مارگارت تاچر دوم؟

دکتر آزریل برمانت

ترزا می، پس از استعفای دیوید کامرون، به عنوان نخست‌وزیر جدید بریتانیا انتخاب شد. انتخاب وی به عنوان یک نخست‌وزیر زن یادآور صدراعظم پیشین این کشور، مارگارت تاچر بود. نخستین نخست‌وزیر زن در این کشور اروپایی که به بانوی آهنین معروف شد و سیاست‌های وی محل بحث بسیاری بود. برخلاف ترزا می، تاچر در فرآیندی کاملا دموکراتیک به قدرت رسید: او رقیبش ادوارد هیث را در رقابت برای رهبری حزب محافظه‏کار در سال ۱۹۷۵ شکست داد و سپس در انتخابات عمومی ماه مه سال ۱۹۷۹ بر نخست‌وزیر حزب کارگر جیمز کالاهان غلبه کرد. ترزا می پس از استعفای دیوید کامرون در نتیجه شکست در جلوگیری از خروج این کشور از اتحادیه اروپا در رفراندوم چند هفته قبل، به قدرت رسیده است اما برخلاف تاچر فاقد کاریزمای لازم است. با این حال به نظر می‏رسد در عصر دونالد ترامپ، کاریزما درخشش خود را از دست داده باشد. در چنین زمانه پرآشوبی می توانست بر جایگاه دیوید کامرون غلبه کند.

اما شباهت دیگری که بین تاچر و می وجود دارد این است که ترزا می رهبری را در شرایط مساعدی به دست آورده است. تاچر در سال ۱۹۷۹ با روند سریع قدرت رو به نزول بریتانیا نخست‌وزیر شد. ۱۷ سال بعد در سال ۱۹۹۶، وزیر کشور سابق ایالات متحده آمریکا، دین اچسون اشاره کرد: «بریتانیا یک امپراتوری را از دست داده بود و هنوز هم نقشی پیدا نکرده است.» این رویدادهای نزول قدرت بود که موجب شد بریتانیا در سال ۱۹۷۳ وارد جامعه اقتصادی اروپا شود. مارگارت تاچر وقتی به موقعیت تثبیت شده‏ای رسید، از بازگرداندن بریتانیا به شکوه خود سخن گفت اما این یک خیال واهی بود. در دهه ۱۹۸۰، بریتانیا در بهترین شرایط، قدرتی متوسط داشت. با این وجود، پیروزی در نبرد با آرژانتین در جنگ جزایر فالکند در تابستان سال ۱۹۸۲ روحیه بریتانیا را بهبود داد و به تاچر کمک کرد تا برای دومین بار در انتخابات عمومی سال بعد پیروز شود.

با این حال ۲۰ سال پس از برکناری تاچر توسط حزب محافظه‏کار خودش، بریتانیا نیز خود را در وضعیت وخیمی می‏بیند. اکثریت با اختلاف ناچیزی نسبت به مخالفان، به خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا رای دادند که این امر موجب شد جایگاه بین‏المللی بریتانیا خدشه‏دار شود. در نتیجه این رویداد، یک شوک در این کشور ایجاد شد که ترزا می را به قدرت رساند. حال وی باید ماه‏های نخست تصدی بر پست نخست‏وزیری را بر این مساله تمرکز کرده و اطمینان حاصل کند که بریتانیا می‏تواند پیرامون معاهده‏ای با اتحادیه اروپا مذاکره کند که موجب شود موقعیت اقتصادی، سیاسی و جهانی آن را تحت تاثیر قرار ندهد. ترزا می همچنین امیدوار است که چنین معاهده‏ای بتواند آرزوی اسکاتلندی‏ها برای استقلال را که به تازگی تشدید شده است، در بر گیرد و بریتانیا موفق شود تجزیه احتمالی خود را خنثی کند. می تجربه کمی در روابط خارجی دارد اما تاچر نیز وقتی به قدرت رسید وضعیت یکسانی داشت. تاچر هنگام رسیدن به قدرت می‏دانست که فاقد تجربه لازم در حوزه‏های روابط خارجی است و این امور را به وزیر امور خارجه خود، لرد کرینگتون سپرد که در این زمینه کهنه‏کار بود. این مساله هرگز موجب توقف تاچر از این نشد که نیرویی پیشرو در روابط جهانی در مدت دو دوره نخست‌وزیری‌اش باشد.

تاچر در بسیاری از نقاط جهان از جمله رژیم اشغالگر قدس و ایالات متحده آمریکا به‌دلیل رهبری‌اش علیه تروریسم تحسین می‏شد. تاچر در بین رهبران غربی تنها کسی بود که از بمباران لیبی توسط رونالد ریگان در سال ۱۹۸۶ پس از یک رشته حملات تروریستی حمایت کرد. جالب‏ است که معضل تروریسم مساله‏ای است که احتمالا بین ترزا می و مارگارت تاچر مشترک است. ترزا می در ۶ سالی که به عنوان وزیر کشور فعالیت کرده است در اخراج تکفیری‌ها از بریتانیا موفق بوده و ارتباط نزدیکی با آژانس‏های امنیتی برای مبارزه با تهدیدات تروریستی داشته است. معمولا دفتر وزارت کشور به عنوان یک گور سیاسی برای افراد شاغل در آن قلمداد می‏شود اما برای ترزا می این مورد صادق نیست. بریتانیا تحت هدایت کامرون نقشی کلیدی در ارائه تحریم‏ها علیه ایران ایفا می‏کرد. باراک اوباما و هیلاری کلینتون دلیل خوبی برای این داشتند که بریتانیا را ملزم به ماندن در اتحادیه اروپا کنند، زیرا از تقلیل یافتن کشورها می‏ترسیدند و اثرات آن می‏توانست بر فراگیر بودن و جامعیت غرب اثر بگذارد. چالش ترزا می این خواهد بود که اطمینان دهد بریتانیا هنوز جزئی از این جمع است، اگر چه قدرت آن تقلیل یافته باشد.