کرونا چگونه واقعیتهای تلخ اقتصادی در فوتبال ایران را آشکار کرد؟
بلندترین فریاد ورشکستگی
تنها حامی جدی ازسرگیری لیگ، پرسپولیسی بود که قهرمانی چهارم را در دسترس میدید، بقیه اما انگیزهای برای بازگشت به میدان نداشتند. عمده استدلال مخالفان هم اقتصادی بود و آنها علنا- آشکارتر از هر زمان دیگری- استدلال میکردند که برگزاری مسابقات صرفا باعث افزایش هزینهها خواهد شد، پس چه بهتر که این فصل نیمهتمام رها شود! خوب دقت کنید؛ فوتبال ایران در محاصره باشگاههایی است که از بازی نکردن استقبال میکنند. آیا از این عجیبتر، از این ناامیدکنندهتر هم ممکن است؟ انگار که خودرو بخری، اما بهخاطر هزینههای سنگین جاری از به خیابان آوردن آن پرهیز کنی؛ خب اگر اینطور است چرا اصلا اتومبیل خریدی؟ این سوال مهمی است که در عصر پساکرونا باید از باشگاهداران ایرانی هم پرسیده شود؛ شما که منفعت را در بازی نکردن میبینید، اصلا چرا تیمداری میکنید؟
همه اروپا موافق، همه ایران مخالف
طی این مدت که ظهور و فراگیری غیرمنتظره ویروس کرونا تمام دنیای فوتبال را به حالت تعطیل درآورد، طبیعتا در همه کشورها بحث و جدل بر سر تعیینتکلیف مسابقات وجود داشت. نکته کلیدی اینجاست که تقریبا در تمام لیگهای معتبر دنیا عمده باشگاهها موافق تداوم مسابقات بودند. طبق اخباری که رسانههای بینالمللی منتشر میکردند، در هیچکدام از کشورهای ایتالیا، آلمان، انگلستان و اسپانیا تعداد باشگاههای مخالف با برگزاری مسابقات از تعداد انگشتان یک دست تجاوز نمیکرد. درست به همین دلیل هم تمامی این لیگها تحت شرایط خاص بهداشتی از سر گرفته شدند. شاید تنها لیگ مهم دنیا که تعطیل شد، لاشامپیونه فرانسه بود که گفته میشود دولت آن کشور در اتخاذ این تصمیم عجیب و عجولانه، نقش مداخلهجویانه داشته است. درحالحاضر روزی نیست که مطبوعات یا چهرههای صاحبنظر فوتبال فرانسه با تندترین ادبیات ممکن تصمیم به تعطیلی مسابقات را مورد اعتراض قرار ندهند یا حتی به سخره نگیرند. پس نتیجه میگیریم که در دنیای مدرن فوتبال، تقریبا همه موافق از سرگیری مسابقات بودند، اما چرا در ایران این رویه متفاوت بود؟ پاسخش ساده است؛ چون فوتبال در جهان پیشرفته پولساز و درآمدزاست، اما در ایران زیانبار و هزینهبر است. شاید جالب باشد بدانید فصل گذشته در لیگ برتر انگلستان منچسترسیتی بهعنوان قهرمان پاداش ۴/ ۳۸ میلیون پوندی گرفت و تمام تیمهای پایینتر بهصورت پلکانی با شیب منظم و نزولی ۹/ ۱ میلیون پوند جایزه دریافت کردند. به عبارت دیگر تیم پانزدهم جدول ۹/ ۱ میلیون پوند از تیم شانزدهم بیشتر پول گرفت؛ این یعنی بیش از چهل میلیارد تومانی بهخاطر یک پله بالاتر رفتن. حکایت سایر کشورهای مدرن هم همین است، بنابراین اصلا جای تعجبی ندارد که باشگاهها بهخاطر تلاش برای حصول منافع مالی بیشتر هم که شده، از برگزاری مسابقات استقبال میکنند. چند سال پیش یک باشگاه دسته سومی در اسپانیا در آستانه تعطیلی بود، اما از خوششانسی در جامحذفی با قرعه رئالمادرید روبهرو شد و توانست صرفا با اتکا به پول حقپخش تلویزیونی این دیدار، هم ادامه حیات باشگاه را تضمین کند و هم دستی به سر و گوش ورزشگاه کوچکش بکشد! این چهره واقعی فوتبال است؛ یک صنعت تمامعیار و کارآفرین، یک تجارت سودده و لذتبخش.
قهرمان شو، ضرر بده!
فوتبال ایران اما بدون درآمد پایدار در وضعی فلاکتبار بهسر میبرد؛ طوریکه تیم قهرمان لیگ حتی یک ریال بهعنوان جایزه نقدی دریافت نمیکند! اخیرا گزارشی منتشر شده بود در مورد اینکه اگر پرسپولیس به مقام قهرمانی مسابقات این فصل دست پیدا کند، ضرری تقریبا بیست میلیارد تومانی متوجه این باشگاه خواهد شد، چراکه بند پاداش بازیکنان فعال میشود و باید پول بیشتری به آنها پرداخت شود! حیرتانگیز است که در ایران فتح جام، متضمن ضرر و زیان مالی است، اما خب تا وقتی منابع درآمدی رایج نظیر حقپخش تلویزیونی، کپیرایت، بلیتفروشی و تبلیغات محیطی مسدود هستند، قصه ما همین است.
باشگاهداری با انگیزههای مبهم
برگردیم به سوالی که در مقدمه مطلب پرسیدیم؛ ۱۵ تیم لیگ برتری مخالف از سرگیری بازیها هستند و ترجیح میدهند با تعطیلی مسابقات، هزینه لازم برای برگزاری دیدارهای ۹ هفته پایانی در جیبشان باقی بماند؛ خب سوال اینجاست که مالکان و مدیران این تیمها اصلا چرا باشگاهداری میکنند؟ آیا بهتر نیست از همان اول قید این کار را بزنند تا بهجای ۹ هفته، هزینه انجام هر ۳۰ بازی در حسابشان باقی بماند؟ به واقع این یک سوال بسیار مهم و یک ابهام کلیدی است. یکی از آفتهای فوتبال ورشکسته ایران را باید باشگاهداری با اهداف و انگیزههای مجهول دانست. مطلقا بدون اینکه قصد اشاره به تیم یا فرد خاصی را داشته باشیم، ناچاریم یادآوری کنیم در این سیستم معیوب و زیانبار، اغلب کسانی راضی به سرمایهگذاری میشوند که یا صرفا سودای شهرت و استفاده جانبی از آن را در سر دارند یا حتی به مقاصدی همچون پولشویی و استفاده ویترینی از فوتبال فکر میکنند. بله؛ ممکن است یک نفر هم فقط بهخاطر عشق به تیم محبوب یا شهر زادگاهش وارد این چرخه پر از خسران شود، اما حتی چنین فردی هم بعد از چند سال تحمل ضررهای هنگفت چند ده میلیاردی، بالاخره عطای کار را به لقایش خواهد بخشید. بنابراین نتیجه میگیریم مقدمه خصوصیسازی و حرفهایسازی واقعی فوتبال ایران، آزاد کردن منابع مهم درآمدی همچون حقپخش تلویزیونی است. در این صورت کسانی به فوتبال نزدیک خواهند شد که نیت سالم کسب درآمد دارند، نه مالکان شهرتطلبی که وقتی عکسهای یادگاریشان را گرفتند و مصاحبههایشان را کردند، دنبال بهانهگیری برای تعطیلی مسابقات میروند.