جادوی توپ!

مهدی قانونی

همیشه قرار نیست سوار جاروی فراشی بشود و یا کلاه خرطومی سرش کرده باشد. همیشه آن طور که توی داستان های کودکی شنیده ایم، غیب می‌شود،اجی مجی نمی کند و چوب دستی ندارد. خانه‌اش بالای کوه ترسناک و خوفناکی نیست و دندان هایش هم هیچ کودکی را نمی‌آزارد.

مردی با ردای سفید، مردی سوار بر زانتیا، مرد درویش مسلک و... این ها القاب جادوگران مستطیل سبز است که این متن نمی خواهد به تایید یا انکار موضوع سحر و جادو اشاره کند و تنها و تنها به حضور و ظهور این پدیده در فوتبال می پردازد.

مجید جلالی یکی از مربیان مطرح فوتبال ایران با حرف های منطقی ظهور این پدیده را در فوتبال ایران توضیح و شرح می دهدو معتقد است که برای درک حضور جادوگران، نیازی نیست تنها به فوتبال نگاه کنیم و فوتبال را دستمایه این رفتار کنیم. بلکه باید به کل جامعه و خانواده ها نگریست. جلالی می پرسد چه کسی می تواند بگوید در خانواده یا بین دوستانش به این موضوع برخورد نکرده و یا در این ارتباط چیزی نشنیده است؟! چه بسا کسانی که با اعتقاد به این موضوع، شرایط ویژه ای را برای خود و خانواده مهیا کرده و به آن تفکر می‌کنند. فوتبال هم به مثابه همین جامعه از این قاعده مستثنی نیست و ظهور پدیده جادوگری در فوتبال، با نگرش به وضعیت جامعه موضوع غیرقابل باوری نخواهد بود. وی البته بیان می‌دارد که اگر قرار بود که تیم‌ها به تنهایی بر این مسایل تمرکز کنند پس دیگر علم تمرین و تاکتیک ها چیزی بی اساس به نظر می‌رسد. موضوع سحر و جادو در فوتبال ایران از آنجا طی روزهای گذشته پر رنگ شده که خداداد عزیزی روی آنتن برنامه زنده ۹۰ در خصوص اعتقاداتش به جادو و جنبل لب به سخن باز گشود:

"مدیری را به چشمان خود دیدم که به اینگونه مسایل اعتقاد داشت؛ تیم هم چهار بازی نتیجه گرفت ولی در پنجمین مسابقه به یکی مثل خودش برخورد کرد که ۲ بر صفر هم شکست خوردند؛ مثلا یک مدیرعامل را دیدم که می‌گفت یک آقایی را بیاورید روی نیمکت که از این کارها می‌کرد؛ مثلا تعویض‌ها را می‌گفت یا از این قبیل کارها می‌کرد."

البته بحث حضور جادوگر نه تنها در فوتبال ایران بلکه در فوتبال روز دنیا هم شنیده و دیده می‌شود.

مردی قد بلند، با کلاهی بلند و نوک تیز با پالتویی هزار تو و چوب‌دستی که بیش از همه تصاویر اروپا در قرون وسطی را به خاطر می‌آورد. این مشخصات جادوگر تیم ملی مکزیک در جام جهانی ۲۰۰۶ بود. جادوگری که طلسمش البته فقط در مقابل تیم ملی ایران اثر کرد و تیم مکزیک در چهار دیدار خود در جام جهانی فقط یک پیروزی مقابل ایران را توانست دشت کند. البته شاید آنگولا و پرتغال و آرژانتین جادوگران بهتری داشتند که طلسم این جادوگر را باطل کرده بودند!

پرویز مظلومی دیگر مربی نام آشنای ایران به حضور جادوگر در لیگ عمان اذعان می کند و می گوید: «مربی تیم السداب عمان بودم. تیم ما در بازی رفت در خانه دو گل از رقیب خورده بود. قبل از بازی برای بچه ها کلی حرف زدم و تاکتیک بازی را چیدم. حرف هایم که تمام شد دیدم دو بازیکن ما به کنار دروازه ها رفتند و ادرار کردند. با عصبانیت به آنها پرخاش کردم اما همه تیم فریاد می زدند تیم حریف ساحر دارد و فقط این شکلی می شود سحرش را باطل کرد» !!

البته با کمی جستجو در فضای اینترنت می شود داستان‌های مشابه زیادی را در فوتبال ایران خواند که شاید باور آن ها سخت باشد. اما باید قبول کرد که این موضوع در فوتبال و به قول مجید جلالی در جامعه ایرانی رواج دارد. وقتی که مربی یک تیم فوتبال لیگ برتری، دلیل عدم نتیجه گیری تیمش را به حضور فلان فرد، قبل از بازی کنار زمین چمن ربط می‌دهد،‌ وقتی فلان بازیکن، بسته طلسمش را قبل از بازی درون دروازه می‌اندازد. وقتی که فلان مدیر می‌گوید جادوگر در قبال هر برد تیم تقاضای مبلغی را از باشگاه کرده است. وقتی مربی و بازیکنانش موی تراشیده دستشان را در رختکن دود می‌کنند. وقتی مربی شاخ بز قربانی شده را در چمن فوتبال خاک می‌کند و داستان هایی از این قبیل که نشان می‌دهد جادوگری، فوتبال و توپ ایران را سال‌هاست که همراه می‌کند.

اما نکته قابل توجه برای مربیان و بازیکنان معتقد به جادوگری این است که حواستان به جادوگر تیم حریف هم باشد!!!