کارنامه فوتبال ایران؛ دو دهه بعد از حرفهای شدن
پیشروی سینهخیز
این مسابقات از همان سال با شرکت ۱۴ تیم آغاز شد و گرچه در برههای تعداد حاضران در آن حتی به ۱۸ تیم هم رسید، اما درحالحاضر سالهاست با حضور ۱۶ تیم دنبال میشود. این بالاترین سطح مسابقات باشگاهی در ایران است که از فردا با آغاز فصل جدید، وارد ۲۰ سالگی خواهد شد. ۲۰ سال پیش در چنین روزهایی مرحوم ناصر حجازی با همان صراحت کلام منحصر به فردش در توصیف حرفهای شدن مسابقات گفته بود: «من که تفاوت خاصی نمیبینم. فقط شماره بازیکنان خارجی شده است!» پرسش اینجاست که حالا، ۲۰ سال بعد کجاییم؟ آیا فوتبال ما توانسته به استانداردهای حرفهای نزدیکتر شود یا هنوز فقط شمارهها خارجی است؟
بازیکنان؛ برندگان بزرگ
امروز بعد از دو دهه، به جرات میتوان گفت برندگان اصلی حرفهای شدن فوتبال در ایران فقط بازیکنان بودند. زمانی فوتبالیست شدن به معنای تباهی و خروج زندگی از ریل منطقی خودش بود؛ بنابراین پدر و مادرها به سختی به فرزندانشان اجازه میدادند دنبال توپ بدوند. دو یا سه دهه قبل بسیاری از بچههای عاشق فوتبال مخفیانه دنبال تمرین و مسابقه میرفتند و بعد که با زانوهای خاکی و خونی به خانه برمیگشتند، باید کلی جواب پس میدادند. امروز اما فوتبالیست شدن بچهها به کعبه آمال بسیاری از خانوادهها تبدیل شده است. رشد چشمگیر دستمزد بازیکنان باعث شده خیلی از پدرها و مادرها، حتی دست فرزند بیاستعدادشان را بگیرند و به زور به مدارس فوتبال ببرند. در فوتبال پایه چه رشوههایی که دادوستد نمیشود، چه رپرتاژ آگهیهایی که برای بچههای نونهال و نوجوان کار نمیشود. امروز اگر کف قرارداد یک فوتبالیست معمولی یک میلیارد تومان باشد، همین یعنی ماهی ۸۳ میلیون تومان؛ این دستمزد را در چه حرفه دیگری میشود دریافت کرد؟
اقتصادی که در جا میزند
اگرچه بعد از حرفهای شدن فوتبال ایران پول به سمت آن سرازیر شد، اما این به معنای تامین مالی از منابع معمول و مدرن نهفته در دل مسابقات نبود؛ بلکه تیمهای دولتی و شبهدولتی به اسم لیگ حرفهای بودجه چاقتری گرفتند و عمدتا به جیب بازیکنان ریختند. در شکل رقابت آزاد و اصولی حتی با در نظر گرفتن بلیتفروشی و حق پخش تلویزیونی، شاید امروز فقط چهار یا پنج باشگاه پرهوادار قادر به تامین هزینههای خود باشند، بقیه اما وبال گردن دولت هستند. محمد دادکان، رئیس پیشین فدراسیون فوتبال اخیرا در بخشی از مصاحبهاش گفته است: «همه تیمهای ما دولتی هستند و داستان دارند. شما اسم تیم را بگویید تا من بگویم پشت پردهاش چیست و از کجا پول در میآورد.»
رشد آهسته در بخش سختافزار
بله؛ امروز دیگر زمین چمن ورزشگاه آزادی بعد از یک بارندگی معمولی به استخر آب تبدیل نمیشود. چند استادیوم مدرن و نوساز مثل فولاد آرهنا و امام رضا(ع) هم به موجودی سختافزاری لیگ برتر افزوده شده، اما این پیشرفت بعد از گذشت دو دهه از حرفهایسازی لیگ، بسیار ناچیز به نظر میرسد. هنوز چمن خراب و مصنوعی داریم، هنوز دوربین از صحنهها جا میماند، هنوز بلیتفروشی الکترونیکی به معنای دقیق آن با لحاظ شدن شماره صندلی به افسانه شبیه است و هنوز تجهیز ورزشگاهها به کمکداور ویدئویی، بسیار دور از دسترس مینماید. آیا این کارنامه بعد از ۲۰ سال قابل قبول است؟
فنی؟ حرفش را نزنید
حقیقت آن است که فوتبال در ایران از خیلی حوزههای دیگر جلوتر است. به سختی میتوان حوزه دیگری را سراغ گرفت که در نوع خودش بین ۳۰ یا ۴۰ کشور برتر جهان بهشمار بیاید و نسبت به بضاعت اقتصادیاش، چنین کارنامه شورآفرینی به جا گذاشته باشد. با این همه فوتبال ما از خودش جلوتر نیست و حرفهای شدن لیگ باشگاهی در ایران هم کمکی به بهبود شرایط آن نکرده است. آخرین قهرمانیهای ملی و آسیایی ما همچنان به سالهای دور برمیگردد. لیگ آماتور آزادگان در ایران ترانسفرهای موفق زیادی به بوندسلیگای آلمان داشت، اما درحالحاضر پاتوق لژیونرهای ایرانی در بهترین حالت به بلژیک و پرتغال تنزل کرده است. بهطور کلی شاید اگر فوتبال ایران خصوصی، آزادانه و رقابتی اداره شود، پتانسیل رسیدن به جایگاهی بسیار بالاتر از اینها را داشته باشد.