حاشیهنگاری اختصاصی بازی ایران و آرژانتین
اگر آن بازی ۸۹ دقیقه بود
شهرام شریف سوت پایان بازی که زده میشود تازه طرفداران آرژانتینی شروع کردهاند. گل دیرهنگام اسطوره آنها لیونل مسی حکم معجزهای را داشت که باورش نمیکردند. در تمام طول نیمه دوم ایران آنقدر خوب بازی کرده بود که خوشبینترین طرفدار آرژانتین هم تصور نمیکرد در این دو سه دقیقه باقیمانده بتوان کاری کرد. آنها در تمام مدت نیمه دوم ساکت روی سکو نظاره گر بازی منسجم ایران و تشویق توامان ایرانیها و برزیلیهای خوشحال در ورزشگاه است؛ اما حالا انگار برزیل را برده باشند از شادی و هیجان حاضر به ترک کردن ورزشگاه نیستند.
شهرام شریف سوت پایان بازی که زده میشود تازه طرفداران آرژانتینی شروع کردهاند. گل دیرهنگام اسطوره آنها لیونل مسی حکم معجزهای را داشت که باورش نمیکردند. در تمام طول نیمه دوم ایران آنقدر خوب بازی کرده بود که خوشبینترین طرفدار آرژانتین هم تصور نمیکرد در این دو سه دقیقه باقیمانده بتوان کاری کرد. آنها در تمام مدت نیمه دوم ساکت روی سکو نظاره گر بازی منسجم ایران و تشویق توامان ایرانیها و برزیلیهای خوشحال در ورزشگاه است؛ اما حالا انگار برزیل را برده باشند از شادی و هیجان حاضر به ترک کردن ورزشگاه نیستند. برای ایرانیها جز بهت و حیرت اما چیز دیگری هم باقی مانده و آن تصویری است که از یک تیم قدرتمند و منظم و با اخلاق به جهانیان نشان دادهاند. تیمی که تا پیش از این هیچ شانسی برای موفقیتش در بازی با آرژانتین پیشبینی نمیشد حالا از روی بدشانسی و در آخرین دقایق بازی و روی ضربه استادانه و غیر قابل مهار لیونل مسی بازی را واگذار کرده است. دوست برزیلی من بهعنوان دلداری میگوید: ناراحت نباش خیلی خوب بازی کردید و این آرژانتینیها همیشه
خوششانساند.
از یک روز قبل از بازی آرژانتینیها شهر نسبتا کوچک بلوهوریزونته ( به معنی افق زیبا به زبان پرتغالی) مرکز استان میناسگرایس را در تصرف خود درآوردهاند. نزدیکی نسبی آرژانتین و داشتن پرواز مستقیم از
بوینس آیرس به این شهر این امکان را به وجود آورده که دهها هزار آرژانتینی به راحتی به این شهر توریستی سرازیر شوند و تقریبا در شهر هیچ کافه و هتلی و رستورانی را نمیتوان بدون حضور آرژانتینیها دید. با این حال شب قبل از بازی چند صد ایرانی در خیابان ساسی و در چند قدمی هزاران آرژانتینی آنقدر شیپور و شعار سروصدا میکنند که نشان دهند آنها هم در این شهر حضور دارند. در این میان برخی برزیلیها هم به ایرانیها میپیوندند تا نشان دهند دل خوشی از رقیب دیرینه خود ندارند.
مردم بلوهوریزونته تا قبل از شروع بازیها چندان تمایلی به برگزاری جام جهانی در این شهر نشان نمیدادند. به گفته دوستان برزیلیام، مردم حتی پرچم این کشور را تا پیش از شروع بازیها در دست نمیگرفتند مبادا با طرفداران حکومت برزیل یکی پنداشته شوند. اعتراضات مردم برزیل از سالها پیش و تا روز برگزاری نخستین بازی جام جهانی در این شهر هم ادامه داشته است. مردم عمدتا به این معترضند که دولت در ازای مالیات سنگینی که از آنها میگیرد در بخش بهداشت و آموزش خوب عمل نکرده است. هزینههای سنگین برگزاری بازیهای جام جهانی از نگاه مردم برزیل و در چنین فضای اقتصادی اصلا به سود آنها نیست؛ بهخصوص که بخش عمده درآمد ناشی از بازیها به جیب فیفا سرازیر میشود. حالا اما با آغاز بازیها دوباره آنها زیر یک پرچم گردهم آمدهاند پرچمی که آن را بر فراز بسیاری از خودروها و خانهها و فروشگاهها میتوان دید. با این همه این نگرانی وجود دارد که عدم نتیجهگیری تیم ملی برزیل در مسابقات دوباره اعتراضات را به خیابانها بکشاند و حتی ادامه بازیها را با مشکلات زیادی روبهرو کند.
آرژانتین همواره یک قدرت بلامنازع در فوتبال جهان بوده و هست؛ تیمی که همواره جزو بزرگان فوتبال جهان بوده و طرفداران بسیار متعصب و کارکشتهای دارد. در همان شب قبل از بازی انواع واقسام شعارها و ترانههای حمایت از تیم ملیشان را با رقص و آواز و سروصدا فریاد میزنند. تنوع ترانههای آنها واقعا جالب است در مقابل طرفداران ایران چندتا ترانه دارند؟ هیچی جز چندتا شعار: اوله اوله ایران ایران گل بزن گل بزن ای قهرمان! ایران چی کارش میکنه سوراخ سوراخش میکنه. همین. برزیلیهای هوریزونته تلاش میکنند با نزدیک شدن به طرفداران ایرانی و خواندن ترانههای برزیلی کمی کفه ترازو را به سمت خود برگردانند؛ اما ایرانیها چون ترانهها را بلد نیستند همراهی نمیکنند و به ناچار برزیلیها با ایرانیها همراه میشوند و از این به بعد فقط یک ایران ایران اوله اوله شنیده میشود.
وقتی از یک ورودی ورزشگاه وارد زمین میشوم و حس حضور هفتاد هزار نفر به صورتم میخورد تازه میفهمم چه حس ترسناکی است بازی کردن در چنین فضایی. انبوه آرژانتینیهای حاضر در ورزشگاه مشخص میکند که ما در جام جهانی و در برزیل بازی نمیکنیم، بلکه داریم در زمین خانگی آرژانتین بازی میکنیم. حس ترسناک باخت سنگین مهمترین نتیجهگیری داشتن چنین حسی است. پسر برزیلی عضو تیم برگزاری که مامور همراهی من در دور زمین فوتبال است، میگوید: من نمیدونستم کارلوس کیروش مربی شماست خیلی مربی خوبیه و «من فکر میکنم واقعا این کافیه؟» دور زمین با هم گشتی میزنیم و من تا فرصت دارم عکس میگیرم. پیدا کردن طرفداران ایران از بین انبوه جمعیت کار آسانی نیست؛ ضمن اینکه آنقدر پراکنده نشستهاند که نمیتوان گفت یک بخش استادیوم در اختیار آنهاست. چند دقیقه بعد که حقیقی برای گرمکردن وارد زمین میشود ورزشگاه سراسر آبی راهراه پوش به شکل ترسناکی سراسر سروصدا و سوت و فریاد میشود.
حقیقی خیلی خونسرد به سمت دروازه میرود و با یک حرکت بارفیکس روی تیر افقی پاسخی به جمعیت میدهد که این حرکت بیشتر تماشاگران را عصبی میکند. حضور تیم ایران برای گرم کردن با واکنشهای شدیدتری از جمعیت مواجه میشود. در لحظاتی یاد بخشی از فیلم گلادیاتور افتادم؛ جایی که همه آمدهاند تا به زانودرآمدن رقیب ضعیفتر در برابر حریف قدرتمندتر ببیند و از این خردشدگی لذت ببرند. نمیتوانم بگویم حس آرژانتینیها قبل از بازی نسبت به ایران دقیقا چه بود؛ هرچند تا توانستم از آرژانتینیهایی که دیدم این سوال را پرسیدم. برخورد بسیاری از آنها با ایرانیها واقعا خوب بود. چه پیش از مسابقه و چه بعد از مسابقه. آنها پیراهن ایرانیها را برای عوض کردن میخواستند. بسیاری از آرژانتینیها عملا شناخت چندانی از ایران نداشتند و صرفا با توجه به غرور بالای آنها و بازی در کشور رقیب انتظار یک برد سنگین را در مقابل یک حریف نهچندان شناخته شده در جهان داشتند. بسیاری از آنها انتظار یک بازی دفاعی را از ایران داشتند؛ اما به هیچ وجه تصور نمیکردند اینچنین ستارههای بزرگشان کلافه و مستاصل شوند. هرچند در اغلب مدت زمان بازی توپ و زمین را در اختیار داشتند اما در ایجاد موقعیت گل چندان موفق نبودند؛ ضمن اینکه ایران هم موقعیتهای گل خوبی را ایجاد کرد.
درست لحظاتی قبل از بازی خانمی از فیفا لیست کامل بازیکنان دو تیم و مشخصات آنها را در کنار من قرار میدهد. نگاهی به لیست بازیکنان آرژانتین و تیمهای باشگاهیشان نفس آدم را بند میآورد. بارسلونا، بنفیکا، منچستریونایتد و... در مقابل بازیکنان ایران و تیم باشگاهیشان پرسپولیس، سپاهان، استقلال، الغرافه کویت و... حتی روی کاغذ هم این نبرد برابر نیست.
در بین دو نیمه ایرانیها که یک نیمه مساوی را هم نتیجه خوبی میدانند جشن و شادی را آغاز میکنند. در دقایق پایانی نیمه اول بازی خوب ایران آنها را بسیار امیدوار کرده است و با شروع نیمه دوم امید برای ادامه موفق بازی بالا میگیرد. درحالیکه صدای ضربان قلبم را به وضوح حس میکنم لحظهای چشم از ساعت ورزشگاه برنمیدارم. کندترین لحظههای زندگی همه ما در حال گذر است. بازی خوب و ایجاد چند فرصت گل برای ایران آررژانتینیها را کاملا ساکت میکند و این سکوت تا دقیقه ۹۰ ادامه دارد. برزیلیها با خواندن طعنهآمیز سرود مورد علاقه آرژانتینیها در شادی و شعار با ایرانیها همراه میشوند و ناگهان مسی! انفجار ورزشگاه!
از ضربه استادانه لیونل مسی چه میتوان گفت؟ به گفته مربی آرژانتین حتی دوتا دروازهبان هم نمیتوانستند این ضربه را مهار کنند و این هم از بدشانسی تاریخی ماست که مسی یکی از زیباترین گلهای جام جهانی را باید به ما بزند. به جرات میتوانم بگویم در ورزشگاه از هر دو آرژانتینی یک نفر پیرهن شماره ۱۰ را پوشیده بود؛ بیسبب نیست این همه اعتماد واعتقاد به این اسطوره که هم در آرژانتین و هم در سایر کشورها (ازجمله خود ایران) چنین محبوبیتی دارد.
حس شکست نداشتیم اما صحنههای بازگشت از استادیوم و دیدن طرفداران شادمان آرژانتین که از آن بیرون میآیند، واقعا تلخ بود. میتوانستیم در فاصله دو دقیقه ما جای آنها باشیم. اما چه میشود کرد فوتبال جز این هم نیست و فوتبال آرژانتین هم از این تلخیها زیاد دیده است. دیدن توییتهای دلگرم کننده دوستانم در مسیر بازگشت اوضاع را کمی بهتر میکند. یکی از آنها نوشت «این بهترین باخت زندگی ما بود» و فکر میکنم میشود و شد که در باخت هم شادمان بود؛ چنانکه شنیدم خیلیها به خیابان آمدند و شادمانی کردند و مگر همین را نمیخواستیم؟ از یاد نبریم این جنگ نبود و یک بازی بود و دلداری دوستانه برزیلیها و آرژانتینیها به ایرانیهای غمگین خارج از ورزشگاه هم همین معنی را داشت.
خوششانساند.
از یک روز قبل از بازی آرژانتینیها شهر نسبتا کوچک بلوهوریزونته ( به معنی افق زیبا به زبان پرتغالی) مرکز استان میناسگرایس را در تصرف خود درآوردهاند. نزدیکی نسبی آرژانتین و داشتن پرواز مستقیم از
بوینس آیرس به این شهر این امکان را به وجود آورده که دهها هزار آرژانتینی به راحتی به این شهر توریستی سرازیر شوند و تقریبا در شهر هیچ کافه و هتلی و رستورانی را نمیتوان بدون حضور آرژانتینیها دید. با این حال شب قبل از بازی چند صد ایرانی در خیابان ساسی و در چند قدمی هزاران آرژانتینی آنقدر شیپور و شعار سروصدا میکنند که نشان دهند آنها هم در این شهر حضور دارند. در این میان برخی برزیلیها هم به ایرانیها میپیوندند تا نشان دهند دل خوشی از رقیب دیرینه خود ندارند.
مردم بلوهوریزونته تا قبل از شروع بازیها چندان تمایلی به برگزاری جام جهانی در این شهر نشان نمیدادند. به گفته دوستان برزیلیام، مردم حتی پرچم این کشور را تا پیش از شروع بازیها در دست نمیگرفتند مبادا با طرفداران حکومت برزیل یکی پنداشته شوند. اعتراضات مردم برزیل از سالها پیش و تا روز برگزاری نخستین بازی جام جهانی در این شهر هم ادامه داشته است. مردم عمدتا به این معترضند که دولت در ازای مالیات سنگینی که از آنها میگیرد در بخش بهداشت و آموزش خوب عمل نکرده است. هزینههای سنگین برگزاری بازیهای جام جهانی از نگاه مردم برزیل و در چنین فضای اقتصادی اصلا به سود آنها نیست؛ بهخصوص که بخش عمده درآمد ناشی از بازیها به جیب فیفا سرازیر میشود. حالا اما با آغاز بازیها دوباره آنها زیر یک پرچم گردهم آمدهاند پرچمی که آن را بر فراز بسیاری از خودروها و خانهها و فروشگاهها میتوان دید. با این همه این نگرانی وجود دارد که عدم نتیجهگیری تیم ملی برزیل در مسابقات دوباره اعتراضات را به خیابانها بکشاند و حتی ادامه بازیها را با مشکلات زیادی روبهرو کند.
آرژانتین همواره یک قدرت بلامنازع در فوتبال جهان بوده و هست؛ تیمی که همواره جزو بزرگان فوتبال جهان بوده و طرفداران بسیار متعصب و کارکشتهای دارد. در همان شب قبل از بازی انواع واقسام شعارها و ترانههای حمایت از تیم ملیشان را با رقص و آواز و سروصدا فریاد میزنند. تنوع ترانههای آنها واقعا جالب است در مقابل طرفداران ایران چندتا ترانه دارند؟ هیچی جز چندتا شعار: اوله اوله ایران ایران گل بزن گل بزن ای قهرمان! ایران چی کارش میکنه سوراخ سوراخش میکنه. همین. برزیلیهای هوریزونته تلاش میکنند با نزدیک شدن به طرفداران ایرانی و خواندن ترانههای برزیلی کمی کفه ترازو را به سمت خود برگردانند؛ اما ایرانیها چون ترانهها را بلد نیستند همراهی نمیکنند و به ناچار برزیلیها با ایرانیها همراه میشوند و از این به بعد فقط یک ایران ایران اوله اوله شنیده میشود.
وقتی از یک ورودی ورزشگاه وارد زمین میشوم و حس حضور هفتاد هزار نفر به صورتم میخورد تازه میفهمم چه حس ترسناکی است بازی کردن در چنین فضایی. انبوه آرژانتینیهای حاضر در ورزشگاه مشخص میکند که ما در جام جهانی و در برزیل بازی نمیکنیم، بلکه داریم در زمین خانگی آرژانتین بازی میکنیم. حس ترسناک باخت سنگین مهمترین نتیجهگیری داشتن چنین حسی است. پسر برزیلی عضو تیم برگزاری که مامور همراهی من در دور زمین فوتبال است، میگوید: من نمیدونستم کارلوس کیروش مربی شماست خیلی مربی خوبیه و «من فکر میکنم واقعا این کافیه؟» دور زمین با هم گشتی میزنیم و من تا فرصت دارم عکس میگیرم. پیدا کردن طرفداران ایران از بین انبوه جمعیت کار آسانی نیست؛ ضمن اینکه آنقدر پراکنده نشستهاند که نمیتوان گفت یک بخش استادیوم در اختیار آنهاست. چند دقیقه بعد که حقیقی برای گرمکردن وارد زمین میشود ورزشگاه سراسر آبی راهراه پوش به شکل ترسناکی سراسر سروصدا و سوت و فریاد میشود.
حقیقی خیلی خونسرد به سمت دروازه میرود و با یک حرکت بارفیکس روی تیر افقی پاسخی به جمعیت میدهد که این حرکت بیشتر تماشاگران را عصبی میکند. حضور تیم ایران برای گرم کردن با واکنشهای شدیدتری از جمعیت مواجه میشود. در لحظاتی یاد بخشی از فیلم گلادیاتور افتادم؛ جایی که همه آمدهاند تا به زانودرآمدن رقیب ضعیفتر در برابر حریف قدرتمندتر ببیند و از این خردشدگی لذت ببرند. نمیتوانم بگویم حس آرژانتینیها قبل از بازی نسبت به ایران دقیقا چه بود؛ هرچند تا توانستم از آرژانتینیهایی که دیدم این سوال را پرسیدم. برخورد بسیاری از آنها با ایرانیها واقعا خوب بود. چه پیش از مسابقه و چه بعد از مسابقه. آنها پیراهن ایرانیها را برای عوض کردن میخواستند. بسیاری از آرژانتینیها عملا شناخت چندانی از ایران نداشتند و صرفا با توجه به غرور بالای آنها و بازی در کشور رقیب انتظار یک برد سنگین را در مقابل یک حریف نهچندان شناخته شده در جهان داشتند. بسیاری از آنها انتظار یک بازی دفاعی را از ایران داشتند؛ اما به هیچ وجه تصور نمیکردند اینچنین ستارههای بزرگشان کلافه و مستاصل شوند. هرچند در اغلب مدت زمان بازی توپ و زمین را در اختیار داشتند اما در ایجاد موقعیت گل چندان موفق نبودند؛ ضمن اینکه ایران هم موقعیتهای گل خوبی را ایجاد کرد.
درست لحظاتی قبل از بازی خانمی از فیفا لیست کامل بازیکنان دو تیم و مشخصات آنها را در کنار من قرار میدهد. نگاهی به لیست بازیکنان آرژانتین و تیمهای باشگاهیشان نفس آدم را بند میآورد. بارسلونا، بنفیکا، منچستریونایتد و... در مقابل بازیکنان ایران و تیم باشگاهیشان پرسپولیس، سپاهان، استقلال، الغرافه کویت و... حتی روی کاغذ هم این نبرد برابر نیست.
در بین دو نیمه ایرانیها که یک نیمه مساوی را هم نتیجه خوبی میدانند جشن و شادی را آغاز میکنند. در دقایق پایانی نیمه اول بازی خوب ایران آنها را بسیار امیدوار کرده است و با شروع نیمه دوم امید برای ادامه موفق بازی بالا میگیرد. درحالیکه صدای ضربان قلبم را به وضوح حس میکنم لحظهای چشم از ساعت ورزشگاه برنمیدارم. کندترین لحظههای زندگی همه ما در حال گذر است. بازی خوب و ایجاد چند فرصت گل برای ایران آررژانتینیها را کاملا ساکت میکند و این سکوت تا دقیقه ۹۰ ادامه دارد. برزیلیها با خواندن طعنهآمیز سرود مورد علاقه آرژانتینیها در شادی و شعار با ایرانیها همراه میشوند و ناگهان مسی! انفجار ورزشگاه!
از ضربه استادانه لیونل مسی چه میتوان گفت؟ به گفته مربی آرژانتین حتی دوتا دروازهبان هم نمیتوانستند این ضربه را مهار کنند و این هم از بدشانسی تاریخی ماست که مسی یکی از زیباترین گلهای جام جهانی را باید به ما بزند. به جرات میتوانم بگویم در ورزشگاه از هر دو آرژانتینی یک نفر پیرهن شماره ۱۰ را پوشیده بود؛ بیسبب نیست این همه اعتماد واعتقاد به این اسطوره که هم در آرژانتین و هم در سایر کشورها (ازجمله خود ایران) چنین محبوبیتی دارد.
حس شکست نداشتیم اما صحنههای بازگشت از استادیوم و دیدن طرفداران شادمان آرژانتین که از آن بیرون میآیند، واقعا تلخ بود. میتوانستیم در فاصله دو دقیقه ما جای آنها باشیم. اما چه میشود کرد فوتبال جز این هم نیست و فوتبال آرژانتین هم از این تلخیها زیاد دیده است. دیدن توییتهای دلگرم کننده دوستانم در مسیر بازگشت اوضاع را کمی بهتر میکند. یکی از آنها نوشت «این بهترین باخت زندگی ما بود» و فکر میکنم میشود و شد که در باخت هم شادمان بود؛ چنانکه شنیدم خیلیها به خیابان آمدند و شادمانی کردند و مگر همین را نمیخواستیم؟ از یاد نبریم این جنگ نبود و یک بازی بود و دلداری دوستانه برزیلیها و آرژانتینیها به ایرانیهای غمگین خارج از ورزشگاه هم همین معنی را داشت.
ارسال نظر