روح ناصر و منصور شاد ...

اول اینکه اصلا چه معنی دارد مدیرعامل و سرمربی یک تیم باشگاهی با هم قهر باشند؟ مگر چنین چیزی ممکن است؟ این اتفاق حتی در یک تیم محلی و زمین خاکی هم قابل قبول نیست، چه برسد به باشگاه بزرگ استقلال که میلیون‌ها هوادار دارد. بابت استفاده از این کلمه ما را ببخشید؛ اما مگر کودکستان است که سرمربی و مدیر با هم قهر هستند؟ خب از چنین مجموعه‌ای چطور می‌توان انتظار موفقیت داشت؟ به فرض که به هر دلیلی بین آنها کدورت پیش آمده؛ پس هیات‌مدیره چه کاره است؟ اعضای آن حکم گرفته‌اند که فقط موز و سیب بخورند و با رسانه‌ها مصاحبه کنند؟ اصلا هیات‌مدیره هم به کنار؛ وزارت ورزش به عنوان متولی اداره باشگاه استقلال چه می‌کند و چرا اجازه داد این ماجرا تا این اندازه طول بکشد؟ یعنی هیچ عضو ذی‌صلاحی در کل مجموعه ورزش کشور پیدا نمی‌شد که به داستان ورود کند و سر و سامانی به وضعیت باشگاه استقلال بدهد؟ همه باید کنار می‌رفتند تا علیرضا دبیر به میدان بیاید؟

دوم اینکه روشن نیست خود آقای دبیر با چه صلاحیتی وسط کار را گرفته و وارد کارزار مدیریتی باشگاه استقلال شده است. از مسائل فنی که بگذریم، تقریبا تردیدی وجود ندارد که علیرضا دبیر برای فدراسیون کشتی یک رئیس پرحاشیه بوده است. گاه و بیگاه رفتار و گفتار او موج‌هایی درست کرده که عمدتا به سود پایگاه اجتماعی کشتی در کشور نبوده و باعث خرسندی افکار عمومی هم نشده. حالا هم اگرچه صورت کار او در میانجی‌گری و آشتی دادن مدیر و سرمربی استقلال زیبا به نظر می‌رسد، اما به هر حال دبیر در حوزه‌ای مداخله کرده که به او مربوط نیست و شاید به همین دلیل هم بسیاری از واکنش‌ها نسبت به این اتفاق چندان مثبت نبوده است. کاش آقای دبیر وقت و انرژی‌اش را صرف حفظ آرامش کشتی و ارتقای جایگاه ورزش اول ایران بین مردم کشور کند.

سوم هم اینکه حقیقتا خداوند هیچ خانه‌ای را بی‌بزرگ‌تر نکند. آش آن‌قدر شور است که صدای جواد خیابانی هم در آمده و روی آنتن گفته: «حرکت علیرضا دبیر بسیار خوب بود و از او تشکر می‌کنیم، ولی مگر استقلال بزرگ‌تر ندارد که او جواد نکونام و علی خطیر را آشتی می‌دهد؟ چرا پیشکسوتان این تیم این کار را در این مدت طولانی انجام ندادند؟» روح ناصرخان حجازی و منصورخان پورحیدری شاد. بعد از کوچ آنها، خیلی چیزها در استقلال دیگر شبیه قدیم نبود، نشد.