فولاد تمیز ، فولاد کثیف!

امیر داوری

به عنوان یک مقدمه ی به ظاهر بی ارتباط با عنوان مطلب، شاید بد نباشد یادآوری کنم که عبارت "فوتبال کثیف" را اول بار یک سرمربی اصفهانی به نام رسول کربکندی در سال ۱۳۸۸ وارد واژگان ادبیات ورزشی کشور کرد. پس از آن این عبارت با جرح و تعدیلهایی به اشکال گوناگون از جمله "فوتبال ناپاک" بر سر زبانها افتاد. جان کلام این بود که آنچه در واقعیت فوتبال می گذرد یک پوسته است با هزاران مغز متفکر کثیف که با لابی های مختلف در کوچکترین اتفاقات این ورزش تاثیرگذارند و حتی می توانند نتایج را به نفع خود تغییر دهند. اما اینکه چرا این مقدمه را گفتم بماند تا برسیم به یک تعریف علمی تری در حیطه تخصصی فولاد و آن تعریف عبارت "فولاد تمیز" در متالورژیست.

بر اساس یک تعریف، " فولاد تمیز" فولادی است که مقدار کمی آخال های با قطر میانگین کمتر از ۵ میکرون داشته باشد. در عمل دسته بندی آخال ها از نظر اندازه به آخال درشت وآخال ریز مرسوم است. آخال های درشت بایستی به دلیل اثرات زیانبار شان حذف شوند اما وجود آخال ریز می تواند قابل تحمل باشد. عبارت فولاد تمیز به معنی فولاد عاری از آخال می باشد اما هیچ فولادی نمی تواند عاری ازکلیه ی آخال ها باشد. از این رو یک فولاد تمیز به معنی فولاد تمیز تر و فولادی است که دارای کمترین مقدار آخال درشت و زیانبار باشد. با این تعریف علمی و با مشابه انگاشتن "فولاد" به عنوان یک صنعت و نه به عنوان یک کالا شاید بتوان تشابهات زیادی را در حال و هوای این روزهای صنعت مادر کشور جستجو کرد. اینکه واقعا میزان آخالها و ناخالصی های موجود در این صنعت عظیم چقدر است؟ اگر قابلیت اندازه گیری وجود داشته باشد حد و حدود اندازه ی آنها و تلرانس قابل قبولشان به چه میزان است؟! میزان اثرگذاری این آخالها تا به کجاست؟ آیا تاثیرات آنها فقط کمّی است یا کیفی و یا هر دو؟! و اساسا تعریف ما از آخال یا همان ناخالصی در این صنعت چیست؟

به نظر می رسد همانگونه که در تعریف علمی فولاد تمیز آمده است تولید یک فولاد به شکلی که هیچ ناخالصی در آن نباشد غیر ممکن است و در واقع ذات تولید این محصول در برگیرنده مقادیر کمی ناخالصی هست و از این رو فولاد تمیز را می شود یک فولاد نسبتا تمیز دانست که اگر این چنین نبود می شد از واژه ی "خالص" نیز استفاده کرد که در عمل شدنی نیست. آخالها می توانند زیان بار باشند به نحوی که چاره ای جز حذفشان نیست. هر چند گاهی قابل تحملند و می توان آثر آنها را به حداقل رساند. در این مجال کوتاه یک ناخالصی درگیر در این صنعت را با ذکر یک مثال یادآوری می کنم و آن تاثیر رسانه های مکتوب و مجازی بر این صنعت است. تعریف رسانه به عنوان یک ناخالصی شاید تعریف درستی نباشد اما از یک منظر می تواند نقشی مشابه آن را بازی کند. در واقع رسانه ها به عنوان یک ابزار در اختیار "فولاد" تبدیل به یک ناخالصی درشت می شوند که با وجود آنها تولید یک فولاد "تمیز" غیرممکن است. رسانه باید بتواند نقش مستقل و نگاه پرسش گر و چالش برانگیز خود را حفظ کند تا در مسیر رشد و اعتلای این صنعت گام بردارد. تبدیل یک رسانه به یک بنگاه اقتصادی چاپ پول نتیجه ای جز تبدیل شدن به آلت دست کارتل های فعال اقتصادی ندارد.

مثال عینی و ملموس این بیان را می شود به راحتی در ماجراهای اختلافات اخیر انجمن تولیدکنندگان فولاد و سندیکای تولیدکنندگان لوله و پروفیل مشاهده کرد. صورت مساله ای که به زبان ساده به این شکل بود که طیف وسیعی از تولید کنندگان فولاد با توجه به شرایط رکود و خطر دامپینگ محصولات فولادی خارجی و علی الخصوص چینی به این صرافت افتادند که روند افزایش تعرفه را استارت بزنند و البته تا حدودی هم موفق شدند و از دیگر سو بخشی از تولیدکنندگان پایین دستی که مهمترین آنها تولیدکنندگان لوله و پروفیل بودند را وارد جدالی کردند که هنوز پایانش معلوم نیست! ابزاری به عنوان رسانه و یا همان ناخالصی کثیف رسانه ای از همین جا قدم به میدان گذاشت و به نظر نگارنده که هیچ طرفیتی در این دعوا ندارد آبروی طرفین را به مسلخ برد. سیل اتهامات و پرونده سازی ها و خصومتهای شخصی کار را به جایی رساند که معاونت محترم معدنی وزیر نیز سکوت نکرد و به ناچار موضع گیری کرد. «تلگرام» این ابزار نوظهور نیز که به سهولت و البته به رایگان در اختیار همگان است به این مساله دامن زد به نحوی که عدم نظارت و عدم نیاز به پاسخگویی حقوقی در آن، عواقب این جدال را برای طرفین وخیم تر کرد.

آنچه در این میان مشخص بود اینکه دو طرف به نقش بی بدیل این ناخالصی یعنی رسانه در صنعتشان واقف بودند و در تلاش برای دسترسی به اهدافشان از این طریق از هیچ کوششی دریغ نکردند. اینجاست که ناخالصی های درشت که همان ناخالصی های کثیفند با درک این موقعیت حساس، فعالتر می شوند و با زیر پا گذاشتن همه اصول حرفه ای و صنفی خویش، فضای تهمت زنی را گسترش می دهند تا منافع مادیشان را تامین کرده باشند. هر چند عوایدی که در صورت پیروزی هر کدام از طرفین این دعوای حقوقی نصیب آنها می شود آن قدر هست که هزینه کردن چند صد میلیون تومانی رسانه ای به چشم نیاید اما اعتبار و آبروی ریخته و از دست رفته ی یک برند و یا یک سندیکای مدافع حقوق اعضا را نمی شود به این زودیها جمع کرد. فولاد از قدیم الایام صنعت پولسازی پوده است و این گردش مالی بزرگ، خواه ناخواه و چه بخواهیم یا نه، درگیر منافع شخصی عده ای خواهد شد که دل کندن از آن برایشان در حد جان دادن است! نه این نکته از دید ما پنهان است و نه این مساله که رسانه ها برای بقا می بایستی هر از چندی منعکس کننده منافع یک بنگاه اقتصادی باشند. اما آنچه که در این میان از خاطر برخی رفته است اینکه صنعت فولاد صنعت فوتبال نیست. فوتبال کثیف شاید بتواند نهایتا یکی دو بازیکن و یا یکی دو مربی را از عرش به فرش بکشاند اما فولاد کثیف با طیف وسیعی از جامعه کارگری و مهندسی و دانشگاهی و تحصیلکرده کشور روبروست که تعهد در قبال آنها را نمی دانم اگر نشود "رسالت اجتماعی" نامید چه اسم دیگری می شود بر آن گذاشت.

پر واضح است که اگر حضرتعالی وارد کننده ورق فولادی هستی و با وضع تعرفه از میلیاردها سود کلان خود و مجموعه ات محروم شده ای و با حمایت و جنجال رسانه های کثیف فقط دست به دامان خدا نشده ای، روزی روزگاری خودت و یا مجموعه ات زیر قدمهای سنگین کارگر بیکار شده ی کارخانه ریخته گری و فولادی که با بی پولی به منزل بر می گردد له می شوی! و به همین میزان و در سمت مقابل هر تولید کننده ای که نتواند مصالح ملی را که دربرگیرنده نیاز به تولید اشتغال برای میلیونها جوان بیکار و فارغ التحصیل است، به منافع سازمان و شرکت خصولتی خود ترجیح دهد در به فنا رفتن همه ی آمال و آرزوهای یک نسل شریک است! با این اوصاف به راحتی می شود دریافت که تعفنی که این فولاد را فرا می گیرد اصلا قابل قیاس با گستره ی کثیفی های فوتبال نیست! در یک جمع بندی می توان گفت که در دنیای امروز رسانه ها به جز پرسشگری که نقش اصلی آنهاست متاسفانه در حمایت از یک جناح یا با پشتوانه یک جناح، خبرپراکنی می کنند و این داستان غم انگیز فضای رسانه ایست.

بنابراین اگر از رسانه ها بخواهیم که از یک جناح طرفداری نکنند یا دیگری را تخریب نکنند، واقعیت دنیای امروز را ندیده گرفته ایم! اما در عین حال می شود گفت که صنعت فولاد ما می تواند تمیز بماند اگر مراقبت کنیم که "آخال" در آن ورود نکند. نمونه ی اخیر ذکر شده از جدال سندیکای لوله و پروفیل و انجمن تولید کنندگان فولاد، زنگ خطر ورود این ناخالصیست و به همین دلیل باید به شدت مراقب بود. در غیر این صورت با گسترش پیدا کردن این مساله، رسانه در این صنعت هم به عنوان یک ابزار تخریب در جهت پیشبرد اهداف گروهی و صنفی استفاده خواهد شد و فضای صنعت را به فضای نزاع و درگیری و مچ گیری تبدیل خواهد کرد! سخن آخر اینکه رسانه ها نباید ابزار بشوند. رسانه ی آلت دست، روزنامه باشد یا گروه یا کانال تلگرامی، یک ناخالصی بزرگ است که باید از این صنعت رخت بر بندد! یادمان نرود تولید "فولاد تمیز" غیر ممکن است. لااقل "فولاد کثیف" تولید نکنیم!

فولاد تمیز ، فولاد کثیف!