبی ارائه خواهیم داد.
«امروز... خود را در آغوش میکشم.
خود را دوست میدارم، و به خود/ احساسات خود، افکار خود، جسم خود توجه میکنم، زیرا میدانم «کسی که خود را دوست ندارد نمیتواند عشق سالم نسبت به دیگران نیز داشته باشد».
ارسال نظر