نگاه روزنامه نگاراستقلال این فصل با امیر قلعهنویی خواهد بود
تحملش را ندارید؟ ما هم
۱ - دلم برای خودم میسوزد. دلم برای همه هوادارانی میسوزد که باید پای تصمیمات پشت پرده و رایزنیهای ریز و درشت و پرمایه، بسوزند و بسازند و لابد وقتی تیم، با بازیهای هیجانزده و بیفکر میبازد، باز هم هورا بکشند و بگویند «استقلال ببری، ببازی دوستت داریم».
هدی ایزدی
۱ - دلم برای خودم میسوزد. دلم برای همه هوادارانی میسوزد که باید پای تصمیمات پشت پرده و رایزنیهای ریز و درشت و پرمایه، بسوزند و بسازند و لابد وقتی تیم، با بازیهای هیجانزده و بیفکر میبازد، باز هم هورا بکشند و بگویند «استقلال ببری، ببازی دوستت داریم».
خیر؛ این خبرها نیست آقای قلعهنویی. خودتان سری به تالار افتخاراتتان بزنید تا بدانید ما هواداران دیگر تحمل این همه رفت و آمد و حاشیه و ندانمکاری را نداریم. ما دیگر تحمل بهانههای مضحکی مثل نداشتن دستگاه فکس و رگبار متلکهای رنگ و وارنگ را نداریم. خودتان را برای هوادارانی سختتر از همیشه آماده کنید آقای قلعهنویی. ما دیگر تحمل ژنرالی با حرفهای بیمنطق را نداریم.
۲ - تحمل دستیار بودن را نداشت. برای همین فقط دو سه هفته پایانی جام حذفی سال ۸۱ به عنوان جانشین کوخ آلمانی به استقلال آمد و بعد هم فاتحهمعالصلوات. گذاشت و رفت. این آغاز حکایت ورود مردی به نام امیر قلعهنویی در هیات یک مربی بود که بعدها لقب «ژنرال» را به خود گرفت و سرنوشت لاجوردیپوشان پایتخت، کم یا زیاد، دور یا نزدیک با نام و لقبش گره خورد. بازیکن سالهای پیش استقلال، از روز اول، ندای برنامه سه ساله برای قهرمانی را سر داد و در قامت یک ناجی در سال ۸۳، استقلال را به نایب قهرمانی رساند و در سال دوم برنامهاش، قهرمانی را دودستی تقدیم پاس کرد. نه؛ همه میدانستند که این قرارمان نبوده است و خودش هم. بالاخره برنامه سهساله در سال سوم جواب داد و استقلال، قهرمان لیگ شد و ژنرال، به رایزنیها برای سرمربی شدن در تیم ملی، پاسخ مثبت داد. بله؛ بازیکن دیرین آبیپوشان، حالا با روش خرد جمعی، پرچمدار تیم ملی بود. پرچمداری که بالاخره در جام ملتهای آسیا با باخت در ضربات پنالتی، کارش ساخته شد. ژنرال دیگر در سرازیری افتاده بود. وقتی لیست بازیکنان استقلال برای حضور در بازیهای آسیایی دیر فرستاده شد و ژنرال با توجیههای عجیب و غریب سعی داشت سوی پیکان سرزنشها را از خود براند، دیگر تهمانده محبوبیتش هم از دست رفت. نیم فصل دوم لیگ، گذشته بود که مس کرمان را متحول کرد و با کمک تمام دوستان مطبوعاتیاش، زمزمه پیوستن به پاختاکور ازبکستان را سر داد. زمزمهای که با تحویل گرفتن استقلال بحرانزده از فیروز کریمی، به خاطرهها پیوست. قهرمان شدن استقلال در جام حذفی همان و ماندن ژنرال به عنوان سرمربی تیم، همان. حالا دیگر نه طرفداری دوستانش از باهوش بودنش فرقی میکند و نه غرغر کردن منتقدانش از دورو بودن و زبانبازیاش. حالا او با قرارداد رسمی ۴۵۰میلیون تومان، روی نیمکت استقلال در مقام سرمربی نشسته، غافل از اینکه هواداران، دیگر آن هواداران زبانبسته این سالهای بحرانی لاجوردیپوشان نیستند.
۳ - به گمانم دیگر کاسه صبرمان لبریز شده. دیگر وقت کنار آمدن و سوختن و ساختن سرآمده است. کسی دنبال ژنرالپروری نیست. کسی به هواداری از بهانههای پوچ و حرفهای دهنپرکن بلند نخواهد شد. آقای قلعهنویی، مثل خودتان ما هم تحمل خیلی چیزها را نداریم. ما، برد میخواهیم و قهرمانی و افتخار پشت افتخار. ما قدرت میخواهیم و کوبندگی. ما ارتش یکدست و پرقدرت میخواهیم، نه ژنرال. شما اهلش هستید؟ اصلا تحملش را دارید؟
ارسال نظر