بررسی نکات مثبت و منفی آلترناتیو ویلموتس
برانکو؛ آری یا خیر؟
ماجرای ویلموتس واقعا عجیب است. سرمربی تیم ملی نهتنها در ایران با رسانههایی که نگران تیم کشورشان هستند حرف نمیزند، بلکه حتی در بلژیک هم اظهارنظری راجعبه شغلش ندارد، جوری که انگار واقعا هدایت تیم ملی ایران برای او کار جدی و مهمی نیست و صرفا برای گذران وقت و دریافت پول این پیشنهاد را پذیرفته است. شاید حالا بهتر بتوان مصاحبه چند ماه قبل مدیربرنامههای ویلموتس را درک کرد؛ همان که گفته بود مربی بلژیکی صرفا در قبال اصرار و عطش شدید مسوولان فدراسیون فوتبال ایران این پیشنهاد را قبول کرد. الان حتی از داخل تیم هم اخبار امیدوارکنندهای به گوش نمیرسد و بازیکنان موضع چندان مثبتی در مورد ویلموتس ندارند. به این ترتیب طبیعی است که گمانهزنیهای زیادی در مورد فسخ قرارداد ویلموتس و تغییر سرمربی تیم ملی بهوجود بیاید. باز به همین نسبت طبیعی است که برانکو ایوانکوویچ یکی از گزینههای جدی فدراسیون برای چنین تغییری باشد. اخیرا اسم او به طور گسترده برای جانشینی ویلموتس مطرح شده؛ هرچند فدراسیون فوتبال فعلا در این مورد سکوت کرده است. اگر فرض کنیم مساله حضور برانکو جدی است، نشستن این مربی روی نیمکت تیم ملی در مقطع فعلی نکات مثبت و منفی متعددی دارد که به برخی از آنها اشاره میکنیم.
نکات مثبت
برانکو ایوانکوویچ مربی خوبی است و از آن مهمتر اینکه فوتبال ایران را مثل کف دستش میشناسد. در مورد او مطلقا جای تردیدی نیست که تکتک فوتبالیستهای مهم ایرانی را با همه جزئیات میشناسد و بعضا سالها با آنان کار کرده است. این «شناخت» اصلا امتیاز کمی نیست؛ همانطور که مثلا دیدیم ویلموتس در بازی با عراق به خاطر بیاطلاعیاش از شرایط مسعود شجاعی چه هزینه هنگفتی به تیم ملی تحمیل کرد. برانکو پیش از این سه ماموریت در ایران داشته که هر سه را با موفقیتی چشمگیر به پایان رسانده است، با تیم ملی امید قهرمان بازیهای آسیایی بوسان شد، تیم ملی بزرگسالان را به مقام سوم جام ملتهای آسیا رساند و به آسانی راهی جامجهانی کرد، در پرسپولیس هم هفت جام داخلی و یک فینال آسیا به ارمغان آورد. از اینها که بگذریم ایوانکوویچ بر خلاف ویلموتس هیچ مشکلی برای زندگی در ایران ندارد. به علاوه او نزد بخش زیادی از هواداران فوتبال کشورمان هم محبوب است که این ویژگی میتواند فضای اطراف تیم ملی را گرمتر کند. به علاوه او اهل غر زدن نیست و مثلا در پرسپولیس زمانی که ۱۱ ماه حقوق نگرفت، دم بر نیاورد؛ مقایسه کنید با ویلموتس که پیش از بازی مرگ و زندگی با عراق قهر کرد و در ترکیه پناهنده شد تا پولش را بگیرد. وقتی این نکات را در کنار هم قرار میدهیم، طبیعی است که برانکو را گزینه خوبی برای تیم ملی بدانیم.
نکات منفی
اما همه چیز هم همینقدر گل و بلبل نیست. دک کردن ویلموتس و آوردن برانکو مستلزم انجام چند هزینه متفاوت است؛ فسخ با مربی بلژیکی، پرداخت مالیات معوق برانکو و دستکم واریز یک پیشپرداخت دندانگیر به حساب مربی کروات. مساله دیگر این است که برانکو به واسطه سالها حضور در پرسپولیس، کاراکتر ملیاش را از دست داده و تا حدود زیادی صاحب وجهه رنگی شده است. به هر حال عنصر رقابت در حوزه باشگاهی وجود دارد و موفقیتهای بیپایان برانکو با پرسپولیس، باعث شد گروه زیادی در اردوگاه رقبا حتی رو به تخریب چهره او بیاورند؛ آنچه در صورت حضور برانکو روی نیمکت تیم ملی میتواند پدیدآورنده انرژی منفی برای این مجموعه باشد. از همه بدتر اینکه بازگشت مرد کروات به تیم ملی، دوقطبی «برانکو- کیروش» را احیا یا تشدید خواهد کرد و حتما گروهی ازهواداران مربی پرتغالی ادعا خواهند کرد مخالفخوانیهای چند سال گذشته برانکو، از ابتدا هم با نیت تصاحب صندلی کیروش بوده است. این از ترازوی نقد ما؛ تا عقیده شما و تصمیم فدراسیون چه باشد.