این نقد نیست، خیرخواهی است
امیـر در آفسـاید
یک سال عقب رفت!
سرمربیان مختار هستند که درباره هرچیزی سخن بگویند، اما تکرار چندین و چند باره برخی نکات آنقدر بزرگنمایی میشود که به عنوان بزرگترین سخنران تاریخ هم باعث اشمئزاز مخاطبانتان شوید. قلعهنویی که از زمان برکناری پس از جام ملتهای ۲۰۰۷ گاه و بیگاه از دادگاهی شدن و اجحاف در حقش در پروسه اخراج سخن میگوید، از زمانی که یک بار دیگر شانس حضور روی نیمکت تیم ملی را به دست آورده بیشتر از قبل بر این گزاره پافشاری میکند. آنقدر که اگر یک درصد هم قرار بود حق را به او بدهیم بازگویی چند صدباره آن کاملا به نتیجهای عکس رسیده است.امیرخان به تازگی حتی یک سال عقبتر هم رفته و در حاشیه مراسم بدرقه تیم ملی نوجوانان به رقابتهای جام جهانی اندونزی گفته که «درحال بازگشت به سال ۲۰۰۶ هستیم که آن مقالهها و دادگاهها را شاهد بودیم.» سالی که قلعهنویی تازه پس از جام جهانی آلمان به عنوان سرمربی انتخاب شد و هنوز خبری از به قول خودش زدن وی نبود. با این روند احتمالا چندی دیگر امیرخان به سال ۲۰۰۵ کامبک و فراموش میکند که آن زمان سرمربی استقلال بوده است.
یک ون برای تیم دستیاران!
او یک بار دیگر به تعدد دستیارانش روی نیمکت نیز واکنش نشان داد و گفت که اگر پای اسمش وسط نبود، کسی به این موضوع انتقاد نمیکرد. خب بله؛ وقتی شما 9 دستیار، تعداد نامشخصی آنالیزور و دو مدیر رسانهای دارید، مگر کسی میتواند به زیاد بودن نفرات خرده بگیرد؟ تعداد کادرفنی همراه سرمربی آنقدر زیاد است که برای هر مسابقه، آنها به صورت جداگانه و با ون اختصاصی راهی ورزشگاه میشوند!
رفع تکلیف از تیم پیر
اما قسمت حمله به قلعهنویی در دوره اول حضور در تیم ملی که پای ثابت صحبتهای اوست و باید به بخشهای دیگر مصاحبه اخیر ایشان هم توجه کرد. جایی که ادعا میکند بازیکنسازی کار تیم ملی و وی نیست. توجه کنید این را کسی مطرح میکند که چند ماه قبل گفته بود مثل فرگوسن قصد تغییر نسل و معرفی ستاره جدید به تیم ملی را دارد. اگر این مساله را هم درست بدانیم که خروجی تیمهای پایه به تیم ملی بزرگسالان میرسد، پس اینکه ژنرال سرمربی مورد نظر خودش را در تیم ملی امید منصوب کرد و آن نتایج افتضاح بار آمد را گردن چه کسی بیندازیم؟ تازه قلعهنویی اشاره کرده که درباره این موضوع حرفهای زیادی دارد، اما بعدا به آنها اشاره میکند. بعدا یعنی چه زمانی؟ کسی نمیداند!
من و گواردیولا را کجا میبرید؟
سرمربی فعلی تیم ملی همواره میکوشد تا در اصطلاحات و صحبتهایش، گریزی هم به فوتبال روز دنیا بزند تا پیگیریاش در این زمینه را نشان دهد. بسیار هم عالی؛ اما جایی که ایشان اشاره کرده که «به منچسترسیتی هم آنقدر حمله نشد که به ما شد» این سوال پیش میآید که اصلا چرا باید به منسیتی حمله شود؟ مگر تیمی که سهگانه فصل قبل را به دست آورده شایسته انتقاد است؟ اگر هم منظور او دو باخت چند هفته قبل شاگردان پپ گواردیولا بوده که آنها چند روز پیش با شایستگی تمام دربی منچستر را با سه گل پیروز شدند و اصلا خبری از انتقاد و حمله نیست. شاید این صحبتها برای زمان خیلی دور تنظیم شده، اما امیرخان دیر مجال مصاحبه پیدا کردند! همین که سرمربی تیم ملی تصور میکند تنها کارتون فوتبالیستها باعث شده تا فوتبال ژاپن تبدیل به یک قدرت در دنیا شود، بهروز نشدن اطلاعاتش را میرساند. البته او اشاره کرد که ژاپنیها برای 100 سال آینده برنامه دارند و مردمشان هم 100 سال عمر میکنند؛ پس احتمالا ما برای زندگی در این مملکت محکوم به جوانمرگ شدن هستیم!
یک نکته دیگر از صحبتهای پر از سوژه قلعهنویی را خطاب به کسانی یادآوری میکنیم که هنوز فکر میکنند دانش نه در ثریا که نزد ایرانیان است و بس. ژنرال میگوید از 15 سال پیش عقیده داشته 90 درصد مربیان ایرانی باید در اروپا مربیگری کنند و گواه ادعایش هم حضور طارمی در پورتو، سردار در رم و جهانبخش در فاینورد است. کسی منکر استعداد هموطنان ما نیست و در همه رستهها و دستهها بارها ثابت کردهایم که اگر امکانات و شرایط فراهم باشد، حرفهای زیادی برای گفتن داریم اما آیا در اروپا برای 90 درصد سرمربیان ایرانی جا هست؟ یعنی در فوتبالی که هانسی فلیک و آنتونیو کونته و یواخیم لو بیکار هستند، سرمربیان محترم ایرانی باید روی نیمکتهای اروپایی جلوس کنند. چرا؟ چون دو لژیونر متوسط در دو تیم متوسط اروپایی داریم و یکی دیگر هم که به عنوان توریست پایتخت ایتالیا را فتح کرده است!