چگونه با رفتارتان فرهنگ شرکت را تغییر دهید؟
سیدحسین علوی لنگرودی
چند وقت پیش داستانی را درباره یک معلم که فرهنگ مدرسه محل تدریس خود را تغییر داده بود شنیدم که برایم بسیار آموزنده بود. بعد از شنیدن و فکر کردن به آن داستان بود که دریافتم همه ما میتوانیم به همان سادگی، فرهنگ شرکت یا سازمان متبوع خود را تغییر دهیم. آن معلم توانست طی چند ماه محیط کاریاش را از یک محیط سرشار از تنفر به محیطی رویایی تبدیل کند. آن معلم دوست نداشت مثل بقیه معلمها و کارکنان مدرسه، با دیگران رفتار کند. هنگامی که او برای اولین بار وارد آن مدرسه شد، خود را در میان همکارانی یافت که در هنگام با هم بودن، یا با هم به بحث و جدل میپرداختند و یا اینکه درباره مسائل سیاسی و تلخ صحبت میکردند و هیچ کدام، تحمل دیگری را نداشتند.
چند وقت پیش داستانی را درباره یک معلم که فرهنگ مدرسه محل تدریس خود را تغییر داده بود شنیدم که برایم بسیار آموزنده بود. بعد از شنیدن و فکر کردن به آن داستان بود که دریافتم همه ما میتوانیم به همان سادگی، فرهنگ شرکت یا سازمان متبوع خود را تغییر دهیم. آن معلم توانست طی چند ماه محیط کاریاش را از یک محیط سرشار از تنفر به محیطی رویایی تبدیل کند. آن معلم دوست نداشت مثل بقیه معلمها و کارکنان مدرسه، با دیگران رفتار کند. هنگامی که او برای اولین بار وارد آن مدرسه شد، خود را در میان همکارانی یافت که در هنگام با هم بودن، یا با هم به بحث و جدل میپرداختند و یا اینکه درباره مسائل سیاسی و تلخ صحبت میکردند و هیچ کدام، تحمل دیگری را نداشتند.
سیدحسین علوی لنگرودی
چند وقت پیش داستانی را درباره یک معلم که فرهنگ مدرسه محل تدریس خود را تغییر داده بود شنیدم که برایم بسیار آموزنده بود. بعد از شنیدن و فکر کردن به آن داستان بود که دریافتم همه ما میتوانیم به همان سادگی، فرهنگ شرکت یا سازمان متبوع خود را تغییر دهیم. آن معلم توانست طی چند ماه محیط کاریاش را از یک محیط سرشار از تنفر به محیطی رویایی تبدیل کند. آن معلم دوست نداشت مثل بقیه معلمها و کارکنان مدرسه، با دیگران رفتار کند. هنگامی که او برای اولین بار وارد آن مدرسه شد، خود را در میان همکارانی یافت که در هنگام با هم بودن، یا با هم به بحث و جدل میپرداختند و یا اینکه درباره مسائل سیاسی و تلخ صحبت میکردند و هیچ کدام، تحمل دیگری را نداشتند. اما آن معلم تصمیم گرفت تا این وضعیت را با دستان خود حل کند.
او یک برنامه تحسین را در مدرسه ایجاد کرد
او برای تک تک همکارانش، یادداشتی گذاشت که در آن نوشته شده بود او چقدر از کار کردن با آنها راضی و خشنود است. او همراه با آن یادداشت، یک عدد شکلات هم برای همه فرستاد. نکته جالبتر اینکه هیچ کدام از همکاران او به هویت فرستنده آن یادداشتها پی نبرد، چرا که او این کار را به صورت مخفیانه انجام میداد به طوری که هر کدام از همکاران او، حدسهایی درباره فرستنده یا فرستندگان آن یادداشتهای محبت آمیز میزدند و همین مساله، جو مثبت و گرمی در سرتاسر مدرسه ایجاد کرد.در نتیجه پس از مدتی همه معلمها و کارکنان مدرسه رفتار بهتری با سایرین پیدا کردند چرا که فکر میکردند شاید آنها فرستنده یادداشتها باشند. پس از مدتی چند تن از معلمها و کارکنان مدرسه به تقلید ازاین معلم شروع کردند به ارسال یادداشتها و هدایایی به همدیگر واین رفتار خیلی زود به یک فرهنگ پرطرفدار در آن مدرسه تبدیل شد.
شما هم میتوانید
اگر محیط کارتان، خستهکننده و ملالآور است و فکر میکنید که نیاز به شادتر شدن دارد، پس شما هم این کار را انجام دهید. از دادن هدایای کوچک و ارزانقیمت شروع کنید، بعد از مدتی اثر جادویی این کار را خواهید دید. حال سوال اینجاست که چگونه میتوان نحوه رفتار بین کارکنان را تغییر داد و آن را به بخشی از فرهنگ سازمانی تبدیل کرد؟ مدیران میتوانند فقط با یک نگاه یا چگونگی ورودشان به اتاق، به همکارانشان بیاموزند که با آنها (و با همدیگر) چگونه رفتار کنند. آنها میتوانند با تکرار این کارها، سیگنالهای مشخصی برای دیگران بفرستند تا آنها نیز به همان صورت با همدیگر رفتار کنند. اما چه باید کرد تا همکاران یک مدیر یا کارمند او را از صمیم دل دوست بدارند و با او با احترام برخورد کنند؟
با همه مثل اعضای خانواده خود که دوستشان دارید برخورد کنید.
بهترین راه برای دوست داشته شدن، دوست داشتن دیگران است. شاید شما هم این جمله را شنیده باشید، اما باید بدانید که کاملا درست است. اگر شما در هنگام ورود به اتاق کارتان به گونهای رفتار کنید که انگار وارد خانه خود شدهاید، مطمئن باشید بازخوردی مشابه آن را از دیگران دریافت خواهید کرد و با نگاههای مهربانی روبهرو خواهید شد. هنگامی که افراد از نگرانی درباره نظر و فکر دیگران درباره خود دست بکشند و با دیگران مثل خواهر و برادر خودشان رفتار کنند، از همه چیز لذت فراوان خواهند برد حتی اگر یکی از آنها کاری احمقانه هم بکند، دیگران با خنده و روی خوش به آن واکنش نشان میدهند. برای این کار باید سنجیده و آهسته عمل کرد و به تدریج رفتار دوستانهتر و خودمانیتری با همکاران خود پیدا نمود. البته این کار را نباید با صحبت کردن درباره خود شروع کرد، بلکه باید ابتدا به دیگران گوش فرا داد و به آنها ثابت کرد که برای دیگران مهم هستند. پس هربار که همکارانتان را در محیط کار ملاقات میکنید از آنها درباره فرزندانشان بپرسید و خود را دوست خانوادگیشان نشان دهید. وادار کردن دیگران به دوست داشتن شما، چندان سخت نیست، کافیست به آنها بفهمانید دوستشان دارید. بسیاری از کسانی که در اطراف شما هستند، در وهله اول دوست ندارند سفره دلشان را نزد شما بگشایند و منتظرند تا شما در این راه پیش قدم شوید و پس از آن است که همه چیز درست خواهد شد. پس اگر میخواهید یخ روابطتان با دیگران آب شود شصت درصد کار را خودتان انجام دهید و مطمئن باشید، چهل درصد باقی مانده، خیلی زود از سوی طرف مقابلتان به وقوع میپیوندد.
نگرش دیگران را درباره خود دگرگون کنید.
همه ما باید به همان گونهای رفتار کنیم که دوست داریم با ما رفتار شود، به عبارت بهتر ما باید با رفتار خود به دیگران نشان دهیم که از آنها توقع چنین رفتاری در قبال خود داریم. البته این کار برای افراد خجالتی و کم رو دشوار خواهد بود، اما غیر ممکن نیست. دنیا همیشه به شما خواهد خندید، به شرطی که شما هم به دنیا بخندید. همه اطرافیان شما انتظار همان رفتاری را از شما دارند که به شما نشان میدهند، همانطور که شما نیز چنین هستید. اگر آنها از دیدن شما هیجان زده میشوند به گونهای رفتار کنید که گویی شما نیز چنین هستید و این مساله برای شما ارزشمند است.
در محل کارتان به همه عشق بورزید و احترام بگذارید.
همه ما دوست داریم در یک محیط کاری عالی و گرم کار کنیم و یکی از مهارتهای اصلی که باید به همین منظور بیاموزیم چیزی نیست مگر هوش عاطفی. افرادی با ضریب هوشی بالا کسانی هستند که با ایجاد دوستیهای پایدار از شغلشان لذت میبرند. بهبود ضریب هوشی هنگامی آسان خواهد بود که با گامهای کوچک اما مداوم همراه شود. بنابراین در صورتی که احساس کردید نمیتوانید عشق و احترام لازم را در محیط کار به سمت خود جذب کنید آنگاه باید عشق و احترام مضاعفی را به دیگران هدیه دهید تا پس از مدت کوتاهی انعکاس آن را دریافت کنید.
چند وقت پیش داستانی را درباره یک معلم که فرهنگ مدرسه محل تدریس خود را تغییر داده بود شنیدم که برایم بسیار آموزنده بود. بعد از شنیدن و فکر کردن به آن داستان بود که دریافتم همه ما میتوانیم به همان سادگی، فرهنگ شرکت یا سازمان متبوع خود را تغییر دهیم. آن معلم توانست طی چند ماه محیط کاریاش را از یک محیط سرشار از تنفر به محیطی رویایی تبدیل کند. آن معلم دوست نداشت مثل بقیه معلمها و کارکنان مدرسه، با دیگران رفتار کند. هنگامی که او برای اولین بار وارد آن مدرسه شد، خود را در میان همکارانی یافت که در هنگام با هم بودن، یا با هم به بحث و جدل میپرداختند و یا اینکه درباره مسائل سیاسی و تلخ صحبت میکردند و هیچ کدام، تحمل دیگری را نداشتند. اما آن معلم تصمیم گرفت تا این وضعیت را با دستان خود حل کند.
او یک برنامه تحسین را در مدرسه ایجاد کرد
او برای تک تک همکارانش، یادداشتی گذاشت که در آن نوشته شده بود او چقدر از کار کردن با آنها راضی و خشنود است. او همراه با آن یادداشت، یک عدد شکلات هم برای همه فرستاد. نکته جالبتر اینکه هیچ کدام از همکاران او به هویت فرستنده آن یادداشتها پی نبرد، چرا که او این کار را به صورت مخفیانه انجام میداد به طوری که هر کدام از همکاران او، حدسهایی درباره فرستنده یا فرستندگان آن یادداشتهای محبت آمیز میزدند و همین مساله، جو مثبت و گرمی در سرتاسر مدرسه ایجاد کرد.در نتیجه پس از مدتی همه معلمها و کارکنان مدرسه رفتار بهتری با سایرین پیدا کردند چرا که فکر میکردند شاید آنها فرستنده یادداشتها باشند. پس از مدتی چند تن از معلمها و کارکنان مدرسه به تقلید ازاین معلم شروع کردند به ارسال یادداشتها و هدایایی به همدیگر واین رفتار خیلی زود به یک فرهنگ پرطرفدار در آن مدرسه تبدیل شد.
شما هم میتوانید
اگر محیط کارتان، خستهکننده و ملالآور است و فکر میکنید که نیاز به شادتر شدن دارد، پس شما هم این کار را انجام دهید. از دادن هدایای کوچک و ارزانقیمت شروع کنید، بعد از مدتی اثر جادویی این کار را خواهید دید. حال سوال اینجاست که چگونه میتوان نحوه رفتار بین کارکنان را تغییر داد و آن را به بخشی از فرهنگ سازمانی تبدیل کرد؟ مدیران میتوانند فقط با یک نگاه یا چگونگی ورودشان به اتاق، به همکارانشان بیاموزند که با آنها (و با همدیگر) چگونه رفتار کنند. آنها میتوانند با تکرار این کارها، سیگنالهای مشخصی برای دیگران بفرستند تا آنها نیز به همان صورت با همدیگر رفتار کنند. اما چه باید کرد تا همکاران یک مدیر یا کارمند او را از صمیم دل دوست بدارند و با او با احترام برخورد کنند؟
با همه مثل اعضای خانواده خود که دوستشان دارید برخورد کنید.
بهترین راه برای دوست داشته شدن، دوست داشتن دیگران است. شاید شما هم این جمله را شنیده باشید، اما باید بدانید که کاملا درست است. اگر شما در هنگام ورود به اتاق کارتان به گونهای رفتار کنید که انگار وارد خانه خود شدهاید، مطمئن باشید بازخوردی مشابه آن را از دیگران دریافت خواهید کرد و با نگاههای مهربانی روبهرو خواهید شد. هنگامی که افراد از نگرانی درباره نظر و فکر دیگران درباره خود دست بکشند و با دیگران مثل خواهر و برادر خودشان رفتار کنند، از همه چیز لذت فراوان خواهند برد حتی اگر یکی از آنها کاری احمقانه هم بکند، دیگران با خنده و روی خوش به آن واکنش نشان میدهند. برای این کار باید سنجیده و آهسته عمل کرد و به تدریج رفتار دوستانهتر و خودمانیتری با همکاران خود پیدا نمود. البته این کار را نباید با صحبت کردن درباره خود شروع کرد، بلکه باید ابتدا به دیگران گوش فرا داد و به آنها ثابت کرد که برای دیگران مهم هستند. پس هربار که همکارانتان را در محیط کار ملاقات میکنید از آنها درباره فرزندانشان بپرسید و خود را دوست خانوادگیشان نشان دهید. وادار کردن دیگران به دوست داشتن شما، چندان سخت نیست، کافیست به آنها بفهمانید دوستشان دارید. بسیاری از کسانی که در اطراف شما هستند، در وهله اول دوست ندارند سفره دلشان را نزد شما بگشایند و منتظرند تا شما در این راه پیش قدم شوید و پس از آن است که همه چیز درست خواهد شد. پس اگر میخواهید یخ روابطتان با دیگران آب شود شصت درصد کار را خودتان انجام دهید و مطمئن باشید، چهل درصد باقی مانده، خیلی زود از سوی طرف مقابلتان به وقوع میپیوندد.
نگرش دیگران را درباره خود دگرگون کنید.
همه ما باید به همان گونهای رفتار کنیم که دوست داریم با ما رفتار شود، به عبارت بهتر ما باید با رفتار خود به دیگران نشان دهیم که از آنها توقع چنین رفتاری در قبال خود داریم. البته این کار برای افراد خجالتی و کم رو دشوار خواهد بود، اما غیر ممکن نیست. دنیا همیشه به شما خواهد خندید، به شرطی که شما هم به دنیا بخندید. همه اطرافیان شما انتظار همان رفتاری را از شما دارند که به شما نشان میدهند، همانطور که شما نیز چنین هستید. اگر آنها از دیدن شما هیجان زده میشوند به گونهای رفتار کنید که گویی شما نیز چنین هستید و این مساله برای شما ارزشمند است.
در محل کارتان به همه عشق بورزید و احترام بگذارید.
همه ما دوست داریم در یک محیط کاری عالی و گرم کار کنیم و یکی از مهارتهای اصلی که باید به همین منظور بیاموزیم چیزی نیست مگر هوش عاطفی. افرادی با ضریب هوشی بالا کسانی هستند که با ایجاد دوستیهای پایدار از شغلشان لذت میبرند. بهبود ضریب هوشی هنگامی آسان خواهد بود که با گامهای کوچک اما مداوم همراه شود. بنابراین در صورتی که احساس کردید نمیتوانید عشق و احترام لازم را در محیط کار به سمت خود جذب کنید آنگاه باید عشق و احترام مضاعفی را به دیگران هدیه دهید تا پس از مدت کوتاهی انعکاس آن را دریافت کنید.
منبع: کتاب WORK HAPPY NOW
ارسال نظر