چرا گاهی افراد در محل کار گریه میکنند؟
مترجم: آناهیتا جمشیدنژاد
استرس در محل کار میتواند احساسات بسیاری برای ما دربرداشته باشد.
ما بارها خوشی، ناراحتی، ناامیدی و یاس را در یک روز کاری شاهد بودهایم. اما گرچه ممکن است مجموعهای احساسات را سرکار تجربه کنیم، یک توافق عام وجود دارد و آن این است که ما نباید کسی را در حال گریه، ناامیدی یا شکست در شغل ببینیم. اگر شما بهعنوان یک مدیر یک کارمند را به گریه انداختهاید، هدف اولیه شما باید این باشد که نگذارید این اتفاق دوباره رخ دهد. اما چگونه؟ اول اینکه باید دریابید که این اتفاق دقیقا چگونه رخ داده است.
استرس در محل کار میتواند احساسات بسیاری برای ما دربرداشته باشد.
ما بارها خوشی، ناراحتی، ناامیدی و یاس را در یک روز کاری شاهد بودهایم. اما گرچه ممکن است مجموعهای احساسات را سرکار تجربه کنیم، یک توافق عام وجود دارد و آن این است که ما نباید کسی را در حال گریه، ناامیدی یا شکست در شغل ببینیم. اگر شما بهعنوان یک مدیر یک کارمند را به گریه انداختهاید، هدف اولیه شما باید این باشد که نگذارید این اتفاق دوباره رخ دهد. اما چگونه؟ اول اینکه باید دریابید که این اتفاق دقیقا چگونه رخ داده است.
مترجم: آناهیتا جمشیدنژاد
استرس در محل کار میتواند احساسات بسیاری برای ما دربرداشته باشد.
ما بارها خوشی، ناراحتی، ناامیدی و یاس را در یک روز کاری شاهد بودهایم. اما گرچه ممکن است مجموعهای احساسات را سرکار تجربه کنیم، یک توافق عام وجود دارد و آن این است که ما نباید کسی را در حال گریه، ناامیدی یا شکست در شغل ببینیم. اگر شما بهعنوان یک مدیر یک کارمند را به گریه انداختهاید، هدف اولیه شما باید این باشد که نگذارید این اتفاق دوباره رخ دهد. اما چگونه؟ اول اینکه باید دریابید که این اتفاق دقیقا چگونه رخ داده است. دقیقا چه چیزی موجب این ناراحتی شده است؟
اشکها، غم و اندوه را نشان میدهند یا در بسیاری مواقع میتوانند نشاندهنده احساسات دیگری مانند: ناامیدی، خشم، احساس ضعف، اضطراب، کمبود اعتماد به نفس یا منفینگری نسبت به خود باشد. باید به ساختار شناختی و احساسی فردی که ناراحت است به همان اندازه موقعیتی که در آن قرار گرفته است دقت کنیم. این فرد واقعا میخواست چه کاری انجام دهد: چیزی را به رئیس بیعاطفه خود بفهماند یا از یک شغل پست فرار کند؟ همه اینها گاه تنها راهی هستند که گریه کردن را توجیه میکنند. اصولا سه رویداد عمده در ایجاد گریه در افراد وجود دارد:
مدیر به شدت سختگیر
خیلی خوب است که مدیری به شدت باهوش و فاضل به نظر بیایید، اما به خاطر داشته باشید که ممکن است توسط کارمندان خود فردی دیده شوید که قوانینی را تعیین کردهاید که سایرین را به وحشت بیندازید و آنها به شدت از پیامدهای مناسب نبودن با استانداردهای بالای شما در همه حالات هراس دارند. اگر موضوع این است، انتقادات سادهای که تصور میکنید به منظور کمک به کارمندان برای توسعه مهارتهای آنها انجام میدهید میتواند به این شکل معنی شود« شما هرگز مناسب این شغل نبودهاید» درنتیجه حس ناامیدی را به فرد منتقل کرده و او را به شدت به گریه میاندازید. انواع دیگر مدیران به شدت سختگیر ممکن است از ترساندن، بهجای اینکه برای انگیزه دادن به کارمندانشان از زبان ماهرانهای مانند: «ما افراد سختکوشی در این اداره داریم. ممنونم از تلاش بیدریغتان. همگی باید این شرایط را حفظ کنیم. بیایید برای رسیدن به این هدف تلاش کنیم» استفاده کنند.
فرهنگ سازمانی و تفاوتها
مانند خانوادهها، گروههای اجتماعی و مناطق جغرافیایی، هر محیط کار فرهنگ و انتظارات رفتاری خود را دارد. در برخی سازمانها تعامل در برخی سطوح بهعنوان یک هنجار دیده میشود و مردم به ندرت احساس قصور میکنند. در شرکت دیگر انتظارات یک انتقاد یا تادیب است که با دلسوزی و حساسیت شنیده خواهد شد. اگر شما مدیر جدیدی در یک سازمان هستید یا کارمندان جدیدی را مدیریت میکنید، ممکن است زمانی که اعضای تیمتان انتظار احتیاط بیشتری از شما دارند، شما جانب صراحت را نگه دارید.
زندگی شخصی و زندگی حرفهای در تعامل با هم هستند
چه تعداد مکالمات در اداره با این جملات شروع میشود و پایان مییابد:
«صبح به خیر! حالتان چطور است؟»
«خوبم؛ شما چطورید؟»
«من هم خوبم، متشکرم».
مردم همیشه چالشهایی که بیرون محیط کار با آن روبهرو هستند را سر کار آشکار نمیکنند. زمانی که به کارمندانتان متذکر میشوید که نتایج سه ماهه برآورده نشده است کارمندتان شروع به گریه میکند ممکن است تنها از پیامدهای مالی دلسرد نشده باشد، بلکه ممکن است احساس کند همه چیز در زندگی او به هم می ریزد. شاید کارمند شما دچار یک بیماری جدی شده باشد و صبح همان روز نتیجه آن را گرفته باشد، یا دوستی نزدیک یا یکی از اعضای خانوادهاش را از دست داده باشد. یک نظر ساده شما ممکن است قوز بالا قوز باشد.
باوجود منشأ اشکهای کارمندتان، مهم است که تلاش کنید علت آن را دریابید. اما چگونه:
گوش کنید. مکانی امن و آرام مانند اتاق کنفرانس که کسی در آن نیست یا جایی که بتوانید آرام صحبت کنید، بیابید. از او بپرسید چه شده و به حرفهایش کاملا گوش کنید. ممکن است زمانی طول بکشد تا او بتواند احساساتش را بیان کند بنابراین صبور باشید. از کارمندان بسیاری شنیدهام که اشتیاق مدیرشان برای گوش دادن به حرفهای آنها اعتماد را در روابطشان مستحکمتر کرده و برای هر دو طرف سطح درک را بالا برده است.
با کارمندانتان همدل و همزبان باشید. حتی اگر کاملا علت ناراحتی کارمند یا همکارتان که باعث به گریه افتادن او شده را درک نکردهاید، این توجه به احساسات دیگران موجب خواهد شد تا روند کار کردن شما با آن فرد موثرتر و کارآتر شود و شما تبدیل به مدیر بهتری شوید.
اگر اقتضا میکند حتما عذرخواهی کنید. اگر رفتار شما بد بوده و این چنین به نظر آمده، اجازه دهید که سایرین بدانند که از حرفها و کارهایی که کردهاید و اثری که بر کارمندانتان گذاشته شده پشیمان هستید. اگر علت اشکهای کارمندتان به دلیلی خارج از محیط کار مربوط است آن مساله را بشناسید و سعی کنید شرایط را برای آن فرد بهتر کنید.
توجه داشته باشید که شاید این کارمند اساسا انسان حساسی است یا اینکه مشکل خاصی برای او پیش آمده است. اهدافتان را در مورد این فرد خاص مشخص کنید و تلاش کنید تا مشکل او حل شود. اینگونه تلاشها همیشه یک عنصر کلیدی در با انگیزه نگه داشتن افراد بهجای ناامیدی در زمانهای چالشبرانگیز است.
منبع: HBR
استرس در محل کار میتواند احساسات بسیاری برای ما دربرداشته باشد.
ما بارها خوشی، ناراحتی، ناامیدی و یاس را در یک روز کاری شاهد بودهایم. اما گرچه ممکن است مجموعهای احساسات را سرکار تجربه کنیم، یک توافق عام وجود دارد و آن این است که ما نباید کسی را در حال گریه، ناامیدی یا شکست در شغل ببینیم. اگر شما بهعنوان یک مدیر یک کارمند را به گریه انداختهاید، هدف اولیه شما باید این باشد که نگذارید این اتفاق دوباره رخ دهد. اما چگونه؟ اول اینکه باید دریابید که این اتفاق دقیقا چگونه رخ داده است. دقیقا چه چیزی موجب این ناراحتی شده است؟
اشکها، غم و اندوه را نشان میدهند یا در بسیاری مواقع میتوانند نشاندهنده احساسات دیگری مانند: ناامیدی، خشم، احساس ضعف، اضطراب، کمبود اعتماد به نفس یا منفینگری نسبت به خود باشد. باید به ساختار شناختی و احساسی فردی که ناراحت است به همان اندازه موقعیتی که در آن قرار گرفته است دقت کنیم. این فرد واقعا میخواست چه کاری انجام دهد: چیزی را به رئیس بیعاطفه خود بفهماند یا از یک شغل پست فرار کند؟ همه اینها گاه تنها راهی هستند که گریه کردن را توجیه میکنند. اصولا سه رویداد عمده در ایجاد گریه در افراد وجود دارد:
مدیر به شدت سختگیر
خیلی خوب است که مدیری به شدت باهوش و فاضل به نظر بیایید، اما به خاطر داشته باشید که ممکن است توسط کارمندان خود فردی دیده شوید که قوانینی را تعیین کردهاید که سایرین را به وحشت بیندازید و آنها به شدت از پیامدهای مناسب نبودن با استانداردهای بالای شما در همه حالات هراس دارند. اگر موضوع این است، انتقادات سادهای که تصور میکنید به منظور کمک به کارمندان برای توسعه مهارتهای آنها انجام میدهید میتواند به این شکل معنی شود« شما هرگز مناسب این شغل نبودهاید» درنتیجه حس ناامیدی را به فرد منتقل کرده و او را به شدت به گریه میاندازید. انواع دیگر مدیران به شدت سختگیر ممکن است از ترساندن، بهجای اینکه برای انگیزه دادن به کارمندانشان از زبان ماهرانهای مانند: «ما افراد سختکوشی در این اداره داریم. ممنونم از تلاش بیدریغتان. همگی باید این شرایط را حفظ کنیم. بیایید برای رسیدن به این هدف تلاش کنیم» استفاده کنند.
فرهنگ سازمانی و تفاوتها
مانند خانوادهها، گروههای اجتماعی و مناطق جغرافیایی، هر محیط کار فرهنگ و انتظارات رفتاری خود را دارد. در برخی سازمانها تعامل در برخی سطوح بهعنوان یک هنجار دیده میشود و مردم به ندرت احساس قصور میکنند. در شرکت دیگر انتظارات یک انتقاد یا تادیب است که با دلسوزی و حساسیت شنیده خواهد شد. اگر شما مدیر جدیدی در یک سازمان هستید یا کارمندان جدیدی را مدیریت میکنید، ممکن است زمانی که اعضای تیمتان انتظار احتیاط بیشتری از شما دارند، شما جانب صراحت را نگه دارید.
زندگی شخصی و زندگی حرفهای در تعامل با هم هستند
چه تعداد مکالمات در اداره با این جملات شروع میشود و پایان مییابد:
«صبح به خیر! حالتان چطور است؟»
«خوبم؛ شما چطورید؟»
«من هم خوبم، متشکرم».
مردم همیشه چالشهایی که بیرون محیط کار با آن روبهرو هستند را سر کار آشکار نمیکنند. زمانی که به کارمندانتان متذکر میشوید که نتایج سه ماهه برآورده نشده است کارمندتان شروع به گریه میکند ممکن است تنها از پیامدهای مالی دلسرد نشده باشد، بلکه ممکن است احساس کند همه چیز در زندگی او به هم می ریزد. شاید کارمند شما دچار یک بیماری جدی شده باشد و صبح همان روز نتیجه آن را گرفته باشد، یا دوستی نزدیک یا یکی از اعضای خانوادهاش را از دست داده باشد. یک نظر ساده شما ممکن است قوز بالا قوز باشد.
باوجود منشأ اشکهای کارمندتان، مهم است که تلاش کنید علت آن را دریابید. اما چگونه:
گوش کنید. مکانی امن و آرام مانند اتاق کنفرانس که کسی در آن نیست یا جایی که بتوانید آرام صحبت کنید، بیابید. از او بپرسید چه شده و به حرفهایش کاملا گوش کنید. ممکن است زمانی طول بکشد تا او بتواند احساساتش را بیان کند بنابراین صبور باشید. از کارمندان بسیاری شنیدهام که اشتیاق مدیرشان برای گوش دادن به حرفهای آنها اعتماد را در روابطشان مستحکمتر کرده و برای هر دو طرف سطح درک را بالا برده است.
با کارمندانتان همدل و همزبان باشید. حتی اگر کاملا علت ناراحتی کارمند یا همکارتان که باعث به گریه افتادن او شده را درک نکردهاید، این توجه به احساسات دیگران موجب خواهد شد تا روند کار کردن شما با آن فرد موثرتر و کارآتر شود و شما تبدیل به مدیر بهتری شوید.
اگر اقتضا میکند حتما عذرخواهی کنید. اگر رفتار شما بد بوده و این چنین به نظر آمده، اجازه دهید که سایرین بدانند که از حرفها و کارهایی که کردهاید و اثری که بر کارمندانتان گذاشته شده پشیمان هستید. اگر علت اشکهای کارمندتان به دلیلی خارج از محیط کار مربوط است آن مساله را بشناسید و سعی کنید شرایط را برای آن فرد بهتر کنید.
توجه داشته باشید که شاید این کارمند اساسا انسان حساسی است یا اینکه مشکل خاصی برای او پیش آمده است. اهدافتان را در مورد این فرد خاص مشخص کنید و تلاش کنید تا مشکل او حل شود. اینگونه تلاشها همیشه یک عنصر کلیدی در با انگیزه نگه داشتن افراد بهجای ناامیدی در زمانهای چالشبرانگیز است.
منبع: HBR
ارسال نظر