The Week

فرهنگ خشم

مجله ویک در این هفته به سراغ جامعه دو پاره ایالات متحده رفته است. این مجله می‌نویسد: آیا آمریکایی‌های آبی رنگ (دموکرات) در حال جدا شدن از آمریکایی‌های قرمز رنگ (جمهوری‌خواهان) هستند.؟ پیش‌تر این هشدار داده شده بود که با حضور دونالد ترامپ در کاخ سفید این شکاف بیشتر خواهد شد و حالا مجله ویک به تحلیل این موضوع پرداخته است. این داستان زمانی قوت گرفت که چندی پیش یکی از طرفداران برنی سندرز به یکی از سناتورهای جمهوری‌خواه با اسلحه گرم حمله و او را مجروح کرد. هر چند هدف او کشتن این سناتور بود اما نتوانست برنامه خود را با موفقیت به پایان برساند و به ضرب گلوله نیروهای امنیتی از پای در آمد. این حمله گویای این است که نفرت احزاب از یکدیگر از دهه ۱۹۶۰ و شاید از دهه ۱۸۵۰ به این سو بی‌سابقه بوده است. در این بازی نفرت، میلیون‌ها نفر از طرفداران یک حزب، حزب دیگر را تحقیر و خوار می‌کنند و حزب دیگر سعی می‌کند آنها را وادار به عقب‌نشینی کند.

بر اساس تحقیقات موسسه پیو (PEW)، دو دهه پیش تنها ۲۱ درصد از جمهوری‌خواهان حزب رقیب را «بسیار نامطلوب» می‌شمردند و این رقم برای دموکرات‌ها به ۱۷ درصد می‌رسید. این در حالی است که در نظرسنجی همین موسسه در سال گذشته این رقم برای جمهوری‌خواهان به ۵۸ درصد و برای دموکرات‌ها به ۵۵ درصد رسیده است. در این تحقیق همچنین مشخص شده است که ۴۵ درصد جمهوری‌خواهان حزب رقیب را یک خطر برای ملت می‌پندارند و این رقم برای دموکرات‌ها به ۴۱ درصد می‌رسد. ادامه این روند بسیار نگران‌کننده است. روز به روز بر اختلاف چپ افراطی با راست افراطی افزوده می‌شود. رقمی حدود ۳۰ میلیون نفر از هر دو طیف در این دسته می‌گنجند که می‌تواند آتش درگیری‌ها را افزایش دهد. سردبیر این مجله در توصیف این شرایط می‌نویسد: من نگرانم که با این شرایط به کجا خواهیم رسید. رقابت تندروهای این دو حزب موجب شده است که تلاش‌ها برای یارکشی از مردم عادی افزایش یابد.

National Enquirer

اخراجی‌ها

نشریه دست راستی نشنال انکوایرر که از حامیان سرسخت دونالد ترامپ محسوب می‌شود در این شماره به سراغ اخراجی‌های کاخ سفید رفته است. این مجله تیتر خود را از یک عبارت معروف ترامپ که در برنامه خود استفاده می‌کرده، بهره برده است. ترامپ در یک برنامه تلویزیونی موسوم به کارآموز از عبارت «شما اخراجید» به کرات استفاده کرده است. در این مجله کسانی که از تیم اخراج شده‌اند را به دلیل ناهماهنگی با تیم ترامپ معرفی کرده اما چه کسی است که نداند جف سشنز، مشاور سابق امنیت ملی آمریکا به دلیل ارتباط با روس‌ها مجبور به استعفا شده است. در این لیست نام افرادی همچون شان اسپایسر و کلیانس کان‌وی هم دیده می‌شود. کلیانس کان‌وی یکی از محبوب‌ترین مشاوران ترامپ بوده است که به نوعی او را ناجی کمپین‌‌های انتخاباتی دونالد ترامپ در دوران رقابت‌های ریاست‌جمهوری بر می‌شمارند اما از چندی پیش به دلیل گاف‌هایی که داده زمزمه‌های برکناری او شنیده می‌شده است.

شان اسپایسر نیز در رده افرادی می‌گنجد که به‌رغم هماهنگی با تیم ترامپ اما به دلیل گاف‌هایش از تیم کنار گذاشته خواهد شد. در این راستا گفته می‌شود که ترامپ یک لیست تهیه کرده که آن را در ماه ژوئیه افشا خواهد کرد. در این لیست، اسم افرادی که از تیم کنار گذاشته شده‌اند آشکار خواهد شد. در این لیست اسم چهار نفر گنجانده شده که این مجله نام یکی از آنها را «زگیل اوباما» خوانده است. این مجله از او به‌عنوان عامل نشت اخبار کاخ سفید به بیرون یاد می‌کند و او را عامل باراک اوباما، رئیس‌جمهوری پیشین آمریکا می‌داند. در میان نام‌های مطرح شده اما یک نام بیش از پیش جلب توجه می‌کند: رابرت مولر، رئیس پیشین اف‌بی‌آی که مامور رسیدگی به پرونده دخالت روس‌ها در انتخابات آمریکا است. از چندی پیش این شایعه شنیده می‌شد که رئیس‌جمهوری آمریکا به دنبال اخراج اوست، زیرا حالا خود رئیس‌جمهوری را در این رابطه زیر ذره‌بین برده است.

Time

بازرسی برای کشف دروغ

«یک نفر حرف راست را نمی‌زند» و برای همین بازرس مولر به‌دنبال کشف حقیقت است. مجله تایم برای این شماره تحلیل یک پرونده مهم را انتخاب کرده است که می‌تواند سرنوشتی همچون نیکسون را برای ترامپ رقم بزند. رابرت مولر، رئیس سابق اف‌بی‌آی و بازرس فعلی پرونده دخالت روس‌ها در انتخابات آمریکا کار سختی در پیش دارد. در حالی که او از سوی ترامپ برای این سمت منصوب شده است، اما هر آن خطر اخراج را پیش‌روی خود می‌بیند. پرسشی که در این میان مطرح است آیا باب مولر، بازرس ویژه پرونده روسیه می‌تواند حقیقت را از داستان جدا کند یا نه؟ بازرس توانمند زمان لازم را برای کشف حقیقت دارد. در این رابطه او یک تیم عالی تشکیل داده است و بنا به گفته معروف، پول، زمان و یک تیم خوب در اختیار برای غلبه بر این فضای مبهم دارد. اما نکته مهم این است که او تاکنون پرونده‌ای به این گستردگی و پیچیدگی نداشته است.

در این میان یک نفر حرف راست را نمی‌زند و وظیفه او پیدا کردن این نفر است. پیدا شدن این دروغگو می‌تواند راه را برای ادامه کشف حقیقت باز کند. به عنوان یک بازرس ویژه مولر دارای اختیارات وسیعی است. او از مسوولیت بالایی برای تحقیق از کاخ سفید برخوردار است. در واشنگتن یکی از عبارات بسیار آشنا «قانون اول حفره‌ها» است، یعنی تا نیازی نیست، سخنی گفته نشود. همین امر موجب می‌شود تا کار برای بازرسی سخت‌تر و پیچیده‌تر شود. برای ماه‌ها دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا این تحقیقات را مورد انتقاد وسیع خود قرار داد. بارها در این زمینه توییت کرد و در گفت‌وگوهایش نیز این پرونده را بی‌نصیب از انتقاد نگذاشت. اما حالا ابعاد این پرونده بسیار گسترده‌تر از پیش شده است که نیاز به تحقیق بیشتر دارد. این پرونده هم‌اینک وارد فاز «رخداد جرم» شده است؛ زیرا این احتمال می‌رود ترامپ قصد داشته است تا مانع اجرای عدالت شود و این امر یک جرم بزرگ در آمریکا به حساب می‌آید.

The Economist

ظاهر فریبنده مودی

مودی آنگونه که به نظر می‌رسد اصلاح‌طلب نیست. این بخشی از نظر مجله اکونومیست درباره نخست‌وزیر هندوستان است. مجله اکونومیست در این هفته عملکرد اقتصادی مودی، نخست‌وزیر هندوستان را زیر ذره‌بین برده است. این مجله می‌نویسد: مودی در ظاهر یک اصلاح‌گرا به نظر می‌آمد اما باید گفت او ملی‌گرای تندرو است. او در سال ۲۰۱۴ میلادی نخست‌وزیر هند شده است. درباره اینکه وی را یک ملی‌گرای افراطی با عقاید تند هندوئیسم در نظر گرفت نظرات گوناگونی ابراز شده است. او در این ۳ سال در پوشش یک اصلاح‌طلب اقتصادی فعالیت می‌کرده اما در این مدت موارد زیادی بوده که آشکار شده است. او اصلاحاتی را که به مانع بر خورده بودند به پیش برد. مالیات و قانون ورشکستگی جزو مواردی بوده است که مودی به آنها پرداخته است. در دوره وی سرمایه‌گذاری خارجی رشد قابل توجهی داشته اما آنگونه که انتظار می‌رفت نبوده است.

مودی و کابینه‌اش مدعی‌اند این کشور در حال تبدیل شدن به آن ببری است که پیش‌تر وعده‌اش را داده بودند اما آیا اینگونه است؟ برخی بر این باورند که فریب این رفتارها را نباید خورد. این کشور هنوز از مسائل پیچیده دیوانسالاری رنج می‌برد. در بخش مالیات چنین شرایطی حاکم است و این حجم از بوروکراسی موجب افت کارآیی شده است. به‌رغم عملکرد مودی گفته می‌شود که او به خاطر اشتباهاتی که انجام داده است در تاریخ به نیکی از وی یاد نخواهد شد و اکنون این انتظار می‌رود که نگرانی‌ها از یک نتیجه بدتر افزایش پیدا کند. برای مثال، در حالی که قانون ورشکستگی یک گام اساسی محسوب می‌شد اما چون سیستم مالی درست تعریف و هنوز احیا نشده به نتیجه نرسیده است. بانک‌های دولتی هنوز در این سیستم سلطه دارند و هنوز این گام عقیم مانده است. این در حالی است که نورندا مودی نه تنها به اصلاحات بیشتر بی‌توجه است، بلکه دولت او به هر نوع انتقادی به شدت حساس است.

The Spectator

راست‌گراها رو به احتضار

«چرا محافظه‌کاران محافظه‌کاری را رها کرده‌اند؟» برای کالبد شکافی مرگ یک جریان بهتر است از این پرسش شروع کرد. مجله اسپک‌تی‌تور در این شماره به سراغ چنین موضوع حساسی رفته و سه مقاله نیز در این زمینه منتشر کرده است. این فرضیه از آنجا قوت گرفته است که حزب محافظه‌کار در بریتانیا در انتخابات عمومی (پارلمانی) نتوانست انتظارات را برآورده سازد و در عوض چپ‌ها به رهبری جرمی کوربین یک شاهکار خلق کردند. البته فردریک اریکسون، کارشناس سیاسی این مجله بر این باور است که این سقوط سراسری بوده و در کل اروپا محافظه‌کاران در حال افت هستند. این کارشناس می‌نویسد: در سراسر اروپا محافظه‌کاران تلاش می‌کنند تا علت افت خود را دریابند. این افت به این معنا نیست که رای‌دهندگان از ارزش‌های مورد اقبال محافظه‌کاران دست کشیده‌اند. در نظرسنجی‌ها مردم هنوز برای لیبرالیسم، مالیات اندک و دولت ملی ارزش قائل هستند.

اما مساله اصلی این است که محافظه‌کاران ارزش‌های محافظه‌کاری را کنار گذاشته‌اند. نتیجه این امر هم البته مشخص است: رای‌دهندگان وقتی مشاهده می‌‌کنند خود محافظه‌کاران به این ارزش‌ها بی‌اعتنا شده‌اند، آنها نیز به آنها بی‌اعتنا می‌شوند و به محافظه‌کاران رای نمی‌دهند. فردریک راین‌فلت، نخست‌وزیر سوئد در سال‌های ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۴ اصلاحاتی در قانون رفاه و کاهش مالیاتی ایجاد کرد. اما چندی بعد وی نیز به این اصلاحات بی‌اعتنا شد. در عوض او به سمت نظرات مخالف تمایل پیدا کرد و به‌دنبال اجرای سیاست‌های مخالفان شوق نشان داد. او نیز زمانی که به سمت مقابل غش کرده بود، برای انتخابات تازه با یک شعار تازه آغاز به کار کرد: «با ثبات و قدرتمند». این شعار را احتمالا شنیده‌اید! (شعار انتخاباتی ترزا می، نخست‌وزیر بریتانیا نیز همین بود). نتیجه عکس شعار عمل کردن هم مشخص است. حزب او روبه احتضار است، هر چند هنوز کاملا به خاموشی فرو نرفته، اما تا تاریک شدن مطلق فاصله چندانی ندارد.

National Review

شکارچی اروپا

«یک شبح اروپا را شکار می‌کند». این شبح کسی جز جرمی کوربین، رهبر حزب کارگر نیست. در این راستا مجله نشنال ریویو نیز همچون مجله اسپک‌تی‌تور از خیزش جرمی کوربین، رهبر چپ‌گراهای بریتانیا خبر داده است. مایکل برندان، کارشناس سیاسی در این مجله می‌نویسد: ظهور جرمی کوربین عارضه‌های ناخواسته و عجیب و غریبی به‌وجود آورده است. کوربین اصلا قرار نبود تا رهبر حزب کارگر بریتانیا شود و بیشتر نام افرادی همچون تونی بن و کن لیوینگ‌استون شنیده می‌شد. او پذیرفته بود تا از سوی گروه کوچکی از چپ‌ها نماینده شود و در انتخابات درون گروهی این حزب نامزد دبیرکلی باشد تا دست‌کم مواضع این گروه اندک شنیده شود. دوستانش برای پیروزی او شانس یک به صد قائل بودند اما او پیروز شد. در حالی که ۸۰ درصد افراد داخل حزب با مواضع او مخالف بودند اما زمانی که او توانست مخالفان خود را مجاب کند، مخالفان وی به موافقانش تبدیل شدند.

کوربین به هم‌حزبی‌های خود نشان داد که از لیاقت کافی برای رهبری حزب کارگر برخوردار است. کوربین قهرمان انتخابات سال ۲۰۱۷ است. طرفداران وی که به «دیوانگان کوربین» معروف هستند امیدوارند او نخست‌وزیر بریتانیا شود. دولت ترزا می به شکل شکننده‌ای قرار است آغاز به کار کند. این حزب مجبور شده است با حزب اتحادگراهای ایرلند برای تشکیل دولت ائتلاف کند. برای همین برخی امیدوارند کوربین بتواند نخست‌وزیر این کشور شود هر چند احتمال آن بسیار اندک است. بسیاری می‌گویند موفقیت کوربین ممکن است به سایر نقاط اروپا نیز سرایت کند. کوربین که موقعیت محافظه‌کاران را شکننده یافته، می‌گوید: «وظیفه ما این نیست که سرمایه‌داری را اصلاح کنیم، بلکه باید آن را براندازیم.» کوربین که جزو بال‌های افراطی حزب چپ به حساب می‌آید، هم‌اینک یک خطر برای انگلستان و اروپا به حساب می‌آید. اگر قرار باشد کوربین را با کسی در بریتانیا مقایسه کنیم او کسی جز مارگارت تاچر نیست. او نشان داد که با پایداری روی مواضع می‌توان پیروز میدان شد.

دکه مطبوعات

دکه مطبوعات

دکه مطبوعات

دکه مطبوعات

دکه مطبوعات

دکه مطبوعات