همان آش و همان کاسه
بیماری ورزش ایران را همه می‌شناسند و نیازی به پزشک حاذق هم وجود ندارد تا قدرت تشخیص آن چنانی داشته باشد. ماجرا مربوط به سال 93 یا 90 یا 85و75 هم نمی‌شود، مربوط به تمام این سال‌ها است. ازهمان دورانی که دولت تشخیص داد همچون بسیاری از حوزه‌های دیگر در ورزش هم خودش را جلو بیندازد و سکان کار را در دست بگیرد مبادا که کار دست نااهلان بیفتد؛ اما این وسواس نه تنها کمکی به رشد و تعالی ورزش نکرد که آن را هم درکنار دیگر شاخصه‌های پیشرفت در جامعه ما که درگرداب مشکلات به کندی حرکت می‌کنند زمینگیر ساخت.
با این نگرش نسبت به ورزش پیش بینی درخصوص آینده هم کار آسانی خواهد بود و نگارش این یادداشت را هم برای نگارنده ساده خواهد کرد. سال ۹۴ راهم باید به سیاهه تمام آن سال‌ها که رفت و در آن هیچ اتفاق اساسی برای ورزش ایران رخ نداد، اضافه کرد.
به همین راحتی. سال 94 هم پر خواهد بود از کلنجارهای بی پایان باشگاه‌ها و دولت برای گرفتن امتیاز و منابع مالی بیشتر. پرخواهد بود از ناکامی‌هایی که زاییده معیوب بودن «سیستم» در ورزش ایران هستند.
سال ۹۴ البته کامیابی‌هایی هم خواهد داشت. در رشته‌هایی انگشت‌شمار که خرج خود را از دولت سوا کرده‌اند و درسایه ثبات مدیریت و ظهور تک‌ستاره‌ها خودی نشان می‌دهند؛ اتفاقی که
مثلا در والیبال رخ داد. فدراسیونی که درطول سه دهه اخیر تعداد روسایش از عدد 2 تجاوز نکرده است و درهمراهی دوستانه آموزش و پرورش و این فدراسیون جوان‌های مستعد خیلی زود شناسایی شده و رشد می‌کنند.
والیبال جار و جنجال فوتبال را ندارد و البته وزرا و مدیران سیاسی که به عشق شهرت پای درفوتبال می‌گذارند، هنوز آدرس این فدراسیون را ندارند و آن را از موهبت مدیریت خود محروم کرده‌اند! اما سایر رشته‌ها و البته فوتبال که به واسطه محبوبیت همیشه مورد توجه قرار داشته است از گزند سوء مدیریت درامان نبوده‌اند.
دولت تدبیر و امید اگرچه با شعار جدی خصوصی‌سازی و پاکسازی ورزش از نااهلان پای به میدان کار زار گذاشته است؛ اما خروجی کار با شعارها همسان و همسو نبوده است و همین اتفاق نگرانی‌های جدی درخصوص آینده ورزش کشور در سال پیش رو را دامن می‌زند.
فشار و تلاش وزارت ورزش برای واگذاری سرخابی‌ها تا روزهای پایانی سال ادامه یافت؛ اما ناکام و عقیم ماند. لغو دو مزایده استقلال و پرسپولیس نشان داد فقط رساندن آنها تا پای چوب حراج کافی نیست و باید مشوق‌های دیگری هم برای پاپیش گذاشتن بخش خصوصی در نظر گرفت.
گردانندگان ورزش براین باور بودند که با گردن گرفتن بدهی‌های گذشته آنها خریداران صف می‌کشند و این دو باشگاه که می‌توانند سمبل تغییر نگاه ورزش کشور به سمت خصوصی‌سازی باشند، دست خود را از جیب دولت کوتاه می‌کنند. اتفاقی رخ نداده است؛ چراکه هنوز دولت نتوانسته راه بقا این دو باشگاه بعد از واگذاری را در قوانین خود بگنجاند. حق پخش و حق کپی رایت ازجمله حقوقی هستند که نه تنها در فوتبال که سایر رشته‌ها هم وجود ندارند تا بتوان راهی برای حیات مستقل ورزش متصور بود.
متوجه باشید که پیدا کردن مشتری خوان اول است و تازه بعد از آن دولت می‌خواهد اهلیت مشتریان را بررسی کند. این صلاحیت‌سنجی از جنجال‌های پیش روی ورزش ایران در سال آینده خواهد بود. فقط کافی است به کارنامه تصمیم‌های مدیریتی وزارت ورزش درمورد پرسپولیس نگاهی بیندازید.
کسانی که از نظر این وزارت اهل بودند؛ اما عمر مدیریتشان در این باشگاه بزرگ به چند ماه نکشید و حتی سر از زندان درآوردند. با چنین کارنامه‌ای چگونه قرار است مدیران ورزش کشور معدود کسانی را که پا به عرصه سرمایه‌گذاری در ورزش می‌گذارند،
قضاوت کنند؟