سوپرجام و یک دنیا هزینه برای هیچ
درد عوامگرایی
در نتیجه طبیعی است که پرسپولیس باید بهعنوان برنده آن بازی اعلام میشد و بقیه مسائل هم فرعیات کماهمیت است. بهعنوان مثال یکی از استدلالهای باشگاه استقلال در شکایتش به دادگاه عالی ورزش این بود که چرا ابتدا سازمان لیگ نتیجه آن بازی را ۳ بر صفر اعلام کرد و در مرحله بعد کمیته انضباطی این حکم را داد. بدیهی است که اینها جزئیات بینتیجه و بهانهجویانه تلقی میشود. طبعا اشکالات اداری وجود داشته، اما در اصل مطلب مبنی بر اینکه مدیریت وقت باشگاه استقلال نپذیرفته است تیمش را به این میدان بفرستد تردیدی نیست. در عین حال نمیشد هم انتظار داشت فدراسیون برای مسابقهای که یک تیمش اصلا در ایران نبود، بلیت بفروشد، مردم را به استادیوم بکشاند و تازه با سوت داور نتیجه را ۳بر صفر کند. اینها را همه ما در ایران میدانستیم و واقعا لازم نبود یک مرجع حقوقی در سوئیس پول بگیرد تا برایمان تعیین تکلیف کند، اما باشگاه استقلال در یک حرکت کاملا عوامگرایانه ترجیح داد متحمل هزینههای مالی و زمانی هنگفت شود و موضوع را به دادگاه عالی ورزش بکشاند.
امروز اما زشتتر از شکست استقلال در این شکایت گرانقیمت و لوکس، واکنش مدیرعامل این باشگاه است که هنوز بر همان طبل سابق میکوبد. امیرحسین فتحی گفته: «من قاضی پرونده نبودم. وظیفهام بود شکایت کنم و کردم.» درحالی که چنین منطقی مطلقا قابل پذیرش نیست. کدام عقل سلیمی حکم میکند یک نفر با علم قطعی به اینکه در یک پرونده بازنده است، باز دنبال شکایت و دادرسی برود؟ شاید بخشی از بدنه ناآگاه هواداران تصور میکردند از این راه میشود به نتیجه رسید، اما آیا مدیران استقلال هم با آن سابقه و رزومه باید پا به همین بیراهه میگذاشتند؟ امیرحسین فتحی ادعای حقوقدانی دارد و در کارنامهاش ریاست بر کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال هم دیده میشود. همچنین معاون سابق و زوج طلایی او یعنی علی خطیر هم که موتور محرک این شکایت بود، دانشآموخته حقوق است.
در مقابل عنوان تحصیلات در صفحه ویکیپدیای خطیر، عبارت «کارشناسی ارشد مدیریت فوتبال و حقوق ورزشی» درج شده؛ آیا کسی با این تخصص نباید بداند وقتی تیمی حاضر به انجام یک مسابقه نمیشود و در روز مقرر برگزاری بازی حتی در کشور هم حضور ندارد، طبیعتا بازنده خواهد بود و شکایت و شکایتکشی به جایی نمیرسد؟ باز اگر آقایان این پول را از جیب خودشان میپرداختند کمتر میشد اعتراض کرد، اما تمام هزینههای ریز و درشت این پرونده اعم از حق دادرسی و استخدام وکیل خارجی و سفر نمایندگان دو باشگاه و فدراسیون به سوئیس، از جیب باشگاه استقلال رفته است؛ پولی که شاید میشد صرف پیشپرداخت به مامهتیام یا جباروف و حفظ آنها شود.
البته که مقصر اصلی مدیران استقلال نیستند. تقصیر از ما «عوام» است که آنها را به این مسیر کج میکشانیم. در دفاعیات اخیر فتحی از خودش یک جمله کلیدی وجود داد: «به من میگفتند شکایت نمیکنی، چون میترسی برکنار شوی!» به این ترتیب فتحی برای اینکه ثابت کند از وزیر پرسپولیسی(!) نمیترسد، این همه هزینه صرف یک کار مطلقا بیفایده کرد و از ترس همین مردم هنوز هم از آن دفاع میکند. فتحی همین دیروز از احتمال شکایت مجدد به دادگاه عالی سوئیس خبر داده و لابد حالا فقط لاهه و صحن علنی سازمان ملل باقی میماند. البته که این قبیل کارهای آقایان مدیر هزار ایراد دارد، اما گله اساسی را باید از هواداری کرد که با احساسات سطحیاش، مسوولان باشگاه را به انجام این کارها وا میدارد. در یک نمونه دیگر فقط ببینید چه حجمی از انرژی مدیران پرسپولیس و استقلال صرف اعتراض به استفاده از لوگوی بیستاره یا کمستاره باشگاه یا بهرهگیری از کلمهای به جای تهران به جای ایران در مقابل اسم سرخابیها میشود. آیا واقعا درد بزرگترین تیمهای مملکت، اینهاست؟ تا وقتی گروهی از ما مردم اینقدر سطحی و ساده به موضوعات نگاه میکنیم و دوست داریم مدیران باشگاه هم پیرو ما باشند، طبیعی است که مجالی برای کارهای عمیق و اساسی باقی نخواهد ماند.
ارسال نظر