افزایش ریسک با افزایش بازدهی، قطعی است
ناهار مجانی وجود ندارد
یک ضربالمثل مشهور اقتصادی میگوید: چیزی شبیه ناهار مجانی وجود ندارد. یعنی اگر قرار باشد منفعتی حاصل شود حتما باید هزینهای برای آن صورت گیرد. برای مثال در فروشگاههای بزرگ که دارای چند صندوق تسویه هستند (مثل فروشگاه شهروند)، طول صفها تقریبا با هم برابرند و نمیتوان تشخیص دادکه در کدام صف زودتر نوبتتان خواهد رسید. همین حالت در مورد صفهای بنزین یا گیتهای کنترل پاسپورت در فرودگاه صادق است. چرا در برخی مواقع افراد فاقد قدرت تشخیص میشوند؟ زیرا تمام تصمیمگیرندگان بهدنبال بیشینه کردن منافع و کمینه کردن هزینهها هستند و در این راستا از تمام فرصتهای برتر استفاده خواهد شد.
یک ضربالمثل مشهور اقتصادی میگوید: چیزی شبیه ناهار مجانی وجود ندارد. یعنی اگر قرار باشد منفعتی حاصل شود حتما باید هزینهای برای آن صورت گیرد. برای مثال در فروشگاههای بزرگ که دارای چند صندوق تسویه هستند (مثل فروشگاه شهروند)، طول صفها تقریبا با هم برابرند و نمیتوان تشخیص دادکه در کدام صف زودتر نوبتتان خواهد رسید. همین حالت در مورد صفهای بنزین یا گیتهای کنترل پاسپورت در فرودگاه صادق است.چرا در برخی مواقع افراد فاقد قدرت تشخیص میشوند؟ زیرا تمام تصمیمگیرندگان بهدنبال بیشینه کردن منافع و کمینه کردن هزینهها هستند و در این راستا از تمام فرصتهای برتر استفاده خواهد شد.
حال برمیگردیم به مساله اصلی: ناهار مجانی! تصور کنید که یک سرویس یا کالا مجانی باشد. تقاضا برای آن آنقدر زیاد میشود که یا به سرعت عرضه آن صفر میشود یا فرایند استفاده از آن به قدری پیچیده و پرهزینه میشود که هزینه با قیمت بازار متعادل میشود. یک مثال ملموس آن، وامهای با بهره پایین بانکهاست. از آنجا که این بهره از بهره تعادلی بازار کمتر است قسمتی از وام، مجانی (بدون بهره) خواهد بود. در نتیجه همانطور که میبینیم عموما هزینههای جانبی دسترسی به این وامها، قیمت واقعی آنها را قابل رقابت با بهره بازار آزاد پولی میکند.بیایید ابتدا به یک مثال ملموستر بپردازیم؛ بسیاری از شرکتها طی مراحل استخدام و جذب نیرو، از تعداد زیادی متقاضی برای مصاحبه دعوت به عمل میآورند، در حالیکه در چند جمله اول مصاحبه مشخص میشود که اکثر آنها مناسب شغل مورد نظر نیستند که البته آن چند جمله میتوانست پشت تلفن یا ایمیل باشد.معمولا شرکت به اتلاف وقت و هزینه این دعوت شدگان اهمیتی نمیدهد، زیرا ظاهرا شرکت هزینهای متحمل نشده و این یک ناهار مجانی است! اما اگر به دقت بررسی کنیم متوجه میشویم که تعدادی از دعوتشدگان، به مصاحبه نیامده و حاضر نمیشوند که این ریسک را بپذیرند که وقتشان برای مصاحبهای نامعلوم هدر رود.
جالب اینجاست که معمولا مناسبترین افراد، در بین همینها هستند (چرا؟). در واقع شرکت برای جمعآوری رزومهها و دعوت عده زیادی هزینه کرده است، اما هیچ تلاشی برای جلب اعتماد دعوتشدگان نکرده تا در مصاحبه حضور یابند. بهاصطلاح، در این مرحله از بازی، نوبت شرکت بوده که برای قانع ساختن مصاحبهشونده (به قبول ریسک) تلاش کند. پس باید هزینههای دعوتشونده را نیز لحاظ میکرد.در سرمایهگذاری نیز همین طور است هر جا بازدهی بیشتر باشد ریسک هم حتما بالاتر است.برای مثال سپردهگذاری در بانکها یک نمونه عینی است. این روزها سوال این است که کدام بانک سود بیشتری میدهد، اما هیچ کس نمی پرسد این سود را حاضر است در برابر چه ریسکی قبول کند.در دنیا بهدلیل انکه موسسات اعتبار سنجی قوی وجود دارند درجه ریسک بانکها را روشن میکنند، اما در ایران این موسسات یا شکل نگرفتهاند یا هنوز قدرت و قوت نیافتهاند.در ایران سابقه ورشکستگی وجود نداشته است، اما فضای بانکداری امروز با گذشته که موجب چنین ذهنیتی شده متفاوت است. بالطبع بانکی که سود بیشتری میدهد بهدلیل نیاز به نقدینگی است؛ بنابراین در انتخابهای خود این نکته را در نظر داشته باشید.
بانکها را میتوان از روی قدمت، سابقه کاری و شهرت مقایسه کرد؛ اما برای ارزیابیهای فنیتر میتوان به مطالبات غیرجاری و میزان بدهی آنها به بانک مرکزی توجه کرد.در بورس هم بهترین مسیر انتخاب، کارگزاری مناسب است، اما اگر بهصورت شخصی علاقه دارید باید با تحلیلهای بنیادی و فنی آشنا باشید. در بورس علاوهبر شرایط بازار و هر سهم وضعیت کلان اقتصاد هم اثرگذار است.سرمایهگذاری در بازار ارز معمولا برای افراد عادی قابل توصیه نیست چون بازاری است که فارغ از نفع و زیان، دودش چشمان همه را کور خواهد کرد.اما در این بازار شکل سرمایهگذاری روزانه با میان مدت متفاوت است. توجه به جزئیات، رفتار معاملهگران بزرگ، قیمتهای جهانی و... از جمله شاخصهای سرمایهگذاری است. این نوع سرمایهگذاری یعنی متمرکز شدن در بازار ارز؛ در واقع باید پیشه دلالی را اتخاذ کرد.سرمایهگذاری در بازار طلا یک سرمایهگذاری ساکن یا مرده است، به همین دلیل در شرایطی که اقتصاد به کار میافتد سرمایهها به سوی بازارهایی میرود که بازگشت سرمایه بهتری داشته باشد. در واقع طلا پناهگاه سرمایهگذاران در روزهایی است که اقتصاد حال و روز خوشی ندارد. در ایران نرخ ارز نیز در قیمت طلا دخیل است؛ بنابراین بر پیچیدگی این بازار میافزاید.دست آخر اینکه برای سرمایهگذاری باید فکر کرد و هزینه داد. یادمان باشد هوس سود بالا با پذیرش ریسک بالا است. گرچه ریسک بد نیست، اما اگر ریسک بدون محابا باشد و برخی برای کسب سود هول شوند امکان دارد کل سرمایه را بر باد دهند.
حال برمیگردیم به مساله اصلی: ناهار مجانی! تصور کنید که یک سرویس یا کالا مجانی باشد. تقاضا برای آن آنقدر زیاد میشود که یا به سرعت عرضه آن صفر میشود یا فرایند استفاده از آن به قدری پیچیده و پرهزینه میشود که هزینه با قیمت بازار متعادل میشود. یک مثال ملموس آن، وامهای با بهره پایین بانکهاست. از آنجا که این بهره از بهره تعادلی بازار کمتر است قسمتی از وام، مجانی (بدون بهره) خواهد بود. در نتیجه همانطور که میبینیم عموما هزینههای جانبی دسترسی به این وامها، قیمت واقعی آنها را قابل رقابت با بهره بازار آزاد پولی میکند.بیایید ابتدا به یک مثال ملموستر بپردازیم؛ بسیاری از شرکتها طی مراحل استخدام و جذب نیرو، از تعداد زیادی متقاضی برای مصاحبه دعوت به عمل میآورند، در حالیکه در چند جمله اول مصاحبه مشخص میشود که اکثر آنها مناسب شغل مورد نظر نیستند که البته آن چند جمله میتوانست پشت تلفن یا ایمیل باشد.معمولا شرکت به اتلاف وقت و هزینه این دعوت شدگان اهمیتی نمیدهد، زیرا ظاهرا شرکت هزینهای متحمل نشده و این یک ناهار مجانی است! اما اگر به دقت بررسی کنیم متوجه میشویم که تعدادی از دعوتشدگان، به مصاحبه نیامده و حاضر نمیشوند که این ریسک را بپذیرند که وقتشان برای مصاحبهای نامعلوم هدر رود.
جالب اینجاست که معمولا مناسبترین افراد، در بین همینها هستند (چرا؟). در واقع شرکت برای جمعآوری رزومهها و دعوت عده زیادی هزینه کرده است، اما هیچ تلاشی برای جلب اعتماد دعوتشدگان نکرده تا در مصاحبه حضور یابند. بهاصطلاح، در این مرحله از بازی، نوبت شرکت بوده که برای قانع ساختن مصاحبهشونده (به قبول ریسک) تلاش کند. پس باید هزینههای دعوتشونده را نیز لحاظ میکرد.در سرمایهگذاری نیز همین طور است هر جا بازدهی بیشتر باشد ریسک هم حتما بالاتر است.برای مثال سپردهگذاری در بانکها یک نمونه عینی است. این روزها سوال این است که کدام بانک سود بیشتری میدهد، اما هیچ کس نمی پرسد این سود را حاضر است در برابر چه ریسکی قبول کند.در دنیا بهدلیل انکه موسسات اعتبار سنجی قوی وجود دارند درجه ریسک بانکها را روشن میکنند، اما در ایران این موسسات یا شکل نگرفتهاند یا هنوز قدرت و قوت نیافتهاند.در ایران سابقه ورشکستگی وجود نداشته است، اما فضای بانکداری امروز با گذشته که موجب چنین ذهنیتی شده متفاوت است. بالطبع بانکی که سود بیشتری میدهد بهدلیل نیاز به نقدینگی است؛ بنابراین در انتخابهای خود این نکته را در نظر داشته باشید.
بانکها را میتوان از روی قدمت، سابقه کاری و شهرت مقایسه کرد؛ اما برای ارزیابیهای فنیتر میتوان به مطالبات غیرجاری و میزان بدهی آنها به بانک مرکزی توجه کرد.در بورس هم بهترین مسیر انتخاب، کارگزاری مناسب است، اما اگر بهصورت شخصی علاقه دارید باید با تحلیلهای بنیادی و فنی آشنا باشید. در بورس علاوهبر شرایط بازار و هر سهم وضعیت کلان اقتصاد هم اثرگذار است.سرمایهگذاری در بازار ارز معمولا برای افراد عادی قابل توصیه نیست چون بازاری است که فارغ از نفع و زیان، دودش چشمان همه را کور خواهد کرد.اما در این بازار شکل سرمایهگذاری روزانه با میان مدت متفاوت است. توجه به جزئیات، رفتار معاملهگران بزرگ، قیمتهای جهانی و... از جمله شاخصهای سرمایهگذاری است. این نوع سرمایهگذاری یعنی متمرکز شدن در بازار ارز؛ در واقع باید پیشه دلالی را اتخاذ کرد.سرمایهگذاری در بازار طلا یک سرمایهگذاری ساکن یا مرده است، به همین دلیل در شرایطی که اقتصاد به کار میافتد سرمایهها به سوی بازارهایی میرود که بازگشت سرمایه بهتری داشته باشد. در واقع طلا پناهگاه سرمایهگذاران در روزهایی است که اقتصاد حال و روز خوشی ندارد. در ایران نرخ ارز نیز در قیمت طلا دخیل است؛ بنابراین بر پیچیدگی این بازار میافزاید.دست آخر اینکه برای سرمایهگذاری باید فکر کرد و هزینه داد. یادمان باشد هوس سود بالا با پذیرش ریسک بالا است. گرچه ریسک بد نیست، اما اگر ریسک بدون محابا باشد و برخی برای کسب سود هول شوند امکان دارد کل سرمایه را بر باد دهند.
ارسال نظر