دارا و ندار؛ تداوم یک فرهنگ منسوخ
تفنگ بادیهای لیگ برتر!
ابداعی از غلام پیروانی!
سابقه استفاده از چنین تحلیلهایی به درستی روشن نیست و کسی نمیداند اولین بار کدام مربی در توجیه عملکرد تیمش به اختلاف بودجه دو باشگاه اشاره کرد، اما شاید کسی که حداقل در دوران معاصر این رویه را به اوج رساند، غلام پیروانی بود. سرمربی دوستداشتنی تیمهای شیرازی، مخصوصا زمانی که درفجر سپاسی کار میکرد و نسلی از بهترین بازیکنان فوتبال ایران را برای گذراندن خدمت سربازی در اختیار خودش میدید، بارها و بارها به تفاوت دستمزد بازیکنانش با ستارههای حریف اشاره کرد و به نوعی این فرهنگ را به وجود آورد. غلام پیروانی عادت داشت بعد از هر تقابل با پرسپولیس و استقلال، تعداد آن دسته از بازیکنان تیمش را که برای اولین بار در ورزشگاه آزادی بازی کرده بودند بشمارد و این آمار را بهعنوان اولین جملاتش با خبرنگاران درمیان بگذارد. او البته از تشبیهات جالبی هم استفاده میکرد؛ مثل اینکه «بازی ما با پرسپولیس، نبرد تانک و تفنگ بادی بود.» بعدها مربیان دیگر هم از این سبک الگو گرفتند و مدام کوشیدند مسائل فنی را پشت تفاوتهای مالی پنهان کنند. با وجود این بهنظر میرسید کمکم این بساط برچیده شود و مربیان ایرانی به تدریج با اصول و اقتضائات فوتبال مدرن کنار بیایند، اما در پایان دومین دهه از حرفهای شدن فوتبال ایران همچنان این ادبیات جای خودش را دارد و با قدرت مورد استفاده قرار میگیرد.
خب که چی؟
واضح است که منابع مالی در فوتبال باشگاهی بهطور یکسان تقسیم نمیشود و فاکتورهایی مثل تعداد هوادار، قدرت اسپانسرها و نحوه مالکیت باشگاهها تاثیر زیادی در میزان درآمد تیمها دارد. درنتیجه برخی پولدارتر میشوند و برخی بضاعت مالی کمتری پیدا میکنند. این رویه همه جای دنیا وجود دارد و گاهی یکهزارم درآمدهای یک باشگاه میتواند تمام سرنوشت باشگاهی دیگر را تغییر بدهد. چند سال پیش یک باشگاه دسته سومی لیگ اسپانیا که بهخاطر بحران مالی شدید در آستانه ورشکستگی بود، بعد از خوردن به قرعه رئالمادرید در جامحذفی بهطور کامل نجات پیدا کرد؛ چراکه آنها توانستند با تصاحب حق پخش تلویزیونی بازی خانگی با رئال، بخش زیادی از بدهیهایشان را بپردازند. خیلی به ندرت دیده میشود که مربیان تیمهای ضعیفتر هر بار از نابرابری مالی موجود بین خودشان و رقیب قویتر سخن بگویند. شاید یکی از دلایلش این باشد که این مربیان میدانند اگر کیفیت حرفهایشان را بهبود ببخشند، خودشان هم این شانس را خواهند داشت که ترقی کنند و روی نیمکت تیمهای بزرگتر بنشینند. اینکه «من در تیم ضعیفی کار میکنم» دردل خودش یک اعتراف ضمنی به «من ضعیف هستم» دارد که قابل دفاع نیست.
هر فقیری حتما ناکام نیست
اگر منصف باشیم و نخواهیم شعار بدهیم، شکی نیست که باشگاههای ثروتمندتر همیشه شانس بیشتری برای موفقیت دارند. به هرحال آنها معمولا بازیکنان بهتری میگیرند وهمین ستارهها هم در بزنگاهها کار را درمیآورند. در عین حال اما این به آن معنا نیست که باشگاههای فقیرتر حتما شکست میخورند و چارهای جز ناکامی ندارند. دردنیا مثالهای بسیار زیادی ازموفقیت تیمها با بودجه اندک وجود دارد که دو نمونه مشهور ایرانی و بینالمللیاش در سالهای اخیر، قهرمانی استقلال خوزستان در ایران و قهرمانی لسترسیتی در انگلستان بوده است. همین پارسال آژاکس هلند درحالی با نمایشهای خیرهکننده تا مراحل بالای لیگ قهرمانان پیش آمد که بودجهاش قابل مقایسه با غولهای اروپایی نبود و نیست. بنابراین شاید بهترباشد بالاخره یکجا درمقابل این بحثهای کلیشهای، یک نقطه پایان بگذاریم و به مقایسه تانک و تفنگ بادی خاتمه بدهیم.
ارسال نظر