دنیله باسکین چگونه ۶ شرکت را همزمان اداره می کند
جادوی یک کارآفرین۷۲ ساله
مترجم: مریم رضایی
بعدازظهر یکی از روزهای اوایل سال ۲۰۱۴ کارمند شرکت Coworkrs واقع در منهتن که محیطهای کاری را طراحی میکند، سهچرخه بزرگی را میراند. این سهچرخه به یک میز کوچک مجهز بود و گویی آن کارمند پشت میز کار خود نشسته و در اطراف شهر دور میزند. شرکتی به نام پدلر پاپآپز (Peddler Pop-Ups)این نمایش تبلیغاتی را طراحی کرده و سهچرخه را برای یک کار تبلیغاتی اجاره داده بود. شرکت پدلر یکی از شش شرکتی است که دنیله باسکین (Danielle Baskin) ۲۷ ساله تاسیس و راهاندازی کرده است. دنیله هیچ کارمندی ندارد و دفاتر کسبوکارهای او در فضایی ۱۵ مترمربعی واقع شدهاند.
بعدازظهر یکی از روزهای اوایل سال ۲۰۱۴ کارمند شرکت Coworkrs واقع در منهتن که محیطهای کاری را طراحی میکند، سهچرخه بزرگی را میراند. این سهچرخه به یک میز کوچک مجهز بود و گویی آن کارمند پشت میز کار خود نشسته و در اطراف شهر دور میزند. شرکتی به نام پدلر پاپآپز (Peddler Pop-Ups)این نمایش تبلیغاتی را طراحی کرده و سهچرخه را برای یک کار تبلیغاتی اجاره داده بود. شرکت پدلر یکی از شش شرکتی است که دنیله باسکین (Danielle Baskin) ۲۷ ساله تاسیس و راهاندازی کرده است. دنیله هیچ کارمندی ندارد و دفاتر کسبوکارهای او در فضایی ۱۵ مترمربعی واقع شدهاند.
مترجم: مریم رضایی
بعدازظهر یکی از روزهای اوایل سال ۲۰۱۴ کارمند شرکت Coworkrs واقع در منهتن که محیطهای کاری را طراحی میکند، سهچرخه بزرگی را میراند. این سهچرخه به یک میز کوچک مجهز بود و گویی آن کارمند پشت میز کار خود نشسته و در اطراف شهر دور میزند. شرکتی به نام پدلر پاپآپز (Peddler Pop-Ups)این نمایش تبلیغاتی را طراحی کرده و سهچرخه را برای یک کار تبلیغاتی اجاره داده بود. شرکت پدلر یکی از شش شرکتی است که دنیله باسکین (Danielle Baskin) ۲۷ ساله تاسیس و راهاندازی کرده است. دنیله هیچ کارمندی ندارد و دفاتر کسبوکارهای او در فضایی ۱۵ مترمربعی واقع شدهاند. او به انواع پلتفرمها و سرویسهای نسبتا جدید و ارزان تجارت الکترونیک اعتبار میبخشد که این کار به او امکان میدهد مفاهیم جدید را تست کند و کسبوکارهای جدید را خیلی سریع راهاندازی کند.
خانم باسکین اولین بنگاه خود به نام اینکول هلمت (Inkwell Helmets) را در خوابگاه دانشجویی در سال 2008 راهاندازی کرد؛ زمانی که ورود به عرصه تجارت الکترونیک سختتر و گرانتر بود. او که دانشجوی هنر و علاقهمند به تصاویر خطای دید بود، صحنهای از یک آسمان آبی و ابرهای سفید را روی کلاه ایمنی دوچرخه سواری خود نقاشی کرد و با مواد مخصوص به آن جلا داد. وقتی هنگام دوچرخهسواریهای روزانه در اطراف شهر این کلاه را سر می کرد، مردم متناوبا جلوی او را میگرفتند و میپرسیدند این کلاه را از کجا خریده است. او میگوید: «هیچ گاه قصد نداشتم این کار را به یک شرکت تبدیل کنم. فقط فکر میکردم یک کاردستی بامزه درست کردهام. اما بعد از مدتی طرحهای دیگری زدم و به این فکر افتادم که موقعیتهای متعددی پیش روی من قرار دارد.» باسکین طراحی روی کلاهها را با تصاویر مختلف شروع کرد؛ مغز، سیب و کندوی عسل. او در ابتدا تلاش میکرد کلاهها را برای فروش به بوتیکها یا فروشگاههای تجهیزات دوچرخه عرضه کند؛ اما با اینکه محصولاتش منحصر به فرد بودند، نتوانست در صنعت خردهفروشی برای فروش آنها به موفقیت برسد؛ بنابراین تصمیم گرفت به فروش آنلاین آنها روی بیاورد. در ابتدا او توانایی مالی سرمایهگذاری در یک وبسایت پیچیده را نداشت؛ بنابراین کارش را در سایتی شروع کرد که خودش آن را یک چیز «تکه پاره» توصیف میکند. مشتریان میتوانستند عکسهای کلاهها را روی سایت ببینند، اما امکان سفارش یا پرداخت پول را از آن طریق نداشتند. در عوض، آنها از طریق ارسال ایمیل و پرداخت از سرویس پیپال کلاهها را سفارش میدادند. بعد از اینکه باسکین در سال 2010 فارغالتحصیل شد، آپارتمانهایی برای کار و زندگی توام اجاره میکرد.
وقتی کسبوکار طراحی کلاه ایمنی باسکین به شکوفایی رسید، ایدههایی برای محصولات و خدمات بیشتر و متنوعتر به ذهن او رسید. بیشتر این ایدهها از تلاش او برای برطرف کردن مشکلاتی که با آنها مواجه میشد، نشات میگرفتند. مثلا هنگامی که بهدنبال روشی برای نمایش دادن کلاهها در ایستگاههای کرایه دوچرخه شهری میگشت، مجبور شد سهچرخه کهنهای را از یکی از دوستانش بخرد و آن را به یک فروشگاه تبلیغاتی تبدیل کند. او در نهایت به این نتیجه رسید که میتواند سهچرخه را در زمانهایی که از آن استفاده نمیکند اجاره بدهد و در همین جا بود که پدلر پاپآپ شکل گرفت. این بنگاه سهچرخههای تزئین شده را به شرکتها اجاره میدهد تا از آن به عنوان ایستگاههای تبلیغاتی استفاده کنند. برای ایمن بودن هنگام راندن سهچرخه برای جستوجوی مکان ایستگاههای دوچرخه در شهر، باسکین یک جلد گوشی هوشمند طراحی کرد که به فرمان سهچرخه متصل میشد. اکنون این جلدها را به تولید انبوه رسانده و از طریق بنگاهی به نام تریلوباکس (Trillobox) به فروش میرساند. همچنین او یک کسبوکار طراحی تابلو و علامتهای گرافیکی به نام Signmaker.nyc اداره میکند که به مشتریان در بروکلین خدماترسانی میکند. باسکین دو شرکت دیگر هم دارد که کارهای هنری خودش را در آنها به فروش میرساند. در زمانی که باسکین تصمیم گرفت ایدههای خود را تست کند تا پتانسیل تجاری آنها را دریابد، تکنولوژی حاضر و آماده بود و به او امکان داد خیلی راحت وبسایتهایی حرفهای طراحی کند. این روزها شرکتهای تکنولوژی زیادی وجود دارند که به صاحبان کسبوکارهای کوچک مانند خانم باسکین خدمات میدهند. اکنون وقتی خانم باسکین ایده کسبوکار یا محصول جدیدی دارد، خیلی سریع وبسایتی با استفاده از سیستم مدیریت محتوای Squarespace راهاندازی میکند تا ارزیابی کند آیا بازاری برای این ایده یا محصول وجود دارد یا نه. او سپس سراغ ابزارهای تحلیل دیجیتال مانند Google Analytics و Inspectlet میرود تا ببیند یک ایده چقدر گیرایی دارد. اگر با استفاده از این ابزارها به نتیجه مثبتی برسد، خیلی فوری فروش محصولات را شروع میکند.
همچنین خیلی سریع میتواند به این نتیجه برسد که یک محصول کارایی ندارد: «اگر کسی به سایتی مراجعه نکند و یا به ایمیلی در رابطه با یک محصول یا ایده جدید پاسخ ندهد، یعنی آن ایده خوبی نبوده است.» تا همین چند ماه پیش، خانم باسکین خودش کار حملونقل و ارسال کالاها را بر عهده داشت و هر چند روز یک بار سفارشها را بستهبندی میکرد و با سهچرخهاش آنها را به پست منطقه میرساند. اکنون از طریق سرویس حملونقل فوری Shyp این کار را انجام میدهد و در زمان صرفهجویی میکند. البته راهاندازی یک کسبوکار تجارت الکترونیک به سادگی راهاندازی یک وبسایت نیست. لی ادواردز، مدیر مرکز مطالعات کارآفرینی در مدرسه کسبوکار استنفورد میگوید: «مشکل این است که داشتن یک سایت کوچک و جمعوجور شما را به جایی نمیرساند، مگر اینکه با کمک عدهای کار زیادی در مورد آن انجام دهید. مثلا مجبورید از فیسبوک یا کمپینهای تبلیغاتی ایمیلی با کمک دوستانتان استفاده کنید تا آگاهی عمومی در مورد وجود این وبسایت به وجود آورید.» برای تحقق این هدف، باسکین برای شرکتهای خودش حسابهای اینستاگرام، پینترست، فیسبوک و توییتر ایجاد کرده است. بعد از تست اولیه در این پایگاهها، او متوجه شده کسبوکارهایی که تاسیس کرده طرفداران خودش را دارد. اینکول هلمت در حال حاضر موفقترین بنگاه او است. در سال 2015 او موفق شد ماهانه بین 20 تا 75 کلاه به فروش برساند که افزایش حدود 200 درصدی نسبت به سال 2014 را نشان میدهد. با این حال، باسکین میگوید با وجود کمک نوآوریهای تکنولوژیک، حجم کاری زیاد توسعه کسبوکار را برای او دشوار کرده و او را به فکر راهکارهایی مانند اتوماتیکسازی فرآیند تولید انداخته است.
بعدازظهر یکی از روزهای اوایل سال ۲۰۱۴ کارمند شرکت Coworkrs واقع در منهتن که محیطهای کاری را طراحی میکند، سهچرخه بزرگی را میراند. این سهچرخه به یک میز کوچک مجهز بود و گویی آن کارمند پشت میز کار خود نشسته و در اطراف شهر دور میزند. شرکتی به نام پدلر پاپآپز (Peddler Pop-Ups)این نمایش تبلیغاتی را طراحی کرده و سهچرخه را برای یک کار تبلیغاتی اجاره داده بود. شرکت پدلر یکی از شش شرکتی است که دنیله باسکین (Danielle Baskin) ۲۷ ساله تاسیس و راهاندازی کرده است. دنیله هیچ کارمندی ندارد و دفاتر کسبوکارهای او در فضایی ۱۵ مترمربعی واقع شدهاند. او به انواع پلتفرمها و سرویسهای نسبتا جدید و ارزان تجارت الکترونیک اعتبار میبخشد که این کار به او امکان میدهد مفاهیم جدید را تست کند و کسبوکارهای جدید را خیلی سریع راهاندازی کند.
خانم باسکین اولین بنگاه خود به نام اینکول هلمت (Inkwell Helmets) را در خوابگاه دانشجویی در سال 2008 راهاندازی کرد؛ زمانی که ورود به عرصه تجارت الکترونیک سختتر و گرانتر بود. او که دانشجوی هنر و علاقهمند به تصاویر خطای دید بود، صحنهای از یک آسمان آبی و ابرهای سفید را روی کلاه ایمنی دوچرخه سواری خود نقاشی کرد و با مواد مخصوص به آن جلا داد. وقتی هنگام دوچرخهسواریهای روزانه در اطراف شهر این کلاه را سر می کرد، مردم متناوبا جلوی او را میگرفتند و میپرسیدند این کلاه را از کجا خریده است. او میگوید: «هیچ گاه قصد نداشتم این کار را به یک شرکت تبدیل کنم. فقط فکر میکردم یک کاردستی بامزه درست کردهام. اما بعد از مدتی طرحهای دیگری زدم و به این فکر افتادم که موقعیتهای متعددی پیش روی من قرار دارد.» باسکین طراحی روی کلاهها را با تصاویر مختلف شروع کرد؛ مغز، سیب و کندوی عسل. او در ابتدا تلاش میکرد کلاهها را برای فروش به بوتیکها یا فروشگاههای تجهیزات دوچرخه عرضه کند؛ اما با اینکه محصولاتش منحصر به فرد بودند، نتوانست در صنعت خردهفروشی برای فروش آنها به موفقیت برسد؛ بنابراین تصمیم گرفت به فروش آنلاین آنها روی بیاورد. در ابتدا او توانایی مالی سرمایهگذاری در یک وبسایت پیچیده را نداشت؛ بنابراین کارش را در سایتی شروع کرد که خودش آن را یک چیز «تکه پاره» توصیف میکند. مشتریان میتوانستند عکسهای کلاهها را روی سایت ببینند، اما امکان سفارش یا پرداخت پول را از آن طریق نداشتند. در عوض، آنها از طریق ارسال ایمیل و پرداخت از سرویس پیپال کلاهها را سفارش میدادند. بعد از اینکه باسکین در سال 2010 فارغالتحصیل شد، آپارتمانهایی برای کار و زندگی توام اجاره میکرد.
وقتی کسبوکار طراحی کلاه ایمنی باسکین به شکوفایی رسید، ایدههایی برای محصولات و خدمات بیشتر و متنوعتر به ذهن او رسید. بیشتر این ایدهها از تلاش او برای برطرف کردن مشکلاتی که با آنها مواجه میشد، نشات میگرفتند. مثلا هنگامی که بهدنبال روشی برای نمایش دادن کلاهها در ایستگاههای کرایه دوچرخه شهری میگشت، مجبور شد سهچرخه کهنهای را از یکی از دوستانش بخرد و آن را به یک فروشگاه تبلیغاتی تبدیل کند. او در نهایت به این نتیجه رسید که میتواند سهچرخه را در زمانهایی که از آن استفاده نمیکند اجاره بدهد و در همین جا بود که پدلر پاپآپ شکل گرفت. این بنگاه سهچرخههای تزئین شده را به شرکتها اجاره میدهد تا از آن به عنوان ایستگاههای تبلیغاتی استفاده کنند. برای ایمن بودن هنگام راندن سهچرخه برای جستوجوی مکان ایستگاههای دوچرخه در شهر، باسکین یک جلد گوشی هوشمند طراحی کرد که به فرمان سهچرخه متصل میشد. اکنون این جلدها را به تولید انبوه رسانده و از طریق بنگاهی به نام تریلوباکس (Trillobox) به فروش میرساند. همچنین او یک کسبوکار طراحی تابلو و علامتهای گرافیکی به نام Signmaker.nyc اداره میکند که به مشتریان در بروکلین خدماترسانی میکند. باسکین دو شرکت دیگر هم دارد که کارهای هنری خودش را در آنها به فروش میرساند. در زمانی که باسکین تصمیم گرفت ایدههای خود را تست کند تا پتانسیل تجاری آنها را دریابد، تکنولوژی حاضر و آماده بود و به او امکان داد خیلی راحت وبسایتهایی حرفهای طراحی کند. این روزها شرکتهای تکنولوژی زیادی وجود دارند که به صاحبان کسبوکارهای کوچک مانند خانم باسکین خدمات میدهند. اکنون وقتی خانم باسکین ایده کسبوکار یا محصول جدیدی دارد، خیلی سریع وبسایتی با استفاده از سیستم مدیریت محتوای Squarespace راهاندازی میکند تا ارزیابی کند آیا بازاری برای این ایده یا محصول وجود دارد یا نه. او سپس سراغ ابزارهای تحلیل دیجیتال مانند Google Analytics و Inspectlet میرود تا ببیند یک ایده چقدر گیرایی دارد. اگر با استفاده از این ابزارها به نتیجه مثبتی برسد، خیلی فوری فروش محصولات را شروع میکند.
همچنین خیلی سریع میتواند به این نتیجه برسد که یک محصول کارایی ندارد: «اگر کسی به سایتی مراجعه نکند و یا به ایمیلی در رابطه با یک محصول یا ایده جدید پاسخ ندهد، یعنی آن ایده خوبی نبوده است.» تا همین چند ماه پیش، خانم باسکین خودش کار حملونقل و ارسال کالاها را بر عهده داشت و هر چند روز یک بار سفارشها را بستهبندی میکرد و با سهچرخهاش آنها را به پست منطقه میرساند. اکنون از طریق سرویس حملونقل فوری Shyp این کار را انجام میدهد و در زمان صرفهجویی میکند. البته راهاندازی یک کسبوکار تجارت الکترونیک به سادگی راهاندازی یک وبسایت نیست. لی ادواردز، مدیر مرکز مطالعات کارآفرینی در مدرسه کسبوکار استنفورد میگوید: «مشکل این است که داشتن یک سایت کوچک و جمعوجور شما را به جایی نمیرساند، مگر اینکه با کمک عدهای کار زیادی در مورد آن انجام دهید. مثلا مجبورید از فیسبوک یا کمپینهای تبلیغاتی ایمیلی با کمک دوستانتان استفاده کنید تا آگاهی عمومی در مورد وجود این وبسایت به وجود آورید.» برای تحقق این هدف، باسکین برای شرکتهای خودش حسابهای اینستاگرام، پینترست، فیسبوک و توییتر ایجاد کرده است. بعد از تست اولیه در این پایگاهها، او متوجه شده کسبوکارهایی که تاسیس کرده طرفداران خودش را دارد. اینکول هلمت در حال حاضر موفقترین بنگاه او است. در سال 2015 او موفق شد ماهانه بین 20 تا 75 کلاه به فروش برساند که افزایش حدود 200 درصدی نسبت به سال 2014 را نشان میدهد. با این حال، باسکین میگوید با وجود کمک نوآوریهای تکنولوژیک، حجم کاری زیاد توسعه کسبوکار را برای او دشوار کرده و او را به فکر راهکارهایی مانند اتوماتیکسازی فرآیند تولید انداخته است.
ارسال نظر