چگونه قهرمانیهای پرسپولیس، سرپوش اشتباهات شد؟
پنهان شده پشت جام
اگر برنده باشی یعنی همه چیز خوب است و اگر بازنده باشی یعنی هیچ چیز خوب نیست! مخالفان این ادعا هم ممکن است مدتی روی مواضعشان پافشاری کنند، اما نهایتا حوصلهشان سر میرود و به اسکوربورد پناه میبرند. حالا داستان پرسپولیس است که بعد از ۹ سال جام نگرفتن، امروز در آستانه فتح چهارمین قهرمانی پیاپی خود در لیگ برتر قرار دارد. فارغ از مسائل فنی، پرسش اینجاست که مدیران باشگاه در این مدت، از نظر کیفی و مهارت مدیریتی چقدر با مدیران آن بازه زمانی ۹ سال ناکامی تفاوت داشتند؟ یعنی مثلا چه دگرگونی ژرفی در این حوزه رخ داد تا تیمی که مدتها نزدیک جام هم نمیشد، ناگهان چنین سیطره وسیعی روی فوتبال ایران پیدا کند؟ باورتان میشود اگر بگوییم «هیچ»؟ نکته اینجاست که وقتی تیم در زمین موفق میشود و توپها به ثمر مینشیند، حتی بدترین مدیران هم تطهیر میشوند. به همین سادگی.
از زمان حضور برانکو در پرسپولیس، سرخپوشان شش مدیرعامل عوض کردهاند که نفس این همه تغییر در یک مجموعه موفق، خودش یک داستان جالب است! برانکو را محمدحسین نژادفلاح به پرسپولیس آورد. این یک انتخاب درست بود که همیشه به نیکی از آن یاد خواهد شد، اما نکته اینجاست که جناب نژادفلاح در بسیاری از آن سالهای ناکامی هم یکی از اعضای همیشگی هیاتمدیره پرسپولیس به شمار میآمد؛ بیاثر و بیثمر. پس از او علیاکبر طاهری عنان کار را به دست گرفت. او شاید تنها مدیرعامل این دوران پرسپولیس باشد که کفه خدماتش سنگینتر از اشتباهاتش بود. طاهری البته با بازگرداندن نسنجیده مهدی طارمی به ایران، مسبب اصلی فاجعه محرومیت پرسپولیس از نقلوانتقالات بود، اما او دستکم با ساختارسازی اقتصادی و راهاندازی سامانههای پیامکی، باشگاه را تا حدود زیادی از نظر مالی خودکفا کرد؛ آنچه بدون تردید از مهمترین عوامل حفظ ثبات تیمی پرسپولیس و تداوم موفقیتهای این تیم بوده است. طاهری همچنین سنت عقد قراردادهای بلندمدت با بازیکنان را هم احیا کرد. همچنین رابطه او با برانکو کاملا از جنس مدیر- کارمند بود، اما بعدتر هر چه مربی کروات موفقتر شد، قامت مدیران پرسپولیس آب رفت و شکل این رابطه تغییر کرد.
بعد از رفتن طاهری، حمیدرضا گرشاسبی مدیرعامل پرسپولیس شد. دوره ۱۳ ماهه مدیریت او با صعود پرسپولیس به فینال لیگ قهرمانان مقارن شد و از این جهت تصویری مثبت از گرشاسبی در ذهن هواداران پرسپولیس ثبت شده. او البته ستارهای مثل مهدی ترابی را هم جذب کرد که دستاورد قابل اعتنایی بود، اما واقعیت این است که گرشاسبی برای راضی نگه داشتن پرسپولیسیها در دوران محرومیت، پایه قرارداد بازیکنان این تیم را به شکل چشمگیری افزایش داد و حتی سهم نامتعارف ۳۰ درصدی از پاداش آسیایی را به خود آنها بخشید. پس از گرشاسبی هم ایرج عرب با کارنامهای غیرمرتبط روی صندلی مدیریت باشگاه نشست. چه عرب که در دورهاش برانکو از پرسپولیس جدا شد، چه محمدحسن انصاریفرد که ظرف فقط شش ماه زیانبارترین تصمیمات ممکن را گرفت و چه مهدی رسولپناه که نمیدانیم از کجا آمده و آمدنش بهر چیست، همگی زیر چتر موفقیتهای فنی پرسپولیس آسودهاند. در غیر این صورت واقعا چقدر بین آنها و امثال رویانیان، منتقمی و حمیدرضا سیاسی تفاوت کیفی وجود دارد؟ واقعا چقدر؟