به بهانه ملاقات دایی با یک کودک پروانهای
شهریار غمخوار
دایی همیشه سعی کرده است از حسن شهرتش و از امکاناتی که در اختیار دارد به سود هموطنان و همنوعانش استفاده کند. قصه محبت و سخاوت او، قصهای طولانی است؛ از نقشی که به سهم خودش در بازسازی کرمانشاه پس از زلزله ایفا کرد و به تمام معنا کنار مردم آن منطقه بود تا کمکهای ریز و درشتی که به دردمندان و محتاجان میکند. گاه و بیگاه قطعه مصاحبهای از مادر علی دایی در فضای مجازی وایرال میشود که او گوشهای از توجه فرزندش به محرومان را یادآوری میکند؛ اینکه توصیه کرده حتیالمقدور هیچ نیازمندی دست خالی برنگردد و به همه رسیدگی شود، مگر آنهایی که پرونده قتل عمد یا جرائمی از این دست دارند.
خود دایی چند ماه پیش در یک مصاحبه پربیننده دیگر گوشههایی از گلایههای اجتماعیاش را به زبان آورد که بسیاری را تحت تاثیر قرار داد: «خواستیم برای انجام کارهای منزل از یک نفر کمک بگیریم، یکی از کسانی که رزومه فرستاده بود فوق لیسانس داشت. اصلا بغض کردم. چرا یک فوق لیسانس مملکت باید بیاید در خانه من نوعی کار کند؟ چرا شرایط اینطوری است؟» شاید برخی اینطور فکر کنند که امثال دایی با توجه به تمکن مالیشان کار مهمی نمیکنند که به دیگران دست یاری میرسانند، اما مطلقا اینطور نیست. بخشندگی قلب بزرگ میخواهد و هر چقدر هم دارا باشی، باز بدون آن روح پاک نمیتوانی گره از کار دیگران بگشایی. به علاوه زندگی در یک فضای لوکس و لاکچری این خطر را دارد که آدم از شرایط واقعی جامعه دور شود و درد نیازمندان را نفهمد؛ اما یکی مثل دایی با وجود در اختیار داشتن ابزار خوشی، باز به فکر ناخوشان است. این ارزشها را نباید نادیده گرفت.
بدون تردید علی دایی مهمترین چهره تاریخ فوتبال ایران است. سامی جابر، اسطوره فوتبال عربستان زمانی گفته بود: «ما ستارههای آسیا بودیم و علی دایی فوق ستاره.» با این همه به نظر میرسد از ظرفیت دایی آنطور که باید و شاید در ایران استفاده نمیشود. او مدتهاست که دلزده از فوتبال، هیچ نوع فعالیتی در حوزه تخصصی و دلخواهش انجام نمیدهد. غیر از آن هم شرایط طوری پیش رفته است که گاهی به نظر میرسد حرمت شهریار حفظ نمیشود.
حیف و فقط حیف.