خانه خاموشان
جواد سروش soroushjavad@gmail. com پرده اول چهارشنبه پنجم تیرماه نود و دو، خانه هنرمندان - جمعه بازم «رضا کیانیان» چکش میزنه! - چی رو چکش میزنه؟ - دومین حراج تهران رو. پارسالم خودش چکش زد. - چی هست این حراجی؟ کجا برگزار میشه؟ - یعنی تو نمیدونی حراجی چیه؟ حراجی تابلو نقاشی، عکاسی و مجسمه از این قراره که آثاری رو که قبلا کارشناسا روشون قیمتگذاری کردن با قیمت پایه ارائه میدن؛ بعد چکش میخوره، هرکس توی زمان تعیین شده قیمت بالاتری بده، برده و کار برای اونه. در مورد جاش، امسال مثل سال گذشته همون هتل «پارسیان آزادی» تهران برگزار میشه.
جواد سروش soroushjavad@gmail.com پرده اول چهارشنبه پنجم تیرماه نود و دو، خانه هنرمندان - جمعه بازم «رضا کیانیان» چکش میزنه! - چی رو چکش میزنه؟ - دومین حراج تهران رو. پارسالم خودش چکش زد. - چی هست این حراجی؟ کجا برگزار میشه؟ - یعنی تو نمیدونی حراجی چیه؟ حراجی تابلو نقاشی، عکاسی و مجسمه از این قراره که آثاری رو که قبلا کارشناسا روشون قیمتگذاری کردن با قیمت پایه ارائه میدن؛ بعد چکش میخوره، هرکس توی زمان تعیین شده قیمت بالاتری بده، برده و کار برای اونه. در مورد جاش، امسال مثل سال گذشته همون هتل «پارسیان آزادی» تهران برگزار میشه. - چطور میشه رفت اونجا؟ - باید از قبل توی سایت حراجی ثبت نام میکردی. اون چیزی که من دیدم یه فرم بود که باید پر میکردی و ضمیمه فرم گردش چند ماه آخر حسابت رو هم میفرستادی. - حالا من که نمیخوام کار بخرم. - پس بشین خونتون، برنامه رو به صورت زنده از روی سایتشون تماشا کن. - سرعت اینترنتم اون قدر بالا نیست که بتونم مستقیم ببینم. - خوب پس شنبه خبرش رو توی روزنامه بخون. - نمیشه به عنوان خبرنگار رفت؟ - نه، خودشون یک سری آدم مشخص رو برای این کار دعوت کردن. غیر از اون کسی رو راه نمیدن.
پرده دوم جمعه هفتم تیر ماه، ساعت شش و نیم بعد ازظهر، ونک، خیابان شهید خدامی (بیژن)، پلاک 40، گالری ایست. گالری طبقه دوم است و از در ورودی ساختمان تا در ورودی گالری، راه پله پر از کسانی است که منتظر شروع اجرا هستند. - در چرا بسته ست؟ - نمیدونم. - یعنی تموم شده؟ - چی تموم شده، توی پوستر زده بود: شروع اجرا ساعت شش بعدازظهر. - مثل اینکه باز شد، دارن میرن داخل. به طبقه دوم میرسیم، از لای در چیزی معلوم نیست. همه جا تاریک است. صدای خنده چند نفر به گوش میرسد. انگار که چیزی بین خودشان پچ پچ میکنند و بعد به یکباره همه زیر خنده میزنند. صدای حرفهایشان واضح نیست اما خندهها چرا. فضای داخل گالری کم نور و نسبتا تاریک است و فقط میشود آمد وشد چند نفر بازیگر سفید پوش را روی خطی سفید تشخیص داد. هر از چندگاهی این سفیدپوشان عکسالعملی از خود بروز میدهند که تا حدی نامعمول است، مثلا عکاسی کادر خود را تنظیم کرده که ناگهان یکی از آنها دست او را میگیرد و کادرش را جابهجا میکند. در سمت دیگری از گالری تصویری از لبخند روی صورت زنهای جوان و مسن در قاب ال ئی دی دیده میشود. روی دیوار تصویر دختری، پشت به کادر تصویر نصب شده
است. آن سوتر در سالن اصلی گالری یک هدفون، روبهروی فلزی صیقل داده شده، گذاشته شده که بازدیدکنندگان آن را برگوش میگذارند و صدای همان پچ پچها و خندهها را میشنوند. بیست دقیقه بعد از آنجا خارج میشویم. - این چی بود؟ - چی، چی بود؟ - همین که الان اون بالا دیدیم دیگه؟ - خوب یه اجرا که عنوانش «بازگردانی» بود. - پس چرا مثل تئاتر ازمون پول نگرفتن؟ - چرا باید بگیرن؟ - ما رفتیم اون جا کارشون رو دیدیم، هیچ چیز هم برای فروش نبود. از ما هم پول نگرفتن. پس خرجش رو از کجا تامین میکنن؟ - گالری بابت چند روزی که اجرا دارن یه مبلغی ازشون میگیره ولی این مبلغ به اضافه هزینههای دیگهای که براشون داره، بهشون برنمیگرده. - یعنی چی برنمیگرده؟ یعنی از جیب خودشون هزینه میکنن؟ - اینطوری که من پرسیدم بله از جیب میدن، چون توی این اجرا دنبال اسپانسر نرفتن. - قضیه اسپانسر چیه؟ - بعضی از کسانی که توی این رشته هنری فعالیت میکنن برای تامین هزینه کارشون از شرکتها و بانکهای مختلف کمک میگیرن و در عوض توی پوستر یا اجرا یا جاهای مختلف به نوعی اون شرکت حق تبلیغ پیدا میکنه. - من کلا نفهمیدم این «بازگردانی» چی بود؟ این صدای خنده و پچ پچ و
حرفهای نامفهوم و رفتار عجیب اون آدمهای سفیدپوش، چه منظوری رو دنبال میکرد؟ - راستش اینطوری که از عنوان نمایشگاه و صدای خندهها و... بر مییاد، منظورشون نگاه و توجه به فضای جمعی و گروهی زنها بوده ولی اینکه پشت این توجه و بازنمایی به چی فکر میکردن رو، دقیق نمیشه تشخیص داد، چون ما اینجا صرفا با یک سری صدا و تصویر و ایما و اشاره طرف بودیم، پی بردن به ارتباط بین این نشانهها نیاز به یک جور روایت منسجم داشت که خواسته یا ناخواسته توی کار دیده نمیشه و همین باعث یک نوع ابهام و گنگی در کل مجموعه شده بود. - به نظرت چقدر زمان برای این کار گذاشته بودن؟ - سوال خیلی مهمیه، چون این موضوع نسبت مستقیم با کیفیت کار داره. طبق چیزی که من از «سمیرا داور فر» و «مریم طبیبی» یعنی کارگردانهای این اجرا پرسیدم. چیزی حدود دو تا سه ماه برای این کار وقت گذاشتن؛ و طبیعیه که در آوردن یه اجرای موفق توی این مدت کوتاه، کار مشکلیه، اما به هر حال کار ارزش دیدن و مواجه شدن رو داشت و این یعنی اونا تونستن تاحدی مخاطب رو درگیر اجراشون کنن. پرده سوم عکس روشنان ساعت پنج بعدازظهر، شیراز جنوبی خیابان علیخانی خیابان گلستان کوچه دوم پلاک 3، گالری
آرته، نمایشگاه گروهی عکس «دیوارهای شهر من» - نمییای پایین؟ - نه. - چرا؟ - شلوغه، تو برو ببین، خلوت شد میآم. - شاید نشه، امروز افتتاحیه است طبیعیه. - تو برو. من یکم دیگه میام. حیاط گالری آرته، پنج و سی بعدازظهر. - چطور بود؟ - تعداد کارها زیاد بود. هفده تا هنرمند بودند از هر کدوم تقریبا چهار تا کار بود. - چطوری ارائه داده بودن؟ - ابعاد کارها کوچک بود، هر چهارتا کار از یک هنرمند کنار هم روی دیوار نصب شده بود. به نظر این چیدمان شلوغ با موضوع - دیوارهای شهر من- همخوان بود؛ چون به هرحال شهر هم این شلوغی رو داره. - یعنی واقعا از دیوارهای شهر عکس گرفته بودن؟ - آره، واقعا، هر کدوم از یه زاویه به شهر و نماها و دیوارهاش نگاه کرده و کادرشون رو بسته بودند. - خب این یعنی چی؟ اولین چیزی که آدم در مواجهه با این موضوع به ذهنش میرسه همینه که؟ پس خلاقیتشون کجا بود؟ - ببین این یه مواجهه ساده با موضوع بود و نمیشه ازش توقع پیچیدگی خاصی داشت. این موضوع رو هم متن نمایشگاه تایید میکرد و هم صحبتم با رضا منصورینژاد، گردآورنده مجموعه. منصورینژاد میگفت قصد ما بیشتر برخورد خاص با تصاویری از شهرمون بود که شاید برای همه ما به علت
تکرار، عادی شده باشن و این سادگی در برخورد و کادربندی بیشتر برای تاکید روی همین ویژگیه؛ یعنی از عادت خارج کردن تصاویری که به ظاهر دیده میشن، اما در اصل به علت تکرار دیده نمیشن و این یعنی توجه به زیباییها یا زشتیهایی که به صورت ناخودآگاه روی ذهن ما تاثیر میذارن و استفاده از تعداد زیاد هنرمند هم برای نشون دادن تنوع دیدن همین زوایای به ظاهر ساده و همیشگی شهرمونه. - قیمتها چطور بود؟ - قیمتهاش خیلی خوب بود، یعنی برای خرید مناسب بود. هر عکس تا هفت نسخه قابلیت فروش داشت. و قیمت هر عکس هم صدهزار تومان بود. همین باعث شده بود خیلی از کارا تو همین یک ساعت فروش بره. - حالا نمیخوای بری کارا رو ببینی؟ - نه آخه شلوغتر شده. در طول هفته مییام که بشه کارا رو دید. نمایشگاه تا کی هست؟ - هر طور راحتی تا هفدهم تیرماه هست ولی وسط هفته بیای ممکنه خود هنرمندا نباشن و نتونی باهاشون حرف بزنی. - مهم نیست. مییام کارا رو ببینم. پرده چهارم جمعه ساعت هفت بعد ازظهر، میدان فاطمی، میدان گلها، میدان سلماس، پلاک پنج، گالری طراحان آزاد، نمایشگاه عکاسی «روز نخست» - تعطیله؟ - نه برای چی؟ - آخه تاریک به نظر میرسه. - مگه، هرجا تاریکه
تعطیله. گالری ایست هم تاریک بود. بریم پایین. - اینا چیه؟ - مگه نمیبینی، عکسه که روی پارچه چاپ شده. - این رو که میبینم، منظورم اینه که چرا اینجوریه؟ یعنی هرکی بخردش باید بزنه به برق؟ چون پشتش چراغه فکر کنم. - بله، درضمن دلیل اصلی این شکل ارائهاش، موضوع کارشه. همون طور که میبینی «داوود درا» توی این مجموعه عکسهای انقلاب پنج و هفت رو کار کرده و موضوع اصلیش تاریخه و این شکل ارائه رو متناسب با فضای کارش انتخاب کرده. - یعنی یه جور تاکید روی اهمیت بازخوانی تاریخ؟ - شاید. ولی خب این برداشت توئه. - قیمت کاراش هم بد نیست، هرکدومشون، ششصد هزار تومانه. - شاید لازم باشه، یه سری دیگه هم برای دیدن کاراش بیام. - البته من رو انقدر نگرفته ولی از اونجایی که تو عاشق اینی که همه چیز و پیچیده ببینی، وقت داری بازم بیای. - من پیچیده نمیبینم، کاراش این قابلیت رو داره، جایی که انتخاب کرده و فضایی که درست کرده همه گویای نوعی تعمد و خودآگاهیه. - نمیدونم شاید حق با تو باشه. به هر حال تو رو ول کنن تا صبح برای خودت دلیل ردیف میکنی. باشه اصلا طرف کارش درسته. فعلا بیا از این تاریک خونه بزنیم بیرون تا بعد دوباره خودت بیا و کارم ازش
بخر. پرده آخر شنبه هشتم تیرماه، خانه هنرمندان - خوندی؟ - چی رو؟ - خبر چکش رو. - آهان. نه چی شد؟ چقدر فروختن. - همه آثاری که ارائه دادن فروش رفته. قیمت کل فروش هم شش میلیارد و نیم تومان بوده. - کارای چه کسایی بوده؟ - خیلیها، پرویز تناولی، فریده لاشایی، حسین زنده رودی و... بالاترین قیمت هم، برای یک اثر از مجموعه «تنه درختان» سهراب سپهری بوده که هفتصد میلیون تومان فروش رفته.
ارسال نظر