در مورد دلخوشیهای بیش از حد کوچک فوتبال ایران
امان از این سقف کوتاه!
شگفتا! گل آفساید عزتاللهی ذوق دارد؟
به خدا قصدمان تحقیر کسی نیست، اما یک قدم از آنچه در فوتبال ایران اتفاق میافتد فاصله بگیرید و از دور به داستان نگاه کنید. این چیزهایی که ما به آن افتخار میکنیم، چقدر اهمیت دارند؟ یک سال تمام اهالی این فوتبال در مورد لایی وحید امیری به جرارد پیکه حرف میزدند. بله؛ قشنگ بود، معمولا هم در شبکههای اجتماعی یکی، دو روز در مورد چنین اتفاقاتی بحث و شوخی میشود، اما کم مانده بود اینجا یک گله گوسفند جلوی امیری قربانی کنند که به پیکه لایی زده! علی قلیزاده در همین جامجهانی یک لایی به بازیکن آمریکا زد؛ علاوه بر خود خیابانی که حسابی ذوقش را نشان داد، محمد سیانکی هم در بازی هلند و آمریکا زبان به تحقیر این بازیکن گشود و گفت: «تا آخر دوران فوتبالش هر کجا او را ببینم یاد آن لایی میافتم. او دیگر آن بازیکن سابق نخواهد شد.» کاش یک نفر در صداوسیما به محمد سیانکی میگفت لیونل مسی هم یک روز یک لایی از کاکا خورد، اما بعدش هفت توپ طلا گرفت. بعضی از این چیزهایی که رسانههای رسمی ما تبلیغ و ترویج میکنند، واقعا مایه عذاب و عقبگرد است. اینها اگر جای رسانههای ژاپنی بودند و تیمشان آلمان و اسپانیا را میبرد و کرواسی را جان به لب میکرد، قرار بود چه افسانههایی بسازند؟ ما در فوتبال ایران لقبی داریم به اسم «شیر کپنهاگ»؛ قاعدتا این عنوان باید به بازیکنی داده شود که مثلا یک تورنمنت بزرگ و افتخاری فراموشنشدنی را برای فوتبال کشورش خلق کرده باشد، اما فلسفه این لقب در فوتبال ایران، کلینشیت هادی طباطبایی در یک بازی «دوستانه» برابر دانمارک است. باورتان میشود؟ خدا شاهد است آقا هادی را دوست داریم، اما اینکه یک گلر به خاطر درخشش در یک بازی دوستانه که بدون گل تمام شده سالها مورد یادآوری قرار بگیرد و دهها مصاحبه در موردش انجام بدهد، از آن قصههای عجیب و غریب روزگار است. از همه اینها تکاندهندهتر آن است که در یکی از صدها کلیپی که صداوسیما برای بمباران تبلیغاتی ایام جامجهانی اخیر ساخته بود، حتی گل آفساید سعید عزتاللهی به اسپانیا هم در زمره لحظات ماندگار فوتبال ایران دیده میشد؛ گل آفساید! شش دوره در جامجهانی حاضر بودهایم و با انبوهی از رکوردهای ضعیف، هنوز نتوانستهایم از گروهمان صعود کنیم. یک برد دو گله برابر ولز ۱۰ نفره آوردهایم که بهترین پیروزی تاریخ فوتبال ایران در جامهای جهانی لقب گرفته و به خاطرش سرمربی تیم ملی را روی هوا انداختهایم. در دوره قبلی، کرهجنوبی با همین نتیجه آلمان را شکست داد، اما بازیکنان این تیم در بازگشت به سئول با پرتاب تخممرغ مورد استقبال قرار گرفتند، چرا که موفق به صعود از مرحله گروهی نشده بودند. اینجا کسی خواهان پرتاب تخممرغ به سمت ملیپوشان نیست، اما جان اجدادتان از نتایج معمولی و چه بسا ضعیف، «حماسه» هم نسازید.
میتوانستیم به جامجهانی ۱۶ تیمی برویم؟
از آخرین قهرمانی ایران در جام ملتهای آسیا و نیز حضور تیم ملی فوتبال در المپیک نزدیک به نیمقرن میگذرد. الان کاری به آنها نداریم؛ پرسشمان فقط این است که انصافا اگر جامجهانی فوتبال هنوز با ۱۶ تیم برگزار میشد، ایران میتوانست به این مسابقات صعود کند؟ بار اولی که سال ۱۹۷۸ به این تورنمنت راه یافتیم، تعداد تیمهای حاضر به عدد ۱۶ محدود میشد. بنابراین شاگردان حشمت مهاجرانی همه آسیا را شکست دادند و در پلیآف هم استرالیا را بردند و به جامجهانی آرژانتین رسیدند. بعدتر در جامجهانی ۲۴ تیمی خبری از ایران نشد و تیم ملی در نخستین دورهای که مسابقات با حضور ۳۲ تیم برگزار شد، با عبور از استرالیا به فرانسه ۹۸ رسید. حالا کلاهتان را قاضی کنید و ببینید اگر هنوز از کل آسیا و استرالیا فقط یک تیم بالا میرفت، ما چند حضور در جامجهانی میداشتیم؟ تکرار میکنیم که اینها آه و ناله نیست؛ مرور تعدادی حقیقت تلخ و بیرحم است، شاید به کسی بر بخورد و فکری کند.