دو نگاه به ماجرای احسان حاجصفی و علی کریمی
غائله یک رای
در این میان و درست در اوج انتقادات از مجمع به خاطر روگردانیاش از علی کریمی، تصاویری از لحظه رای دادن احسان حاجصفی منتشر شد که سر و صدای بسیار زیادی به پا کرد. حاجصفی بهعنوان کاپیتان تیم ملی حق رای داشت و در شرایطی که پیش از شروع رایگیری مقابل علی کریمی ادای احترام کرده بود، نهایتا برگه رای خود را به نام دیگر نامزد انتخابات یعنی مصطفی آجورلو به صندوق انداخت. برگه احسان در زمان فرود در صندوق شیشهای مقابل لنز عکاسها باز شد و آنها نام آجورلو را روی برگه کاپیتان تیم ملی ضبط و بعد از ساعاتی پخش کردند. حالا از سوی افکار عمومی فشار بسیار شدیدی روی حاجصفی ایجاد شده و از او سوال میشود چرا بهعنوان فوتبالیترین عضو مجمع، رای خود را از فوتبالیترین نامزد انتخابات دریغ کرده است. لابهلای این هجمه اما از دو زاویه میتوان به موضوع نگاه کرد.
چرا انتقاد وارد نیست؟
احسان حاجصفی مثل هر فرد صاحب رای دیگری در هر انتخاباتی حق برگزیدن نامزد مطلوب و شایستهاش را دارد. در نهایت هم او کاری جز این نکرده است. میتوان انتخاب حاجصفی را به نقد کشید، اما نمیتوان حق انتخاب او را نفی کرد. کرنش در برابر کریمی هم ربطی به رای احسان ندارد. او پیشکسوت و اسطوره محبوبش را دیده و در مقابلش ادب کرده است؛ آیا این ایرادی دارد؟ یعنی چون حاجصفی قصد رای دادن به کریمی را نداشته، پیش از آغاز انتخابات باید به او بیمحلی یا بیادبی میکرده؟ مسلما نه. نگه داشتن حرمت جادوگر سر جای خودش، اما شاید جمعبندی بازیکن فعلی تراکتور این بوده که مثلا مصطفی آجورلو به خاطر سابقه مدیریتیاش میتواند گزینه مناسبتری برای اداره فوتبال ایران باشد. این دو مساله را باید از هم تفکیک کرد.
چرا انتقاد وارد است؟
از یک زاویه دیگر اما، باید به این نکته مهم توجه کرد که ماهیت رای کاپیتان تیم ملی در چنین مجمعی، به نمایندگی از همه اعضای تیم ملی است. اینجا شخصیت «حقوقی» است که اعتبار دارد؛ بنابراین احسان حاجصفی حق نداشته طبق محاسبات شخصیاش رای بدهد، بلکه باید نظر سایر اعضای تیم ملی را هم لحاظ میکرده است. واقعا آیا اکثریت بازیکنان تیم ملی عقیده داشتند آجورلو برای ریاست فدراسیون بهتر از علی کریمی است؟ باور این مساله آسان نیست. یادتان باشد کارلوس کیروش در همه سالهایی که بهعنوان سرمربی تیم ملی ایران در انتخاب بهترین بازیکن سال جهان حق رای داشت، ابتدا از تمامی اعضای تیم ملی رایگیری میکرد و سپس اسم گزینه برتر را روی کاغذش مینوشت. آیا حاجصفی هم چنین کرده است؟ به فرض محال اگر چنین اتفاقی افتاده باشد، نگران امثال طارمی، آزمون، بیرانوند، پورعلیگنجی، رامین رضاییان و... خواهیم شد که انتخابشان بین کریمی و آجورلو، نفر دوم بوده است؛ تازه کاری به دو نامزد دیگر هم نداریم!
نکته آخر
از همه اینها که بگذریم باید این نکته را به احسان حاجصفی و دوستانی مثل او متذکر شد که وقتی شما امروز به علی کریمی بهعنوان یک نامزد صددرصد فوتبالی رای نمیدهید، فردا هم انتظار نداشته باشید در انتخاباتی مشابه فوتبالیها پشتتان بایستند. در حقیقت در این سالها ساختار توزیع قدرت در فوتبال ایران چنان بوده که در بسیاری از استانها مدیران غیرفوتبالی بر مسند کار نشستهاند و حق رای دارند. اغلب آنها برای تداوم دوران حضورشان در قدرت به گزینههای نزدیک رای میدهند. در چنین شرایطی اگر قرار باشد فوتبالیها هم پشت همصنفان خود نایستند، وضعیت موجود همچنان حفظ خواهد شد و این انحصار باقی خواهد ماند. بالاخره امثال حاجصفی تا ابد قرار نیست فوتبال بازی کنند؛ شاید روزی سودای مدیریت به سرشان زد و مثل امروز، کاپیتان وقت تیم ملی هم رای خودش را از آنها دریغ کرد. با تغییر اساسنامه شما میتوانستید مسیر فوتبال ایران را تغییر بدهید، اما به سهم خودتان این کار را نکردید. فردا هم از دیگران انتظار همراهی نداشته باشید.