سنـاریوهـای پسا داعش

اکنون سوالی که پیش می‌آید این است: آیا داعش در عراق و سوریه زمین‌گیر خواهد شد؟ یا این گروه راه چاره را در فرار می‌بیند؟ یک تحلیل بر این باور است که نیروهای این گروه به شکل هسته‌های مخفی به حیات ادامه خواهند داد و در صورت بهبود شرایط بار دیگر بازمی‌گردند. با این حال، چند سناریو در مورد روش‌های زیست داعش پس از فروکش کردن بحران عراق و سوریه وجود دارد که به اختصار به آنها اشاره می‌شود. ابتدا ذکر این نکته لازم است که چارت سازمانی داعش و سلسله مراتب فرماندهی به‌گونه‌ای چیده شده که در صورت وقوع هر اتفاقی برای «مغز فرماندهی» یا «رهبر»، گروه بتواند به حیات خود ادامه دهد. در این راستا، اگر البغدادی هم کشته شود در عملیات‌های داعش هیچ تداخلی پیش نخواهد آمد؛ چراکه «اختیار» و «اقتدار» به گروه‌ها و زیرشاخه‌ها برای انجام عملیات‌های مستقل تفویض شده است. از سوی دیگر، کمیته شریعت از اختیار معرفی رهبر جدید برخوردار است، چنانکه پیش از این نام چند نفر به‌عنوان جانشینان احتمالی البغدادی مطرح شد. بنابراین، حذف احتمالی البغدادی اگرچه ممکن است از سرعت پیشروی این گروه در «برهه‌ای کوتاه» بکاهد، اما نمی‌تواند باعث نابودی این گروه در بلندمدت شود. اما سناریوها:

1- صحرای سینا و سرزمین‌های اشغالی قلمرو جدید داعش

اولین سناریو را اندیشکده برجسته فارن افرز مطرح می‌کند. در اکتبر ۲۰۱۵ که هواپیمای مسافری روسی بر فراز شرم‌الشیخ سقوط کرد و داعش در مصر مسوولیت آن را بر عهده گرفت، مقام‌های داعشی ۱۴ استان در عراق، لیبی و سوریه با انتشار ویدئوهایی خواستار حمایت از «ولایت سینا» شدند. در همین راستا، نیروهای داعش چه در فضای مجازی، چت روم‌ها و تالارهای اینترنتی و چه در پیام‌های صوتی - تصویری که انتشار می‌دادند با تقبیح دولت‌های «مرتد» عربی حملات خود را موفقیت‌آمیز خوانده و به ستایش از به اصطلاح «شهادت» پرداختند. در آن زمان این بحث مطرح شد که داعش در عراق و سوریه به تدریج در حال اضمحلال است و بخش‌های زیادی از قلمرو تسخیر شده خود را از دست داده است. در همان زمان مجله فارن افرز در تحلیلی نوشت میزان و شدت کارزار رسانه‌ای داعش در مصر بی‌سابقه است. داعش در ویدئوهایی که در همان انتشار داد ضمن حمله به عربستان و مصر به‌دلیل همکاری با دولت‌های صلیبی، به اخوان‌المسلمین هم تاخت و از اینکه در مصر «قوانین دست‌ساز بشر، جای قوانین الهی و اسلامی» را گرفته ابراز تاسف کرد.

به نوشته فارن افرز، این مجموعه ویدئوها به مصری‌ها نسبت به پذیرش «مذهب جدید» یعنی دموکراسی هشدار می‌دهد و از آنها می‌خواهد تا «بیدار شوند و رستگاری را از راه شریعت بیابند.» داعشی‌ها سینا را «سرزمین موسای پیامبر» نامیده و عبدالفتاح‌السیسی را «فرعون جدید» خوانده و او را به‌دلیل «حمایت از یهود» نفرین کردند. در کنار انتقاد از دولت مصر، ویدئوهای داعش، سینا را «دروازه ورود به فلسطین» نامیده که به این وسیله «دولت اسلامی» بیت‌المقدس و مسجد الاقصی را «آزاد» خواهد کرد. داعش در این مجموعه ویدئوها اعلام می‌کند که پس از «کافران» مصری خدمت یهودیان خواهد رسید. یکی از مبارزان داعش هشدار می‌دهد که اسرائیل به‌زودی به همان سرنوشت همتایان مصری‌شان دچار خواهد شد: «چاقوهایی که سابقا گردن جاسوسان شما را می‌برید فردا گلوی سربازان‌تان را خواهد برید.»

از نظر داعش، هدف قرار دادن مخاطب مصری مطلوب است به چند دلیل: اول، این گروه احساس می‌کنند که مصری‌ها برای عضوگیری آماده‌تر هستند؛ زیرا ناکامی‌های اقتصادی مصر و سرکوب مخالفان باعث کاهش محبوبیت السیسی شده است. افزون بر این، اخوان‌المسلمین که روزگاری نیروی سیاسی قابل پذیرشی بود اکنون چهره‌اش خدشه‌دار شده است و عملا نیروی فراگیر سیاسی در این کشور وجود ندارد که به لحاظ فکری-دینی مردم را اقناع کند. این حزب سیاسی فقط به مدت یک سال توانست قدرت را در دست داشته باشد و هزاران نفر از اعضایش به دست رژیم فعلی زندانی شده‌اند؛ بنابراین داعش می‌تواند این خلأ را از طریق «ولایت سینا» پر کند و این منطقه را موثرترین ابزار یا وسیله برای تضعیف السیسی قرار دهد. تحلیلگران فارن افرز بر این باورند که صحرای سینای مصر می‌تواند پایگاه جدید داعش باشد، چراکه از این منطقه امکان دسترسی به سرزمین‌های فلسطینی (و شهرک‌های اسرائیلی)، خاورمیانه و شمال آفریقا میسرتر و امنیت آن در قیاس با عراق و سوریه بیشتر است. داعش از طریق «ولایت سینا» و شلیک موشک به شهرک‌های اسرائیلی یک امکان دیگر هم دارد: ایجاد تقابل میان مصر- اسرائیل و سپس تشدید این تقابل با ترغیب اسرائیل به حمله به مصر و در نهایت ورود اسرائیل به عرصه تقابل نظامی با داعش در خاورمیانه که این مطلوب‌ترین گزینه نزد داعش است. داعشی‌ها به این وسیله می‌توانند خود را نیرویی مشروع و بر حق جلوه داده و به عضوگیری سریع از میان جهادیون بپردازند.

2- شبه‌قاره هند

از آنجا که موصل (در عراق) و حلب (در سوریه) به‌عنوان دو پایگاه اصلی خلافت یا «heartland» داعش زیرحملات بی‌امان قرار گرفته این سوال مطرح شده که نیروهای خلافت خودخوانده رحل اقامت به کجا خواهند افکند؟ برخی دیگر از کارشناسان از «فرار معکوس» سخن به میان آورده‌اند به این معنا که گروه‌های وفادار به القاعده بار دیگر با داعش دست‌دوستی دهند و بر این اساس، احتمال ادغام القاعده با داعش وجود دارد. احتمال دوم این است که نیروهای داعش تمرکز خود را بر دولت‌ها و کشورهای ضعیف قرار دهند و به آن سرزمین‌ها کوچ کنند. مرکز ثقل تروریسم پس از حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ از افغانستان به عراق منتقل شد و پس از شروع آشفتگی‌های سوریه در سال ۲۰۱۱ به آنجا نقل مکان کرد. محتمل است که داعش پس از حلب و موصل، به افغانستان و پاکستان روی آورد و این دو کشور به پایگاه جدیدی برای خلافت تبدیل شوند.

داعش از ژوئن ۲۰۱۴ به این سو مبارزان زیادی از افغانستان و پاکستان به خود جذب کرده است. به تدریج، این گروه‌های پراکنده به «تنی واحد» تبدیل شدند و «گروه خراسان» را در سال ۲۰۱۵ تشکیل دادند. لشگر جهنگوی پس از آن از هم گسست که مقام‌های پاکستانی رهبر اصلی این گروه را کشتند. شاخه کراچی این گروه اکنون با «القاعده در شبه قاره1 » (AQIS) همکاری دارد؛ در‌حالی‌که شاخه بلوچستان جهنگوی با «داعش در افغانستان- پاکستان» (یا ولایت خراسان2) (ISK) همکاری دارد. همچنین «جماعت الاحرار»- شاخه بریده از طالبان پاکستان که مسوولیت حملاتی را در پاکستان بر عهده گرفته - نیز با ISK همکاری دارد.

از آوریل ۲۰۱۵ به بعد ISK حملات زیادی در افغانستان و پاکستان انجام داده و بیش از ۲۰۰ کشته بر جای گذاشته است. کارشناسان معتقدند این حمله به لحاظ مقیاس و شدت یک «تهدید رو به افزایش» است. حملات زیادی نیز از مناطق قبایلی پاکستان گرفته تا مناطق اصلی و پرجمعیت این کشور رخ داده است. ISK همچنین هسته‌هایی در هند تشکیل داده است. نیروهای خلافت خودخوانده همچنین در سریلانکا و مالدیو حضور یافته‌اند. آسیای جنوبی با جمعیتی بالغ بر ۲۴۰ میلیون نفر که ۴۰ درصد از جمعیت مسلمانان جهان را تشکیل می‌دهد میدانی مناسب برای فعالیت‌های جدید داعش است.

3- لیبی

احتمال دیگری هم مطرح شده، اینکه داعش به لیبی کوچ کند. از زمانی که مشت آهنین قذافی از سر لیبی برداشته شد، این کشور که یکی از مرغوب‌ترین نفت‌های جهان را دارد و در شمال آفریقا نیز سرزمین وسیعی را در اختیار دارد به صحنه جنگ داخلی- فرقه‌ای میان گروه‌های مختلف تبدیل شد. با شدت یافتن حملات نیروهای ائتلاف به نیروهای داعش در سوریه و عراق، برخی رسانه‌ها و تحلیلگران اعلام کردند که رهبران داعش در حال گریختن از این دو کشور و کوچ به سوی لیبی هستند. از سال ۲۰۱۵ به این سو بارها گفته شده «سرت» پایگاه دوم خلافت خودخوانده اسلامی پس از عراق و سوریه است. به هر روی، لیبی هم یکی از مکان‌های مورد علاقه داعش است به چند دلیل:

۱- این کشور اکنون غرق در جنگ داخلی میان طرف‌های ذی‌نفع داخلی بر سر قدرت است. نیروهای القاعده هم در حال خزیدن به لیبی هستند. در واقع، لیبی اکنون تبدیل به جولانگاه جهادیون شده و برخی احتمال داده‌اند که ائتلافی تاکتیکی میان داعش و القاعده در لیبی صورت بگیرد تا برخی مناطق را به اشغال خود در آورند و جبهه‌ای واحد در برابر دیگر گروه‌های داخلی (که برای قدرت می‌جنگند) تشکیل دهد.

۲- لیبی دارای منابع غنی نفتی است. این گروه در سال ۲۰۱۴ با تصرف شهر درنه در شرق لیبی اعلام وجود کرد. آنها از فوریه ۲۰۱۵ شهر سرت را نیز در کنترل خود دارند. اگرچه بحث‌هایی در مورد آزادسازی شهر سرت از دست داعش مطرح شده، اما حقیقت این است که لیبی منطقه‌ای بسیار مهم نزد رهبران داعش است؛ زیرا به‌دلیل گستردگی سرزمین هم آزادی عمل در آنجا دارند و هم امکان دسترسی به مدیترانه و اروپا را دارند. خلافت خودخوانده همچنین یک شبکه رادیویی به نام «البیان» را اداره می‌کند که به زبان‌های عربی، انگلیسی و روسی فعالیت‌های گروه در عراق، سوریه و لیبی را پوشش می‌دهد. رسانه‌های خارجی می‌گویند اکنون برخی از رهبران رده بالای داعش از عراق و سوریه وارد لیبی شده‌اند و در آنجا توانسته‌اند هسته‌های مخفی تشکیل دهند و ساختار سازمانی خود را برقرار کنند.

البته دیدگاه آخری هم هست. این دیدگاه بدبینانه بر این باور است که غرب چندان تمایلی به پایان بحران خاورمیانه ندارد. معنای این سخن این است که غرب تمایل دارد تا بحران سوریه و عراق ادامه یابد چه، در صورت فروکش کردن بحران در منطقه، جهادیون سیل‌وار به سوی غرب راه می‌افتند. غربی‌ها بر این باورند که این موج جهادیون همچون بمب ساعتی هستند و هر لحظه احتمال انفجار آنها می‌رود. در قاموس داعش «گرگ‌های تنها» معنای بس مهمی است. این جهادیون بازگشته به وطن که عبارت «گرگ‌های تنها» را یدک می‌کشند به‌طور منفرد می‌توانند دست به عملیات انتحاری بزنند و آسایش و امنیت را از جامعه غربی سلب کنند. براساس این دیدگاه بدبینانه، غرب بر این باور است که بحران در خاورمیانه به ویژه در سوریه و عراق به شکل «مدیریت شده» و «کنترل شده» وجود داشته باشد. معنای این سخن این است که داعش در همین منطقه و به‌طور مثال در عراق یا سوریه وجود داشته باشد، دولت خود را حفظ کند و نیروهای خود را داشته باشد، اما روند اوضاع به شکلی مدیریت شده به پیش رود تا داعش به تهدیدی برای غرب تبدیل نشود. بر اساس این دیدگاه، بحران باید تا اطلاع ثانوی در خاورمیانه به شکلی مدیریت شده وجود داشته باشد تا بتوان برای داعش فکری کرد.

نتیجه

در فردای پسا موصل و پسا حلب چه بر سر داعش خواهد آمد؟ برخی اندیشکده‌های خارجی بر این باورند که مطلوبیت و جذابیت عضویت در داعش نزد جهادیون بسیار کاهش یافته است به چند دلیل:

۱- وارد آمدن شکست‌های متعدد به داعش و کشته شدن نیروهایش موجب شده استراتژی عملیاتی این گروه نزد نیروهای میدانی زیر سوال برود. یکی از دلایل اعدام برخی نیروهای داعش این است که گفته شده آنها قصد فرار از قلمرو خلافت را داشتند. یکی از آخرین نمونه‌های آن کشته شدن شمشیرساز داعش است که با شمشیر ساخته خود و به اتهام خیانت به خلافت اعدام شد. این شکست‌های متعدد، تسویه‌های درون سازمانی زیادی را موجب شده و باعث شده از سرعت پیشروی و توانمندی عملیاتی این گروه کاسته شود.

۲- از دست دادن سرزمین هم علت دیگر است. اصولا، کسب سرزمین و تشکیل خلافت موعود یکی از روش‌های جذب نیرو بود. مجله نشنال اینترست در تحلیلی می‌نویسد تسخیر و بازپس‌گیری سرزمین‌های اشغال شده از سوی داعش بزرگ‌ترین ضربه به این گروه است؛ زیرا ابهت و مشروعیت این گروه و دلیل وجودی شکل‌گیری‌اش را زیر سوال می‌برد.

۳- احتمال دیگری که داده شده و ظاهرا به حقیقت نزدیک‌تر است این است که بسیاری از نیروهای داعش به کشورهای خود مراجعت کنند. این هم متضمن «فرصت» است و هم «تهدید.» «فرصت» از این جهت که سیل نیروهای داعش کاهش می‌یابد و امکان زمین‌گیر کردن آن بیشتر می‌شود. «تهدید» است از این جهت که آنها در قالب «گرگ‌های تنها» یا «هسته‌های مخفی» به سرزمین‌های خود بازگردند. آنها به مثابه «بمبی ساعتی» عمل می‌کنند که هر آن احتمال انفجارشان می‌رود. بنابراین نظریه نسبتا «جدی»تری که از سوی برخی از کارشناسان بنیادگرایی مطرح شده این است که اگرچه ممکن است برخی از نیروهای داعش به سرزمین‌های دیگر خلافت کوچ کنند، اما بخش زیادی از آنها به سرزمین‌های خود می‌روند.

این توصیه سخنگوی وقت داعش ابومحمد العدنانی است که گفته بود خلافت دیگر به نیروی جدید نیاز ندارد، بلکه باید این نیروها در قالب هسته‌های مستقل و مخفی در کشورهای خود با هر وسیله و به هر شکلی دست به عملیات بزنند. میدان عملیات به سرزمین‌های غربی منتقل خواهد شد. ابو محمد العدنانی، سخنگوی کشته شده داعش، در ماه مه‌۲۰۱۵ اعلام کرد که این گروه فارغ از شکست سرزمینی به نبرد ادامه خواهد داد و اعلام کرد که حتی اگر داعش «بی دولت» هم بشود خود را از هیچ، بازسازی خواهد کرد، درست همان‌طور که «در ابتدا» چنین کرد. آنها بر این باورند که ممکن است توسعه سرزمینی داعش متوقف شود؛ اما ایدئولوژی این گروه روی اینترنت و در ذهن اندک پیروانش دوام خواهد آورد.

پاورقی:

1 - Al-Qaeda in the Indian Subcontinent

2 - IS-Khorasan