شبهجزیره اسرارآمیز (قسمت چهلم)
ترجمه: محمدحسین باقی
پایتخت کرهشمالی یکی از ناشناختهترین مکانها در کره زمین است. برای بیش از نیم قرن حکومت کرهشمالی با دقت تمام، امکان دسترسی به تصاویر و گزارشها از پیونگ یانگ را مدیریت کرده و این بدین معناست که برای مردم خارج از کرهشمالی این شهر هنوز بسیار ناشناخته است. آن تصاویری که از پیونگ یانگ منتشر میشود به دقت مهندسی شده است و معمولا تجمعات بسیار سازمان یافته یا رژه در هنگام مراسم خاص را منعکس میسازد. به ندرت زندگی مردم معمولی نشان دادهمیشود (یا اصلا نشان داده نمیشود).
ترجمه: محمدحسین باقی
پایتخت کرهشمالی یکی از ناشناختهترین مکانها در کره زمین است. برای بیش از نیم قرن حکومت کرهشمالی با دقت تمام، امکان دسترسی به تصاویر و گزارشها از پیونگ یانگ را مدیریت کرده و این بدین معناست که برای مردم خارج از کرهشمالی این شهر هنوز بسیار ناشناخته است. آن تصاویری که از پیونگ یانگ منتشر میشود به دقت مهندسی شده است و معمولا تجمعات بسیار سازمان یافته یا رژه در هنگام مراسم خاص را منعکس میسازد. به ندرت زندگی مردم معمولی نشان دادهمیشود (یا اصلا نشان داده نمیشود). به همین ترتیب، در درون کشور، پیونگ یانگ از سوی رسانههای دولتی بهعنوان پایتخت انقلاب نشان داده میشود؛ بنابراین، بسیاری از ساکنان این کشور تصور اندکی از واقعیت هستی و زندگی روزانه در پایتخت دارند. در این سلسله مقالات که ترجمهای است از کتاب «کره شمالی: دولت پارانویا» به قلم پاول فرنچ تمام زوایای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و ایدئولوژیک کرهشمالی بررسی شده است. شاید اطلاعات ارائه شده در این بخش، کمتر به چشم خوانندگان فارسی زبان آمدهباشد. این سلسله مقالات که ترجمه فصلهایی از کتاب مذکور است میتواند اطلاعاتی غنی از هر آنچه در کرهشمالی میگذرد به خواننده ارائه دهد.
«اریک کورنل»، کاردار سوئد در پیونگ یانگ در فاصله ۱۹۷۷- ۱۹۷۵، معتقد بود بخش زیادی از مشکل بازپرداخت بدهیها به این دلیل بود که مسوولان کرهشمالی بر این باور بودند هرکسی که با پیونگ یانگ معامله میکند بهطور ضمنی حامی آنهاست و در نتیجه این معامله را نوعی کمک تلقی میکردند بدین معنا که تاخیر در پرداخت هیچ مشکلی ندارد. تمام بازپرداخت بدهیها به غرب در سال ۱۹۷۶ متوقف شد، یعنی زمانی که کرهشمالی رسما خود را ورشکسته اعلام کرد و این در حالی بود که رسانهها همچنان گزارش میدادند نرخ رشد تولید صنعتی سالانه حدود ۱۶ درصد است. با این رقم اعلام شده اما بدهی کشور، ۲/ ۵ میلیارد دلار آمریکا بود. برعکس، کرهجنوبی هم به دنبال رسیدن به فناوری و کارخانه بود و متحمل بدهی شده بود اما به دنبال افزایش صادرات و کسب درآمد برای پرداخت بدهیهایش بود. مهمتر از همه، کرهجنوبی به جای اینکه کل خطوط تولید را بخرد، بیشتر موافقتنامههای صدور مجوز را با شرکتهای ژاپنی امضا میکرد.
برای بسیاری، کرهشمالی الگویی موفق به نظر میرسید. این کشور موفق شد به شکل غیر قابل انکاری شالودههای صنعتی خود را از نو برقرار کند و در تولید کشاورزی تا حد زیادی خودکفا شود. نمیتوان پروژههای عظیم ساختمانی را انکار کرد؛ پروژههایی که توانسته بود بسیاری از شهروندان این کشور را که پس از جنگ کره بی خانمان شده بودند مسکن دهد. علاوهبر این، بازدیدکنندگان میتوانستند پیشرفت ملموس را از اواسط تا اواخر دهه ۷۰ ببینند یعنی زمانی که کرهشمالی هنوز استاندارد بالایی از زندگی داشت و توزیع ثروت در آن حتی بهتر و بیشتر از کرهجنوبی بود. البته در سال ۱۹۷۱ هزینههای نظامی بیش از ۳۰ درصد از تولید ناخالص ملی را بلعید. حتی در طی برنامه ۷ ساله دوم از ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۴ - که بدون بحث آغاز شد وقتی کیم تا آن زمان قدرت مطلق را از آن خود کرده بود- کرهشمالی ادعای رشد اقتصادی بیش از ۱۲ درصد را داشت. دولت همچنین اعلام کرد که میتواند به شکل ملموسی زندگی مردم را از طریق طرحهایی همچون «جنبش سوم اوت محصولات مصرفی» بهبود بخشد، جنبشی که با وجود ضرورت تمدید دو ساله این طرح و آغاز برنامه جدید کولیمایی کار در «طرح ضربتی پیونگ یانگ»، هدفش تولید محصولات بیشتر برای مصرف داخلی بود.
جنبش کالاهای مصرفی محکوم به شکست بود. مشکل تولید بیکیفیت این است که تقاضای اضافی برای کالاهایی ایجاد میکند که باید جایگزین کالاهای شکسته و آسیب دیده شود؛ تقاضایی که میتواند به امری سیری ناپذیر تبدیل شود، حتی در اقتصاد مصرفی که به لحاظ تامین پول نقد در فقر به سر میبرد مانند کرهشمالی. همچنین افزایش همزمان تقاضا برای قطعات یدکی و تعمیرات وجود دارد که هر دو به نوبه خود همواره کیفیت پایینی دارند. در نتیجه، اینها نشان میدهد که کمبودها همچنان باقی است. پیشرفتهایی آشکار در این دوره وجود داشت مانند بازسازی جاده «پانمون جوم» به «پیونگ یانگ» که پیش از اواخر دهه ۷۰ در شرایط وخیمی قرار داشت. این جاده در دهه ۸۰ تا حد زیادی به یک اتوبان تغییر چهره داد و باعث تسریع در مسافرتها شد و امروز یک بزرگراه چند لاینی است.وقتی اقتصاد کرهشمالی به حالت توقف رسید، ظرفیت انرژی تحلیل رفت و تولید کشاورزی به بن بست رسید و غرب هم از سیاست تعامل تجاری با کرهشمالی به سیاست مذاکره بر سر بدهیهای این کشور تغییر جهت داد.
اعتبار صادراتی متوقف شد و کرهشمالی مجبور شد از طریق نظام تهاتری با «کومکون» به یک سازگاری دست یابد و به شدت بر سوبسیدهای ارائه شده از سوی شوروی اتکا یافت. اگرچه شوروی کاملا پیونگ یانگ را به خاطر تنها گذاشتن مسکو نبخشید اما مسکو به حمایت از اقتصاد کرهشمالی برخاست. چین هم یک شریک تجاری مهم بود، هرچند بر مبنایی برابرتر. شوروی به دلایلی برای کرهشمالی مفید بود. برای مثال، در سال ۱۹۷۴ اندکی پس از اولین بحران نفتی اوپک و سقوط قیمت جهانی مس، مسکو از ورود کرهشمالی به آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) حمایت کرد. این باعث شد که شوروی رسما به توسعه ظرفیت تولید نیروی غیرنظامی هستهای کرهشمالی یاری رساند.
کرهشمالی به سرعت از دولتی مورد تحسین به یک دولت سوسیالیستی ورشکسته و ناکام مورد حمایت شوروی تبدیل شد. در عین حال، نزدیکترین همسایههای این کشور- ژاپن و کرهجنوبی- به سرعت فرآیند صنعتی شدن را طی کرده و چین هم در دوره دنگ برنامه اصلاحی خود را آغاز کرد. رشد ژاپن زودتر آغاز شد و «معجزه پسا جنگ» این کشور به الگویی برای کرهجنوبی و چین تبدیل شد که تا حد زیادی استراتژی رشد صادرات محور دولتی توکیو را با انضمام ویژگیهای ملی خودشان دنبال کردند. در اواسط دهه ۷۰ میلادی ژاپن دیگر خیلی فقیر نبود هرچند درآمدهای سرانهاش تقریبا یک سوم درآمد سرانه در آمریکا بود. کرهشمالی اساسا به «رعیت» یا «دولت اقماری» شوروی تبدیل شد. این کشور مجبور شد به خاطر نظریه جوچه خویش و بهدلیل نیاز به مطابقت با معیارهای مسکو برای دریافت کمک، به اقتصاد دستوری خفت بار در تاریخ اقتصادی تن دهد. پیونگ یانگ احتمالا مستقل به نظر میرسید اما در واقع بسیار متکی به سوبسیدهای شوروی تا اواسط دهه ۷۰ بود.
ارسال نظر