اشتیاق به خشونت، نیروی جامعه و باورمندی محض و جاهلانه؛
سه عامل بروز تروریسم
بهدست آوردن درک در مورد نحوه کارکرد ذهن و اتخاذ رویکردی روانشناسی پیرامون ارتکاب اعمال تروریستی، نگرشی مهم نسبت به فهم چگونگی و چرایی اینکه یک فرد تروریست میشود، ایجاد میکند. علاوه بر این موضوع، چنین درکی به ما در فهم ریشهها و پیامدهای تروریسم یاری میکند و در کنار آن کمک میکند تا اقداماتی را در این زمینه پیشبینی کنیم تا از رخ دادن جرایم مربوط به ترور جلوگیری کرده و آنها را به درستی مورد پژوهش قرار دهیم.
بهطور کلی تروریسم پدیده پیچیدهای است و تئوریهایی که در زمینه بروز رفتار تروریستی وجود دارند، به دو بخش تقسیم میشوند.
بهدست آوردن درک در مورد نحوه کارکرد ذهن و اتخاذ رویکردی روانشناسی پیرامون ارتکاب اعمال تروریستی، نگرشی مهم نسبت به فهم چگونگی و چرایی اینکه یک فرد تروریست میشود، ایجاد میکند. علاوه بر این موضوع، چنین درکی به ما در فهم ریشهها و پیامدهای تروریسم یاری میکند و در کنار آن کمک میکند تا اقداماتی را در این زمینه پیشبینی کنیم تا از رخ دادن جرایم مربوط به ترور جلوگیری کرده و آنها را به درستی مورد پژوهش قرار دهیم.
بهطور کلی تروریسم پدیده پیچیدهای است و تئوریهایی که در زمینه بروز رفتار تروریستی وجود دارند، به دو بخش تقسیم میشوند. یک دسته بروز چنین اعمالی را در نتیجه اختلالها و آسیبهای وارد شده به ساختار شخصیت یک فرد میدانند و نظریه دیگر منکر این آسیب هستند و معتقدند فعالیتهای افراد تروریست از نظر روانشناسی طبیعی است. در این میان، چند مکانیزم روانشناسانه و انگیزه برای ارتکاب چنین اعمالی از سوی روانشناسان پیشنهاد شده است که عبارتند از: افراطگرایی ایدئولوژیک، اهداف خودخواهانه، تضاد با خود و داشتن توهم قهرمان شدن و برخی دیگر از موارد مانند بیگانگی با جامعه پیرامون. از جمله تروریستهایی که مورد بررسی روانشناسانه قرار گرفتهاند، تروریستهای انتحاری هستند. با اینکه درک عمومی در مورد آنها این است که با کلماتی همچون دیوانه از آنها تعبیر کند، اما این نشانهها برای فهمیدن رفتار آنها غلط است. در سالهای اخیر همواره این سوال وجود داشته است که چگونه میتوان رفتار یک بمبگذار انتحاری را شرح داد؟
یک نگرش ابتدایی ممکن است این باشد که آنها را همچون دیوانگان و مجنونهای بمبگذار بپنداریم یا اینکه آنها را نظر نژادی و گروه مذهبی دارای ویژگیهای ذاتی بدانیم که موجب میشود نوعی نگرش خشن در آنها پدید آید. با این حال به نظر میرسد که این جواب ساده اندیشانهای را به ما میدهد که به راحتی مساله حل شود. این توضیح ما را از بار مربوط به جستوجوی بیشتر و طی فرآیندهای پیچیده دور میکند. در حالی که ممکن است تبیین آن عمیقا با مشکل روبهرو باشد. اول از همه با استفاده از دیوانه لقب دادن بمب گذاران انتحاری پرسشهای زیادی پدید میآید. برای مثال چگونه به این جنون پی میبریم؟ در بیشتر موارد شواهدی که در مورد این جنون در دست داریم، ناکافی، ناقص و حتی بیربط است.
برای اینکه درک کاملتری از بمبگذاران انتحاری داشته باشیم، نیاز به تحلیل گستردهتر و عمیقتر روانشناسانه داریم. از طرفی نیز بنا بر عقیده برخی کارشناسان باید به رابطه انسان و خشونت توجه کنیم. همانطور که جاناتان گلاور، فیلسوف بریتانیایی اشاره کرده است، گونه ما اعتیادی نسبت به اعمال خشونت بر همنوعان خود دارد. خشونت گونه ما به خودی خود یک وسیله برای دستیابی به هدف نیست بلکه در مواردی خود تبدیل به نوعی غایت میشود. البته این امر منحصر به گروه دینی خاص یا حتی مجنونها نیست. از سوی دیگر، به نظر بسیاری از کارشناسان باید به قدرت جامعه توجه کرد. جامعه به ما زبان، جهانبینی،هویت، مجموعهای از قوانین و مناسکی را که با آنها زندگی میکنیم، ارائه میدهد. جامعه در این چارچوب بهعنوان یک نیروی غالب و برتر عمل میکند. در واقع، به نحوی میتوان گفت انسان تحت تاثیر تصویری است که جامعه پیرامونی به وی ارائه میکند.
وقتی که جامعه مجموعهای از پرسشها و راههای پذیرفته شده را برای بهدست آوردن آنها ارائه میکند، افراد درون جامعه، در هر جامعهای، مجبور میشوند آن راه را دنبال کنند. در این چارچوب، بمبگذاری انتحاری چیزی جز تجسم تغییر شکل یافته یک سنت کهن در سراسر تاریخ و در جوامع مختلف نیست که شامل نوعی مناسک خشونتآمیز میشده است و در گذشته مواردی همچون شکار جادوگران و تجاوزهای سیستماتیک جنگی را در بر میگرفته است. عامل دیگر در این میان، چیزی است که از سوی کارشناسان بهعنوان «باورمندی محض و جاهلانه» خوانده میشود. این باور شما و گروهی که به آن تعلق دارید را مجاب میکند که حقیقت را در اختیار دارید. در این چارچوب، چنین باورمندی و ایمانی میتواند نیرویی مخرب باشد، اگر به شکلی سعی در دیکته کردن عقاید خود به دیگر گروهها نیز بکند در نهایت میتواند منجر به بروز خشونت شود. درک سهگانه اشتیاق بشری به خشونت، قدرت جامعه و نیروی منحرف شده ایمان و باورمندی، موجب میشود بتوانیم تا حدود زیادی شکلگیری تروریسم را در افراد درک کنیم.
ارسال نظر