آیا بیماری مهرطلبی با تقویت هوش هیجانی افراد بهبود مییابد؟
میترا فتحی
مربی بینالمللی هوش هیجانی و اجتماعی
info@mitrafathi. com
همانطور که در مقالات پیشین اشاره کردیم مهربانی بر دو نوع است:
مهر سالم که براساس ظرفیت بالای وجودی و از روی بینیازی و عشق بخشیده میشود. فقط یک شخصیت نسبتا سالم و کسی که بر خودشناسی و خودسازی کار کرده باشد میتواند چنین مهری را از خود ساطع کند.
مهر کاذب که پایه و اساس آن نیازها، کمبودها، مهر طلبی و منفعت طلبی است. این نوع مهر در صورتی که بازگشت و نتیجهای به همراه نداشته باشد به خشم منجر میگردد.
میترا فتحی
مربی بینالمللی هوش هیجانی و اجتماعی
info@mitrafathi.com
همانطور که در مقالات پیشین اشاره کردیم مهربانی بر دو نوع است:
مهر سالم که براساس ظرفیت بالای وجودی و از روی بینیازی و عشق بخشیده میشود. فقط یک شخصیت نسبتا سالم و کسی که بر خودشناسی و خودسازی کار کرده باشد میتواند چنین مهری را از خود ساطع کند.
مهر کاذب که پایه و اساس آن نیازها، کمبودها، مهر طلبی و منفعت طلبی است. این نوع مهر در صورتی که بازگشت و نتیجهای به همراه نداشته باشد به خشم منجر میگردد. در واقع در پشت این نوع مهر ورزی توقعی پنهان است که اگر به آن پاسخ داده نشود فرد خشمگین و غمگین خواهد شد. به این نوع مهرورزی «مهرطلبی» میگوییم.
مهرطلبی در افراد از سه جهت تقویت میشود:
ذهن. ذهنیت فرد بر محور مهرطلبی است، به این معنی که فرد «فکر» میکند که همیشه باید دیگران را راضی نگه دارد. باورهای غلطی که در کودکی به فرزندان خود منتقل میکنیم میتواند عاملی قوی در جهت تقویت تیپ شخصیتی مهرطلب در آنها شود. باور غلط: «راضی نگه داشتن دیگران کار خوبی است و ما باید دیگران را از خودمان راضی نگه داریم.» یا «خوشحال کردن دیگران کار خوبی است و ما باید دائما در خوشحال کردن و خوشحال نگه داشتن دیگران تلاش کنیم.» و به همین دلیل است که فرد کم کم تبدیل به ماشینی یا دلقکی برای رفع نیازها و خوشحال کردن مردم میشود.
روان. احساسات منفی فرد مانند ترسهای او (ترس از طرد شدن، ترس از پذیرفته نشدن، ترس از تنها ماندن، ترس از مورد خشونت قرار گرفتن، ترس از انتقاد، ترس از تضاد و خشونت، ترس و فرار از اضطراب و...)، نیازهای بیمار گونه او (نیاز به محبت کردن، نیاز به محبت دیدن، نیاز به کنترل دیگران، نیاز به کنترل شدن، نیاز به تایید و تصدیق دیگران، نیاز به خوب و موجه شناخته شدن و...).از طرفی دیگر، افراد مهرطلب عزتنفس و اعتماد به نفس کمی دارند و هویت و عزت نفس خود را وابسته به خدمت کردن به مردم، خوشحال کردن آنها و راضی نگهداشتنشان میدانند.آنها برای دیگران کار و خدمات بیش از اندازه انجام میدهند، حتی اگر به ضرر خود آنها باشد. این افراد احساس تعهد بیش از اندازه نسبت به دیگران دارند و بهتر است بدانند که «هر آری به دیگران، یک نه به خود است.» از دیگر ویژگیهایشان این است که «نه» نمیتوانند بگویند.
همه کارها را خودشان میخواهند انجام دهند و به ندرت مسوولیتها را به دیگران واگذار میکنند که این بخش را میتوان با مهارت توانمندی فردی هوش هیجانی برطرف نمود.
رفتار. فرد «عادت» کرده است به اینکه همه را راضی نگه دارد و خودش هم به این عادت خود آگاه نیست و آن را طبیعی و به حق تلقی میکند، در حالی که «عادت» عملی است که از روی تکرار و ناهشیارانه انجام میشود و در صورت انجام ندادن عملی که عادت شده است فرد احساس خلاء میکند و همچنین احساس اینکه چیزی را گم کرده است، پس کلافه و مضطرب میشود. عادت به راضی نگه داشتن دیگران فرد را «مجبور» میکند که برای رهایی از اضطراب ناشی از عادت، همیشه دیگران را راضی و شاد نگه دارد.مهرطلبی را میتوان با تقویت هوش هیجانی برطرف نمود. بخش خودآگاهی و مدیریت خود در هوش هیجانی به فرد اقتدار و توانمندیای میدهد که علاوه بر موارد دیگر مهرطلبی را نیز بهبود میبخشد. در مقالات پیشین درباره بخش اول خودآگاهی که آگاهی از هیجانات درون است صحبت کردهایم، در این مقاله به بخش دیگری از خود آگاهی به نام توانمندی فردی میپردازیم:
مهارت توانمندی فردی در هوش هیجانی چه مزایایی برای افراد دارد؟
توانمندی فردی باعث تقویت عزتنفس و اعتماد به نفس در افراد میشود. به آنها اعتماد به تواناییهایشان برای رسیدن به اهداف و نیازهایشان میدهد و باعث میشود که باور کنند سرنوشت زندگی و موفقیتشان را خودشان مشخص میکنند و در این جهت قدم برمیدارند.افراد با تقویت این مهارت میتوانند تشخیص دهند که بر چه چیزهایی در زندگی و کارشان کنترل دارند و بر چه چیزهایی کنترل ندارند و قادر میشوند که بابت آن چیزهایی که تحت کنترلشان نیست استرسی نداشته باشند. این افراد خود را با ویژگیها و تواناییهای درونی خود ( بهعنوان مثال: من در مدیریت موانع توانا هستم، من در مدیریت تعارضات توانا هستم، من خلاق هستم و…) معرفی کنند، نه با مسائل بیرونی و ظاهری (من یک رئیسجمهور هستم، من یک بانکدار هستم، من یک وکیل هستم، من یک دکتر هستم). این مساله به اقتدار بیشتر، واقع بینی بیشتر و عدم سوءاستفاده از قدرت منجر میگردد.
این مهارت به افراد کمک میکند که بر حرفه و زندگی شخصی خود کنترل و تسلط پیدا کنند و بدانند که چه چیزی میخواهند و آن را دنبال کنند، همچنین، باورها و ارزشهای خود را تعیین و بیان کرده و مطابق با آنها قدم بردارند.افرادی که فاقد این مهارت هستند به دلیل اینکه عزت نفس و اعتماد به نفس ندارند، از مواجهه با مسائل و دیگران خودداری میکنند. آنها نمیتوانند حقایق را با قدرت بیان کنند و به تشخیص و نظر خود اعتماد ندارند؛ از اینکه به عمق مسائل وارد شوند دوری میکنند و در امتحان فرصتهای جدید مردد هستند. این افراد در دفاع از نظرات خود مشکل دارند و از چالشها دوری میکنند و به سرعت تسلیم میشوند؛ تواناییهای خود را زیر سوال میبرند و اغلب احساس ناتوانی میکنند. آنها ریسک پذیر نیستند و از فرصتها، حتی ریسکها یا فرصتهای جزئی، استفاده نمیکنند. همچنین، آنها توانایی تعیین حد و مرز و درخواست احترام از جانب دیگران را ندارند و احساس میکنند که ناتوان، بیکفایت و بیارزش هستند و در آخر، این مدیران غالبا در بیان انتقادات و بازخوردهای خود به کارکنانشان با مشکل مواجه هستند.
با توجه به توضیحات ارائه شده حالا به خوبی میتوانیم ببینیم که هوش هیجانی چگونه میتواند بر ابتلا به مهرطلبی یا بهبودی بیماری مهرطلبی تاثیر داشته باشد. زمانی که خود آگاهی افراد تقویت شود آنها به خود باز میگردند، مراقبت و توجه به خود را میآموزند، اقتدار و توانمندی شخصی پیدا میکنند، عزت نفس و اعتماد به نفس آنها تقویت میگردد و... و در خلال این پیشرفت بیماری مهرطلبی آنها نیز بهبود مییابد.
ارسال نظر