کمک به پناهندگان با یک استارتآپ آشپزی
مترجم : آناهیتا جمشید نژاد
مانال کاهی (Manal Kahi) میگوید کارمندان کترینگ او (Eat Offbeat) «از لحاظ موقعیت یک پناهنده محسوب میشوند؛ اما ذاتا یک سرآشپز هستند. » زمانی که مانال در سال ۲۰۱۳ وارد نیویورک شد، تحت تاثیر کیفیت و تنوع کره بادامزمینی قرار گرفت اما حمص (Hummus یک خوراک مدیترانهای-عربی، خوراک خمیر مانندی از نخود پخته و کوبیده و سیر و . . . ) او را ناامید کرد. او بر مبنای دستور آشپزی خانوادگی خودش دست به کار شد، دستوری که دوستانش آن را دیوانگی میدانستند.
مترجم : آناهیتا جمشید نژاد
مانال کاهی (Manal Kahi) میگوید کارمندان کترینگ او (Eat Offbeat) «از لحاظ موقعیت یک پناهنده محسوب میشوند؛ اما ذاتا یک سرآشپز هستند.» زمانی که مانال در سال ۲۰۱۳ وارد نیویورک شد، تحت تاثیر کیفیت و تنوع کره بادامزمینی قرار گرفت اما حمص (Hummus یک خوراک مدیترانهای-عربی، خوراک خمیر مانندی از نخود پخته و کوبیده و سیر و ...) او را ناامید کرد. او بر مبنای دستور آشپزی خانوادگی خودش دست به کار شد، دستوری که دوستانش آن را دیوانگی میدانستند. در اینجا بود که برادرش، ویسام، فرصتی را کشف کرد و گفت «باید آن را بفروشیم.» و به این ترتیب آنها ماموریت خود را برای یافتن یک حمص به خوشمزگی حمصهای مادربزرگشان شروع کردند و این گونه بود که آنها به فکر افتادند تا از پناهندگانی که در نیویورک اسکان داشتند بهعنوان یک جامعه فوقالعاده برای یافتن فردی شبیه او استفاده کنند.
گرچه مانال و ویسام هر دو عاشق حمص بودند و میتوانستند هر روز از آن بخورند، اما میدانستند که دستورهای آشپزی بیپایانی در سراسر جهان وجود دارد که آنها خواهان کشف و به اشتراکگذاری آنها هستند. اینجا بود که سرآشپز جوان وارد هیات رئیسه شد و کمک کرد این ایده به واقعیت بپیوندد. مانال کاهی استارتآپ خود را با هدف کمک به پناهندگان تاسیس نکرد. بلکه او میخواست فرصتی برای پناهندگان فراهم کند تا ارزشی به زندگی دیگران اضافه کنند. این شرکت با نام (Eat Offbeat) یک سرویس کترینگ است که وعدههای غذایی مربوط به کشورهای مختلف را برای گروههای ۱۰ نفره یا بیشتر تهیه میکند. این خوراکیها توسط ۱۸ سرآشپز از ۱۲ کشور حمل، آماده و تحویل داده میشود؛ همه آنها پناهندگانی هستند که در نیویورک ساکنند. اکثر آنها از مکانهایی هستند که رستورانهای آمریکا به اندازه کافی در آنها نماینده ندارند؛ از کشورهایی مانند اریتره و سنگال. مشتریان میتوانند دستورات غذایی را از سرآشپزها و کشورهای مختلف در یک منوی مجزا ترکیب کنند.
به گفته کاهی، علاوه بر ایجاد شغل برای پناهندگانی که استعدادهای آنها کشف نشده است و دادن شانس به آمریکاییها برای چشیدن غذاهای جدید؛ یکی از بزرگترین اهداف Eat Offbeat تغییر نگاه به پناهندگان است. او میگوید که این شرکت تلاش میکند تا از شکلدهی سرآشپزهای خود بر مبنای موقعیتشان بهعنوان پناهنده اجتناب کند و از تعابیری مانند «سرآشپزهای پناهنده» پرهیز میکند. کاهی میگوید شرکت در همه ارتباطات خارجی تلاش میکند تا سرآشپزهای خود را افرادی شاد، با جرات و انعطافپذیر به تصویر بکشد؛ و معنای ضمنی منفی پناهندگان بهعنوان افرادی آسیبپذیر یا نیازمند کمک را از بین میبرد. برای این مقصود، Eat Offbeat تاکید میکند یک شرکت انتفاعی است نه یک خیریه؛ گرچه کاهی توضیح میدهد که ماموریت اجتماعی قدرتمند این شرکت موجب شده برای برخی افراد دشوار باشد که این شرکت را بهعنوان کسبوکاری رقابتی و به شدت مقیاسپذیر تصویرسازی کنند؛ کسبوکاری که واجد شرایط سرمایهگذاری است تا کمکهای بلاعوض. گرچه ماموریت اجتماعی Eat Offbeat بهطور مستقیم به سودآوری آن کمک کرده است. کاهی با اینترپرنر گفتوگویی داشته و توضیح داده است که چرا برای تغییر دیدگاه مردم کار میکند.
فعالیت شما در مورد رشد به شما چه آموخت؟ حتی برای کسبوکارهایی که یک ماموریت اجتماعی ندارند، دستیابی به رشد واقعا سخت بوده و همیشه با دردسرهای زیادی همراه است. در مورد شرکت ما، میتوانم بگویم رشد کردن عملا به علت ماموریت ما آسانتر بوده است. این ماموریت در ما شور و اشتیاق بزرگی ایجاد کرده است و نمود آن را در افرادی که به سمت ما گرایش پیدا میکنند، میبینیم. اکثر مشتریان ما از تبلیغات دهان به دهان پیش ما میآیند. اما من آموختهام که این کار به شدت سخت است. زمانی که تازه کارمان را شروع کردیم، تصور میکردیم که باید در چند ماه نخست باید در مقیاس کامل عمل کنیم. خیلی ساده بودیم. بیش از یک سال طول کشید تا به جایگاهی برسیم که احساس رشد کنیم.
در مورد فرهنگ چه آموختید؟ ما آشپزهایی از ۱۲ کشور داریم؛ بنابراین نمیتوانیم در مورد فرهنگ صحبت کنیم. در واقع باید بگوییم که صحبت از «فرهنگها»ست. اما افراد برای کار در کنار یکدیگر فعالیت میکنند. در این مورد هر فردی خوراک خودش را میآورد و یک منوی مشترک میسازند. بنابراین این امر به همه ما کمک میکند تا حول یک فرهنگ مشترک متحد شویم. تفاوتهای زبانی و فرهنگی یکی از کمچالشترین جنبهها برای ماست. اکثر سرآشپزهای ما دو زبانه و حتی سه زبانه هستند؛ بنابراین همیشه فردی وجود دارد که برای فرد دیگر ترجمه کند. این تفاوتها برای ما یک مزیت محسوب میشود. در نهایت، درمییابید که همه اینها واقعا یکسان است. یک بار ما به دنبال آیتمهای جدید در منو بودیم بنابراین از سرآشپزها خواستیم تا چیز جدیدی را امتحان کنند و هر دو آشپز عراقی و آشپز نپالی سیبزمینیها را پوره کردند و آنها را داخل کاسه ریختند. آنها کاسهها را با مواد مختلف پر (یکی با سبزی و دیگری با گوشت) و آنها را کاملا سرخ کردند. آنها طعمهای کاملا متفاوتی داشتند؛ چون از ادویههای مختلفی برای تهیه آنها استفاده شده بود و بافت آنها اندکی متفاوت بود. این نشان میدهد که همه ما یکسان هستیم؛ جز این چاشنیهای مختلف که ما را از هم متمایز، اما بسیار غنی و منحصربهفرد میسازد.
توصیه شما به سایر کسبوکارهایی که به دنبال موفقیت هستند چیست؟ زمانی که کارمان را شروع کردیم هم در مورد ماموریتمان و هم اهداف کسبوکار بسیار متمرکز بودیم. گامهای کوچک گاهی ممکن است تغییر کنند؛ اما ما همیشه از همان نقطه به هدف نگاه میکنیم. بنابراین تمرکز خود را حفظ کنید و هرگز دستکم نگیرید که اثر اجتماعی میتواند عملا یک مزیت فوقالعاده باشد. همیشه آن را بهعنوان مزیت ببینید و نه چیزی که شما را به عقب برمیگرداند.
ارسال نظر