در جست‌وجوی همزیستی کمالیسم و نوعثمانی‌گری
ترجمه: کسرا اصفهانی کشوری که روزگاری سیاست عدم مداخله را در پیش گرفته بود بار دیگر به بازیگری مهم در خاورمیانه تبدیل شد. در سال‌های اخیر، آنکارا اشتیاق وافری برای میانجیگری در ستیز اعراب- اسرائیل نشان داده؛ در کنفرانس اتحادیه عرب حضور یافته؛ به نیروهای سازمان ملل در لبنان و نیروهای ناتو در افغانستان کمک کرده؛ جایگاه بلندی در سازمان کنفرانس اسلامی به دست آورده و روابط نزدیکی با همسایگان برقرار ساخته. در واقع، دو مولفه اصلی در پس کنشگری آنکارا در خاورمیانه وجود دارد: نوعثمانی‌گری و چالش کردستان. این دو محرک سیاست خارجی ترکیه اغلب با هم در تضاد هستند. چالش کردستان ضرورتا با هنجارهای کمالیستی جمهوری ترکیه تعریف می‌شود که ملی گرایی کردی را تهدیدی وجودی برای انسجام سرزمینی ترکیه و امنیت منطقه‌ای می‌داند. از سوی دیگر، نوعثمانی‌گری کمتر با مساله کردستان مواجه است و بیشتر بر «قدرت نرم» ترکیه تکیه دارد. بر حسب برداشت ژئوپلیتیک، نوعثمانی‌گری تهی از گسترش طلبی امپریالیستی بوده اما مصمم به ارتقای نقش دیپلماتیک، سیاسی و اقتصادی ترکیه در خاورمیانه و اروپا است. نوعثمانی‌گری که با میراث اسلامی ترکیه و هویت متکثر در این کشور در صلح است در دامن زدن به اینکه ترکیه یک قدرت منطقه‌ای است از کمالیسم جاه‌طلب‌تر و آرمانگراتر است.


کمالیسم و سلطانیسم: دو روی یک سکه؟
برخلاف سایر کیش‌های شخصیت در خاورمیانه اما تمجید و تقدیس آتاتورک در ترکیه امری واقعی است. چنین تحسینی ابتدا از این واقعیت بر می‌خیزد که آتاتورک کشورش را از اشغال و انقیاد دیگران نجات داد. استقلال ترکیه، حس غرور ملی، کرامت و حاکمیت آشکارا با پایه گذار ترکیه ارتباط می‌یابد: قهرمان نظامی که به سیاستمداری خیالی تبدیل شد. جنبه مهم‌تر و البته مشکل سازتر میراث آتاتورک ایدئولوژی‌ای است که با عنوان «کمالیسم» از آن یاد می‌شود. کمالیسم که به ایدئولوژی رسمی جمهوری ترکیه تبدیل شد دو ستون اصلی دارد: اول، برداشت انقلابی و نظامی از سکولاریسم. برای برقراری جمهوری سکولار و غربی، آتاتورک باید «قلمرو سلاطین» را از میان ببرد و کشور را از خلافت، زبان عربی، آموزش اسلامی و برادری صوفیانه تهی سازد. کمالیسم «ماموریتی تمدن ساز» داشت که به شدت متاثر از انقلاب فرانسه به‌ویژه سنت ضد دینی لائیسیته فرانسه بود.
تعجبی ندارد که هم در فرانسه و هم در ترکیه مذهب به نماد «رژیم کهن» و مخالفت با جمهوری تبدیل شد. لائیسیسم به خط گسلی میان روشنگری و تاریک‌اندیشی؛ میان ترقی خواهی و محافظه‌کاری و میان سنت و مدرنیته تبدیل شد. طرفداران لائیسیته فرانسه و معادل لائیکِ ترکی‌اش مشتاق این بودند که مذهب را از حوزه عمومی کنار بزنند و بسیار مشتاق بودند که نقشی ترقی خواهانه علیه دشمنان به گفته آنها «مرتجع» بر عهده بگیرند. به همین دلیل است که در هر دو کشور- حتی امروز- واکنش‌های سکولاریستی مشابهی به مساله حجاب زنان در مدارس دولتی صورت می‌گیرد. لائیسیسم کمالیستی خود را به سنت دیرینه برتری هژمونیِ دولتیِ عثمانی بر دین پیوند زده است. سلاطین عثمانی بارها قوانینی خارج از چارچوب شریعت اسلامی تصویب می‌کردند. این تصمیمات مبتنی بر اصول سیاسی بود نه دینی. وقتی منافع سیاسی و ملی امپراتوری عثمانی و اسلام با هم تناقض می‌یافتند، سلطان همیشه جانب الزام سیاسی و منافع سیاسی را می‌گرفت. جمهوری «سکولار» ترکیه هم این سنت سیاسی را با ایجاد کنترلی سفت و سخت بر نهادهای اسلامی حفظ کرد. همچون شرق‌گرایان غربی، کمالیست‌ها قدرت اسلام را به مثابه دلیل اصلی افول اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی می‌دانستند. برای جلوگیری از این افول، مذهب می‌بایست تحت کنترل دولت سکولار قرار گیرد.
دومین ستون کمالیسم همانا ملی‌گرایی ادغام‌گرایانه است. ترکیه مدرن فعالانه به دنبال ادغام تمام اقلیت‌های مسلمان است. «ترک بودن» به مثابه هویت مشترک ملی، زبانی و سرزمینی تعریف شد. رژیم کمالیست با الگو قرار دادن فرانسه، مفهوم چندفرهنگی‌گرایی را رد کرد؛ هیچ ساختار عمومی‌ای میان جمهوری و شهروندان قرار نمی‌گیرد. بر خلاف نخبگان عثمانی، کمالیست‌ها جهان شهری‌گرایی چندقومی و چندملیتی را نفی می‌کردند.


از زمان روی کار آمدن حزب عدالت در اواخر سال ۲۰۰۲، سیاست خارجی این حزب مبتنی بر آن چیزی بوده که داوود اوغلو - مشاور عالی سیاست خارجی اردوغان- وزیر خارجه وقت و نخست‌وزیر فعلی آن را «عمق استراتژیک» می‌نامید. داوود اوغلو، استاد روابط بین‌الملل در دانشگاه‌های ترکیه و مالزی، استدلال می‌کند که سیاست خارجی ترکیه نامتوازن بود چرا که تاکید زیادی بر رابطه با اروپا و آمریکا داشت و در عوض، منافع ترکیه در ارتباط با سایر کشورها را به‌ویژه در خاورمیانه نادیده می‌گرفت. او معتقد بود که جمهوری ترکیه - بر خلاف سایر قدرت‌های امپریالیستی- در ۸۰ سال اول تاسیس خود رابطه با دولت‌هایی که پیش از این از استان‌های عثمانی در شمال آفریقا و خاورمیانه بودند را نادیده گرفته و اینکه ترکیه امروز باید نقش بزرگ‌تری را در آن سرزمین‌ها ایفا کند.
البته برداشت «نوعثمانی‌گری» داوود اوغلو بسیار متفاوت از برداشت نجم‌الدین اربکان بود. درحالی‌که اربکان به دنبال این بود تا اتحادی اسلامی با کشورهای مسلمان مانند لیبی، ایران، مالزی و اندونزی به عنوان جایگزین آشکاری برای اتحاد در برابر غرب به وجود آورد اما رهبران حزب عدالت امروز می‌خواهند برای تکمیل رابطه با غرب به شرق روی آورند نه اینکه شرق را جایگزین غرب کنند. برداشت حزب عدالتی‌ها- که مبتنی است بر رویکرد اوزال، رئیس‌جمهور سابق- برداشتی است که در آن ترکیه میراث امپراتوری خود را کشف کرده و به دنبال اجماع ملی جدیدی بر می‌آید که بر اساس آن هویت‌های چندگانه ترکیه می‌توانند با هم همزیستی داشته باشند. این به یاد ترک‌ها می‌آورد که آنها روزگاری یک امپراتوری چندملیتی داشتند که بر بخش‌هایی از خاورمیانه، شمال آفریقا، بالکان و بخش‌هایی از اروپای مرکزی حکمرانی می‌کرد.
سه مولفه به تعریف گرایش‌های نوعثمانی‌گری حزب عدالت کمک می‌کند: اول، اشتیاق به پذیرش میراث عثمانی و اسلامی ترکیه در داخل و خارج. نوعثمانی‌گری خواستار امپریالیسم ترکی در خاورمیانه و بالکان نیست. به همین ترتیب، به دنبال ایجاد یک نظام حقوق اسلامی در ترکیه مدرن هم نیست. در عوض، نوعثمانی‌گری مدافع یک برداشت معتدل‌تر از سکولاریسم در داخل و سیاست فعال در امور خارجی است. در این پارادایم نوعثمانی‌گری، آنکارا «قدرت نرم» بیشتری - یعنی نفوذ سیاسی، اقتصادی، دیپلماتیک و فرهنگی- در سرزمین‌های سابق عثمانی و مناطق دیگری که ترکیه منافع استراتژیک و ملی در آن دارد وارد می‌آورد. این برداشت گسترده از سیاست خارجی ترکیه مستلزم استقبال از میراث «قدرت بزرگ» عثمانی و بازتعریف هویت ملی و استراتژیک ترکیه است.
در تعبیر عملگرایانه، چنین تغییری در «نگرش» تاثیراتی جدی بر سیاست‌سازی دارد. برای مثال، از آنجا که نوعثمانی‌گری در صلح با میراث امپراتوری و چند ملیتی ترکیه است، درها را به روی مفهوم‌سازی‌ای که کمتر «قومی» بوده و بر چندفرهنگی «شهروندی» تاکید می‌کند می‌گشاید. در نتیجه، نوعثمانی‌گری هیچ تهدید عمده‌ای در پس حقوق فرهنگی کردها و ابراز هویت ملی کردی نمی‌بیند البته تا زمانی که کردها حس وفاداری به جمهوری ترکیه داشته باشند. به همین ترتیب، وقتی نگرش نوعثمانی‌گری با درخواست کردها برای حقوق فرهنگی و سیاسی مواجه می‌شود ترجیح می‌دهد این درخواست‌ها را در چارچوب هویت چندفرهنگی‌گرایی و هویت اسلامی عملی سازد. به تعبیر دیگر، بر خلاف تندروهای کمالیستی که اصرار بر ادغام کردها دارند اما نوعثمانی‌گری اجازه می‌دهد که اسلام نقش بزرگ‌تری در مورد ساختن احساس هویت مشترک ایفا کند.
این رویکرد انعطاف‌پذیر، ما را به ویژگی دوم نوعثمانی‌گری می‌رساند: حس عظمت و اعتماد به نفس در سیاست خارجی. نوعثمانی‌گری ترکیه را یک ابرقدرت منطقه‌ای می‌بیند. برداشت استراتژیک و فرهنگی منعکس‌کننده بُردِ جغرافیایی امپراتوری‌های عثمانی و بیزانس است. ترکیه- به عنوان قدرتی مهم، باید نقش اقتصادی، سیاسی و دیپلماتیک بسیار فعالی در منطقه وسیع تری داشته باشد که «مرکز» است. در عوض، این جاه طلبی بزرگ یک دولت- ملت را وامی دارد تا در صلح با هویت‌های متکثر از جمله گذشته اسلامی و عثمانی‌اش باشد.
به گفته کمالیست‌ها، این رویکرد بلندپروازانه سیاست خارجی نوعثمانی غیرواقعگرایانه بوده و مستعد ماجراجویی است. این ایده که به اسلام و حقوق فرهنگی کردها فضای سیاسی‌تری داده شود منجر به فاصله گرفتن از هنجارهای سکولار، ملی و جمهوری می‌شود. در این معنا، کمالیست‌ها رویکرد نوعثمانی‌گری را برای منافع ملی ترکیه مضر می‌دانند. افزون بر این، سیاست خارجی کمالیستی رویکردهای پان ترکی و اسلامی در مورد خاورمیانه و آسیای مرکزی را عمدتا بر این مبنا رد می‌کند که این رویکردها مخالف برداشت‌های آتاتورک از سیاست خارجی «ملی» سفت و سخت است. به همین ترتیب، سیاست خارجی کمالیستی تاکید را بر حفظ وضع موجود و تقابل با تهدید به ادعای او تجزیه‌طلبی کردی می‌نهد.
سومین جنبه نوعثمانی‌گری همانا هدفش برای در آغوش کشیدن غرب و جهان اسلام یکسان است. همچون شهر امپراتوری گونه استانبول - که در میانه اروپا و آسیا است- نوعثمانی‌گری چهره‌ای ژانوس‌گونه دارد. حتی در اوج ضعف عثمانی، این امپراتوری به‌عنوان «مرد بیمار اروپا» معروف بود نه آسیا یا عرب. در این معنا، میراث اروپایی تا حد زیادی برای نوعثمانی‌ها اهمیت دارد. آنها در برابر غرب و نفوذ سیاسی غرب «باز» هستند چنان‌که نسبت به میراث اسلامی «بسته» هستند. چنین عملگرایی‌ و انعطاف‌پذیری‌ای به شدت در رویکرد «شرق‌گرایانه» تندروهای کمالیست غایب است؛ تندروهایی که اسلام، چندفرهنگی‌گرایی و لیبرالیسم را به مثابه دشمنان بالقوه انقلاب کمالیستی می‌نگرند. تعجبی ندارد که توانایی حزب عدالت برای به آغوش کشیدن غرب و اتحادیه اروپا بر کمالیست‌ها تاثیر نگذاشته است؛ کمالیست‌هایی که به دستور کار اسلامی پنهان از سوی نوعثمانی‌گراها مظنون هستند. در واقع، نهاد کمالیستی به‌شدت نسبت به آمریکا و اروپا مظنون است و آنها را نسبت به اسلامگراها و تساهل در برابر ملی‌گرایی کردی ساده لوح می‌پندارد.
به‌طور خلاصه، تفاوت‌های آشکاری میان کمالیسم و نوعثمانی‌گری در این سه جنبه از فرهنگ استراتژیک وجود دارد. درحالی‌که نوعثمانی‌گری مدافع سیاست منطقه‌ای بلندپروازانه در خاورمیانه و فراسوی آن است اما کمالیسم به دنبال تعادل و احتیاط است، در جایی که یکی مدافع چندجانبه‌گرایی فرهنگی و برداشت معتدل‌تر از سکولاریسم است و دیگری برداشتی سخت علیه حجاب و هویت قومی کردی را ترجیح می‌دهد. درحالی‌که یکی به شدت از اروپا و غرب نفرت دارد، دیگری سخت می‌کوشد تا عضویت در اروپا و روابط خوب با واشنگتن را دنبال کند.
با وجود همگرایی در برخی مسائل اما تفاوت میان رویکردهای کمالیستی و نوعثمانی‌گری منجر به حساسیت‌ها و اولویت‌های متفاوت شد. این تفاوت در بحث‌های مربوط به خاورمیانه آشکارتر است؛ جایی که حزب عدالت بیشتر مایل به ایجاد وحدت «اهل سنت» در برابر «هلال شیعی» در منطقه است. ترجیح کمالیست‌ها اما فاصله گرفتن از شکاف شیعه - سنی در خاورمیانه و تاکید بر ابعاد سکولاریستی و غیرفرقه‌ای سیاست خارجی ترکیه است.
به‌رغم تفاوت‌های زیادی که میان کمالیسم و نوعثمانی‌گری وجود دارد (و در اینجا به صورت گذرا اشاره‌ای به آن شد) اما باید شباهت‌هایشان هم ذکر شود. هر دو دارای حس قدرتمند وطن پرستی و پیوستگی به دولت- ملت ترک است. نوعثمانی‌گری نماینده رویکردی عملگراتر و لیبرال‌تر از کمالیسم است؛ اما به شکل موفقیت‌آمیزی پارادایم کمالیستیِ ملی‌گرایی ترکی را بومی سازی کرده است. مفهوم دولت- ملت و دستاوردهای جمهوری مدرن ترکی از سوی نوعثمانی‌گری مورد سوال قرار نمی‌گیرد یا رد نمی‌شود. در آخر، هم کمالیسم و هم نوعثمانی‌گری در رویکرد دولت محور از جهان و منافع ملی ترکیه شریک هستند.
تقابل میان نفوذ نوعثمانی‌گرایان و کمالیست‌ها بر سیاست خارجی ترکیه آشکار است. در تعامل با خاورمیانه، چالش آنکارا توازن دقیق میان رویکردهای نوعثمانی‌گری و کمالیستی‌اش است. در کوتاه‌مدت، مساله کردها احتمالا مولفه‌ای اساسی در شکل دهی به سیاست امنیت ملی ترکیه باقی خواهد ماند. تهدید پ.ک.ک همچنان دست برتر به تندروها در ارتش خواهد داد. اگرچه آنکارا نگرانی‌های مشروعی در مورد کردها دارد؛ اما روشن است که ابزارهای نظامی به تنهایی این مساله را حل نخواهد کرد. در یک دنیای آرمانی، آنکارا نارضایتی کردها را با اصلاحات دموکراتیک جواب خواهد داد و گامی شجاعانه به سوی عضویت در اروپا و مشارکت فعال در خاورمیانه برخواهد داشت. امید بسیاری به موفقیت ترک‌ها در تبدیل شدن به یک لیبرال دموکراسی می‌رود که در آن حقوق سیاسی و فرهنگی کردها به مثابه تهدید امنیت ملی نگریسته نمی‌شود. نوعثمانی‌گری بیشتر با این نگاه موافق است. با این حال، بسیاری از نخبگان سکولار ترک بیم دارند که مفهوم نوعثمانی‌گری صرفا پوششی برای برنامه‌ای
اسلامگرایانه باشد.