قطعات گمشده نظام آموزشی ما
خسرو سلجوقی مدرس کارآفرینی و مدیرعامل شرکت فناوری اطلاعات ناواکو به نظر میرسد که نظام آموزشی ما چندان متناسب آن چیزی که در علوم تربیتی توصیه شده است رفتار نمیکند. عجیب نیست اگر بگوییم که نظام آموزشی دو کشور ژاپن و آلمان، بسیار بیشتر همراستای آموزهها عمل میکنند و یکی از دلایل سربرآوردن این دو کشور پس از جنگهای خانمانسوز همین نظام آموزشی قوی آنها بوده است. شاکله که همان شخصیت در روانشناسی است، در انسانها در سه دوره هفت ساله شکل پیدا میکند و در هفت ساله اول بیشتر از دو هفت ساله دوم و در هفت ساله دوم بیشتر از هفت ساله سوم باید در تربیت فرزندانمان بکوشیم، ولی درست برعکس، در نظام آموزشی ما، به هفتساله اول عمر هر کودک که بیشترین زحمت باید در خانواده برای تربیت کشیده شود شاید کمترین بها داده میشود، چون بیشتر خانوادهها خود به اصول تعلیم و تربیت آگاه نیستند و در هفت ساله دوم، نظام آموزش و پرورش عمومی معمولا کمسوادترین و کم تجربهترین و کممدرکدارترین نیروهای خود را برای «آموزش» (و نه «تربیت») برای فرزندان این مرز و بوم میگمارد و در دوره بعدی یعنی دوره راهنمایی، افرادی تحصیلکرده و در دوره متوسطه، افرادی
با مدرک کارشناسی و بالاتر میتوانند تدریس کنند.
خسرو سلجوقی مدرس کارآفرینی و مدیرعامل شرکت فناوری اطلاعات ناواکو به نظر میرسد که نظام آموزشی ما چندان متناسب آن چیزی که در علوم تربیتی توصیه شده است رفتار نمیکند. عجیب نیست اگر بگوییم که نظام آموزشی دو کشور ژاپن و آلمان، بسیار بیشتر همراستای آموزهها عمل میکنند و یکی از دلایل سربرآوردن این دو کشور پس از جنگهای خانمانسوز همین نظام آموزشی قوی آنها بوده است. شاکله که همان شخصیت در روانشناسی است، در انسانها در سه دوره هفت ساله شکل پیدا میکند و در هفت ساله اول بیشتر از دو هفت ساله دوم و در هفت ساله دوم بیشتر از هفت ساله سوم باید در تربیت فرزندانمان بکوشیم، ولی درست برعکس، در نظام آموزشی ما، به هفتساله اول عمر هر کودک که بیشترین زحمت باید در خانواده برای تربیت کشیده شود شاید کمترین بها داده میشود، چون بیشتر خانوادهها خود به اصول تعلیم و تربیت آگاه نیستند و در هفت ساله دوم، نظام آموزش و پرورش عمومی معمولا کمسوادترین و کم تجربهترین و کممدرکدارترین نیروهای خود را برای «آموزش» (و نه «تربیت») برای فرزندان این مرز و بوم میگمارد و در دوره بعدی یعنی دوره راهنمایی، افرادی تحصیلکرده و در دوره متوسطه، افرادی
با مدرک کارشناسی و بالاتر میتوانند تدریس کنند. بالعکس، در کشورهای ذکر شده در ابتدای این نوشتار، با مدرک کمتر از کارشناسی نمیتوانید در دوره ابتدایی تدریس کنید، چون شاکله فرد پس از اینکه بسته شد تغییر خیلی راحت میسر نمیباشد و در دوره متوسطه اتفاقا شما میتوانید با مدرک دیپلم نیز تدریس کنید، چون شاکله بسته شده و در اینجا صرفا یک «راهنمای آموزش» مورد نیاز است، نه یک «مربی»! از طرف دیگر، نظام آموزشی ما بهگونهای طراحی نشده است تا «مهارتهای زندگی»، «مهارتهای اجتماعی» و «مهارتهای کسب و کار» را «آموزش و پرورش» دهد، بلکه این نظام آموزشی فقط متمرکز بر انتقال دانش علوم مختلفه است و ضعف نیروی خلاق و نوآور ریشه در نوع نظام آموزشی کشورمان دارد. نظام آموزشی خشک و فرسوده که بهجای «یادگیری» به «آموزش محض» تاکید میکند. افراد «کارجو» به جای افراد «کارآفرین» تربیت میکند. برای این کار باید ساختار و محتوای این نظام و مربیان این نظام تغییر ماهوی پیدا کنند. اما اصلیترین قطعه فراموششده در سامانه آموزشی کشور، رسانه جمعی یعنی صدا و سیما است که هم مربی و معلم یعنی پدر و مادر را پوشش میدهد و هم فرزند این پدر و مادر یعنی
متعلم را و به حق بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران فرمودند که صدا و سیما دانشگاه ملی است و این نقش جدی گرفته نشده است هم از خود صدا و سیما و هم از مصرفکنندگان. قطعه فراموششده دیگر، «خانواده» است که با گفتار، کردار و رفتار خود این نقش بیبدیل را عهدهدار هستند و حتی با نوع اسباببازی که برای بچههای خود خریداری میکنند، میتوانند انواع مهارتهای ذکرشده را در فرزندان خود شکوفا کنند. در کنار اینها، متاسفانه غول بیشاخ و دم کنکور موجب شد در این قهقرا رفتن جامعه سرعت فوق نور پیدا کنیم و به همین دلیل است کتابهای کنکور از سال پایانی دوره متوسطه به قبل از تولد فرزندانمان توسعه پیدا کرده و هیچگونه برنامه رسمی و غیررسمی نیز برای مبارزه با این توسعه ضدفرهنگی، اجتماعی و اقتصادی تهیه و به مورد اجرا گذاشته نشده است و حتی بعضی از این کاسبان کنکور با توصل به بعضی باورهای مذهبی مردم همانند خیریه، وقف و ... به کار خود وجهه خداپسندانه هم میدهند و به قولی کار نادرست خود را تطهیر هم میکنند. لذا با این معضلات باید آرزوی داشتن افراد کارآفرین بهجای کارجو را با خود به آن دنیا ببریم و حالا حالا منتظر بمانیم تا نظام آموزشی محض به
نظام آموزشی یادگیری تغییر کند، اما نه، از همین امروز هم میتوان شروع کرد و تا تغییر بنیانی نظامهای آموزشی و همچنین تغییر رویکردها و ... بخش دولتی و بخش خصوصی هستند که همانند حماسه سیاسی که انجام دادند و بسیاری از کسانی را که برای مردم نسخه میپیچیدند در بهت گذاشتند. در این مقوله نیز بخش خصوصی به عنوان فوق برنامه و با هزینه شخصی مبادرت به توانافزایی بهجای توانمندسازی همه مردم ایران کنند و با بهکارگیری انواع ابزارهای آموزشی و پرورشی و بالاخص با استفاده از فناوری ارتباطات و اطلاعات مباردت به آموزش و پرورش مهارتهای زندگی، مهارتهای اجتماعی و مهارتهای کسب و کار کنند و مردم نیز همانند حماسه سیاسی خود هزینه کنند و رونقدهنده این فرهنگ در جامعه شوند تا مسوولان نظامهای آموزشی در پایان رایگیری متوجه حماسه آموزشی شوند. این حماسه پایه حماسه اقتصادی خواهد بود. انشاءالله
ارسال نظر